درباره فیلم «همه چیز، همه جا، به یکباره»

کنگ‌فوکاری با پیراهن گلگلی و ژاکت دستباف

نوشین تقیلی
نویسنده

 

 

لطفاً مهربان باشید، مخصوصاً وقتی نمی‌دانیم چه خبر است
چند سال پیش، بر حسب اتفاق کتابی سفارش دادم به نام «کتابخانه نیمه‌شب». نه نویسنده را می‌شناختم و نه مترجم را. تنها دلیلم برای خرید کتاب نام آن بود. موضوع کتاب جذاب و نسبتاً جدید بود؛ دنیاهایی که می‌توانستیم تجربه کنیم، دنیاهایی که در نتیجه هر یک از تصمیم‌های ما در طول زندگی می‌توانستند ساخته شوند ولی در نهایت، ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که آن را در طول زندگی و با انتخاب‌هایمان ساخته‌ایم.
فیلم «همه چیز، همه جا، به یکباره» برای من بسیار شبیه به کتابخانه نیمه‌شب بود. داستانی که در آن به‌جز مرگ، پرداخت مالیات و شاید کار پایان‌ناپذیر شستن لباس‌ها، چیزهای کمی‌ در زندگی قطعی است. جدیدترین فیلم دنیل کوان و دنیل شاینرت (به اختصار دنیلز) که در حال حاضر به پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما تبدیل شده و در اسکار ۲۰۲۳، هفت جایزه را از آن خود کرده است، نگاهی جدید به زندگی دارد؛ نگاهی از دریچه جهان‌های موازی.

جهان بسیار بزرگتر از آن چیزی است که تو تصور می‌کنی
شخصیت اصلی زن فیلم اِولین وانگ است؛ صاحب چینی یک خشکشویی در امریکا. نقشی که میشل یئو به طور تحسین‌برانگیزی آن را بازی کرده است. ما ابتدا چهره‌های خندان اِولین و همسرش ویموند (جاناتان کی کوان) به همراه دخترشان جوی (استفانی شو) که در آینه‌ای روی دیوار اتاق نشیمن آنها منعکس شده است را می‌بینیم. همان‌طور که دوربین روی آینه زوم می‌کند، لبخند اِولین که اکنون پشت میزی مملو از رسیدهای تجاری نشسته است، محو می‌شود. او در حال آماده شدن برای ملاقات با یک حسابرس اداره مالیات است در حالی که همزمان سعی می‌کند برای یک میهمانی سال نو چینی غذا بپزد که مطابق با استانداردهای بالای پدرش گونگ گونگ (جیمز هنگ) باشد.
در همین حال دختر عبوس اِولین می‌خواهد دوستش بکی (تلی مدل) را به میهمانی بیاورد و شوهرش نیز می‌خواهد در مورد وضعیت ازدواجشان با او صحبت کند. درست زمانی که اِولین احساس می‌کند در حال غرق شدن در حجم زیاد مشکلات زندگی‌اش است، نسخه دیگری از ویموند که آلفا ویموند نامیده می‌شود را ملاقات می‌کند. در جهان آلفا انسان‌ها یاد گرفته‌اند که بین جهان‌های موازی رفت و آمد کنند و توسط یک شخصیت خطرناک معروف به جوبو توپاکی تهدید می‌شوند. بزودی، اِولین وارد یک ماجراجویی چند جهانی می‌شود که همه چیزهایی که فکر می‌کرد در مورد زندگی، شکست‌ها و عشق به خانواده‌اش می‌داند، زیر
سؤال می‌رود.
«همه چیز، همه جا، به یکباره» درست در اوایل فیلم به مفهوم چندجهانی می‌پردازد. نسخه ویموند از جهان آلفا به اِولین نشان می‌دهد واقعیتی که او می‌داند تنها بخش کوچکی از وجود داشتن به عنوان یک کل است. در طول فیلم، اِولین حقیقت دلهره‌آور جهان را می‌آموزد؛ و پذیرفتن ایده‌های جدیدی که زمانی برای او بیگانه و ترسناک به نظر می‌رسید، یکی از زیباترین مضامین فیلم است.
 
هر رد شدن، هر عدم موفقیت و هر ناامیدی تو را به این لحظه سوق داده است
بیشتر ماجرا در یک ساختمان اداره مالیات در کالیفرنیا اتفاق می‌افتد، جایی که اِولین باید با مأمور مالیات دیردرا (جامی‌لی کرتیس)، نیروهای امنیتی و هر کس دیگری که تا به حال ملاقات کرده است، مبارزه کند. جیسون کیسواردای، طراح تولید فیلم، دفتری به ظاهر بی‌پایان و پر از اتاقک ساخته است که در آن همه چیز، از منگنه گرفته تا جوایز ممیز برتر سال، به ابزار نبرد برای نجات جهان تبدیل می‌شوند.
در نتیجه انتخاب‌هایی که انجام شده و نشده است، هر جهان ظاهر و احساسی متمایز دارد. فیلم اشاره‌های گذرا به فیلم‌های مختلفی نظیر «ماتریکس»، «سقوط»، «۲۰۰۱: ادیسه فضایی»، «در حال و هوای عشق» و حتی«راتاتویی» دارد. از همه مهم‌تر، لحظه‌هایی جذاب از میراث خود میشل یئو یعنی فیلم‌های اکشن هنگ‌کنگی و فیلم کلاسیک ووشیا «ببر خیزان، اژدهای پنهان» به فیلم راه پیدا می‌کنند. سکانس‌های مبارزه که توسط اندی و برایان لو طراحی شده‌اند، به زیبایی رقص باله‌ هستند و به‌طور هوشمندانه توسط فیلمبردار لارکین سیپل در نماهایی عریض گرفته شده که به تمام بدن‌ اجازه می‌دهد تا کادر را پر کند.
با توجه به نقشی که طیف وسیعی از استعدادهای او را به نمایش می‌گذارد، یئو نقطه اتکای فیلم است. از مهارت‌های رزمی‌ خوب تا اجرای بموقع کمدی و توانایی کاوش در اعماق بی‌پایان احساسات غنی انسانی از طریق یک نگاه یا یک واکنش. او یک ستاره سینما است و این فیلمی ‌است که آن را بلد است.
 
وقتی انتخاب می‌کنم جنبه خوب چیزها را ببینم، ساده‌لوح نیستم
درست همان‌طور که اِولین نوعی نماد نگاری یئو است، جنبه‌های مختلف ویموند را نیز می‌توان در طول حرفه منحصربه‌فرد کوان یافت. نگاهی طنازانه به نقش‌ دوران کودکی‌اش به ‌عنوان دیتا در «گونیز» و برشی کوتاه از «ایندیانا جونز و معبد عذاب» در شوهر به ظاهر بی‌عرضه اِولین بازتاب پیدا می‌کند.
ویموند ممکن است مانند اِولین یک مبارز نباشد، اما او در مبارزه مؤثرتر از او است و سلاح اصلی او مهربانی و خوشبینی است. دیالوگ‌های فراموش نشدنی او خطاب به اِولین، بدون‌شک به کی کوان کمک کرده‌اند تا برنده اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شود.
 
من فقط به دنبال کسی بودم که بتواند آنچه را که من احساس می‌کنم، احساس کند
در حالی که رابطه اِولین و ویموند در جهان‌های موازی در حال تغییر است، این دختر آنها جوی است که ثابت می‌کند کلید اصلی است. در یک بازی بی‌نظیر از استفانی شو، جوی نشان‌دهنده شکاف نسلی رو به رشد است. جوی، سنگینی روابط شکست‌خورده مادر و پدربزرگش و ناامیدی از رؤیای دست‌نیافتنی امریکایی را به دوش می‌کشد. او برای مادرش به همان اندازه که امریکا در بدو ورود غریبه بود، عجیب و غریب است. بی‌هدفی او ناامیدی بزرگ اِولین است زیرا اِولین فداکاری‌های زیادی انجام داده است تا جوی گزینه‌های بیشتری نسبت به او در زندگی داشته باشد. این فشار در جوجو توباکی به‌قدری بزرگ ظاهر می‌شود که فراتر از جهان‌های موازی، قلمرویی می‌سازد که در آن یک نان شیرینی غول‌پیکر مانند سیاه‌چاله‌ای ظاهر می‌شود که آماده است همه را به خلأ بمکد.
اگر خلأ ناشی از ترکیب ترومای نسلی باشد، دنیلز معتقد است که می‌توان آن را از طریق عشق بی‌قید و شرطی که از همان نسل‌ها منتقل شده، معکوس کرد. فقط باید شفقت و درک را به جای قضاوت و طردکردن انتخاب کنیم. زندگی ممکن است فقط در لحظات گذرا معنا پیدا کند، اما این لحظاتی هستند که باید آنها را گرامی ‌بداریم؛ لحظه‌هایی که گاهی اوقات به مرور زمان اتفاق می‌افتد و گاهی اوقات به یکباره.