پشت‌ هر در رازی است

سابو از دالان‌های تودرتوی ارتباطات می‌گوید

لادن عظیمی
خبرنگار


«در» راه ورود است؛ راه ورود به دنیایی که از آنِ دیگری است، ورود به دنیایی که ما در ابتدا چیزی از آن نمی‌دانیم و تا آن دیگری در را به روی ما نگشاید، همچنان در بی‌خبری به سر خواهیم برد. همین مفهوم از واژه «در» در رمان «در» ماگدا سابو به نمادی تبدیل شده است برای بیان و تصویر کردن «ارتباط.»
ماگدا سابو بانوی نویسنده مجارستانی در این رمان به ماجرایی از زندگی خود در قالب رمان پرداخته است که در لایه‌های زیرین آن وارد دالان‌های پیچیده روان آدمی می‌شود.
سابو که خود حقیقی‌اش و نه خود نویسنده‌اش، عهده‌دار روایت است، در این کتاب برهه‌ای از زندگی‌اش را روایت می‌کند که آدمی مرموز وارد آن می‌شود.
او که بعد از دوره‌ای ممنوعیت از نوشتن، رفع ممنوعیت می‌شود و دوران اوج شهرت و نویسندگی‌اش فرا می‌رسد، ناگهان درمی‌یابد که همسرش به بیماری سختی مبتلا شده است. از این رو برای رتق و فتق امور مجبور می‌شود خدمتکار زنی به نام «امرنس» را استخدام کند.
 امرنس آدم مرموز قصه ماست. هیچ‌کس تا به حال درون خانه او را ندیده است.
 او تمام قرار ملاقات‌ها و دیدارهایش را روی بالکن خانه‌اش برگزار می‌کند و «در» اصلی ورود به منزلش را به روی همه بسته است.
این خانه اسرارآمیز، امرنس را برای همه به موجودی رازآلود بدل کرده و سراسر رمان ارتباط تنگاتنگی با راز خانه امرنس و در نتیجه شخصیت مرموز خود او دارد.
در حقیقت این بسته بودن در خانه نوعی اعلام قطع ارتباط عمیق با آدم‌های جهان بیرون از خانه است. امرنس اگرچه شخصیتی عاطفی دارد اما نقابی از سنگدلی و بی‌تفاوتی به چهره زده است. در حقیقت او هراس خود از برقراری رابطه و پیوندی عمیق را در پس این نقاب پنهان کرده است.
کتاب در ظاهر خالی از اوج و فرودها و تعلیق‌های کلاسیک است اما به دلیل کاویدن درونیات شخصیت‌ها و به چالش کشیدن عواطف بشری تمام حواس را به خود معطوف می‌کند. در واقع سابو با تصویر کردن دقیق امرنس در قالب کلمه، شخصیتی را به مخاطبش معرفی می‌کند که نمونه آن را کمتر دیده است؛ شخصیتی که با وجود ظاهر خالی از تعلیق کتاب در بخش‌های ابتدایی، مخاطب را مشتاق به ادامه دادن می‌کند.
اما علاوه بر راز سر به مهر امرنس، یکی دیگر از دلایل کشش این رمان ریتم سریع آن است.
گویا سابو به درستی دریافته است که باید ضرباهنگ تند را در بارتعریف بخشی از زندگی‌اش به کار بندد تا مخاطبش به کسالت دچار نشود.  پبخش‌های پایانی اثر نیز ترکیبی از ریتم تند و تعلیق است. ماگدا سابو به بهترین شکل ممکن پایان را رقم زده است؛ پایانی که آشکارکننده تضادها و تعارض‌هاست، پایانی که نشان می‌دهد روابط انسانی تا چه اندازه غیر قابل پیش‌بینی و پیچیده است، پایانی که بهتر است بیش از این در مورد آن صحبت نکنم.