فکر «بلبل» همه آن است که گل شد یارش
با «بلبل» در فرانسه سالهای جنگ جهانی دوم زیست خواهید کرد
الهام اشرفی
نویسندهپ
«اگر من در زندگی طولانیام چیزی یاد گرفته باشم، این است که ما با عشق میفهمیم میخواهیم چه کسی باشیم؛ در جنگ میفهمیم چه کسی هستیم.»
این اولین پاراگراف از رمان پرحجم «بلبل» اثر کریستین هانا (متولد 1960 میلادی)، نویسنده پرکار امریکایی، است. از همین اولین جملهها آشکار است با شخصیتی مواجهیم که هم زندگی طولانیای را از سر گذرانده و هم عشق و هم جنگ را تجربه کرده است. پس ما بهعنوان خواننده با همین قلاب حرفهای داستانی، سُر میخوریم در قصهای پرکشش. قصهای که با خواندن آن در هر فصل و حتی در هر صفحه، با حادثه و گرهی جدید مواجه میشویم. چرا؟ چون نویسنده، به قصهای در دل جنگ جهانی دوم پرداخته است؛ جنگی که بهخاطر هولناک بودنش و نیز بهخاطر فجایع غیرانسانی عجیبی که در طی آن رخ داد، سرشار از قصه و ماجراست و طی سالهای اخیر سوژه فیلمسازها و نویسندگان بسیاری بوده است.
اما بهنظر من نکتهای که این رمان را برجسته میکند این است که؛ بیشتر فیلمها و کتابهای مربوط به جنگ دوم، به ماجراهای البته هولناک اردوگاههای یهودیهای سراسر اروپا، که توسط نازیهای آلمان برپا شده بودند، پرداختهاند. ولی کریستین هانا، در رمان «بلبل» به روایت سرگذشت دو خواهر ساکن فرانسه پرداخته است. دو خواهر، ویان و ایزابل، که اتفاقاً بهخاطر سرگذشت تلخِ ناخواسته زندگیشان رابطه خواهری خوبی با هم ندارند، ولی بهاجبار روزگار و بعدتر بهدلیل شروع جنگ دوم و اشغال فرانسه توسط ارتش آلمان و حضور گسترده آلمانیها در فرانسه، مجبورند مدتی با هم زندگی کنند. رمان با پرداختن به سرگذشت این دو خواهر خواننده را کمکم درگیر جنگ میکند و خواننده به خودش میآید و متوجه میشود دارد پابهپای شخصیتهای کتاب در پاریس و بهطور کلی در فرانسه، در صف غذاهای جیرهبندیشده و در سرمای استخوانسوز آنجا، بیهیچ سوخت و لباس مناسبی زندگی میکند، زندگی که نه، دستوپا زدن برای ساعاتی بیشتر زنده ماندن.
شخصیتهای رمان بحق شخصیتهایی پویا هستند، زنان و مردانی که اوایل روایت رفتارهایی معمولی و حتی از سر غرور دارند، اما کمکم و با پیشروی جنگ و فرازونشیبهایی که از سر میگذرانند، تغییر میکنند، سخت میشوند، عشقهایی را تجربه میکنند، که شاید در زندگی عادی، اصلاً اهمیتی به کیفیت و عمق آن نمیدادند، ولی در بالا و پایینهای تحمیلی دوران جنگ به بینش جدیدی از زندگی میرسند و خواننده بیاینکه متوجه شود، درگیر درونمایه نهفته در رمان میشود.
رمان بلبل پرحجم است، 710 صفحه، اما بسیار خوشخوان و پرتعلیق است، شروعش که کنید، نمیتوانید زمین بگذاریدش.
شخصیتهای کتاب در هر صفحه و در هر بخش، با چالشهای تحمیلی جدید و البته تلخی مواجه میشوند، یعنی هرجا که شما با خودتان فکر کنید؛ دیگر از این بدتر نمیشود، با حادثه و چالشی جدید، غافلگیر میشوید.
قسمت زیادی از روان و خوشخوان بودن رمان، مدیون ترجمه روان خانم «آفاق زرگریان» است. مترجم علاوه بر ترجمه روان، به لطایفالحیلی از پس ممیزیها برآمده و با انتخاب کلمات و ترکیب جملات مناسب، اتفاقهای رمان را حذف نکرده، بلکه به روشی مناسب ترجمه کرده است.