2 متهم در دادگاه منکر قتل شدند

کامران علمدهی/ پسر جوان در حالی به اتهام قتل مرد سالخورده بازداشت شد که 10 ماه پس از دستگیری او مرد دیگری با مراجعه به پلیس خود را قاتل معرفی کرد.
به گزارش خبرنگار «ایران»، رسیدگی به این پرونده از ساعت 3 و نیم بعدازظهر هفتم مهرسال 1399 با گزارش یک مورد خفت‌گیری منجر به قتل مرد 75 ساله‌ای آغاز شد.
مأموران با بررسی دوربین‌های محل حادثه تا حدودی موفق شدند چهره عامل جنایت را شناسایی کنند و 3 ماه بعد پسر جوانی به نام خسرو را در حالی شناسایی کردند که وی به خاطر سرقت و زورگیری در زندان بود.
خسرو در بازجویی‌های اولیه به قتل مرد سالخورده اعتراف کرد و در جزئیات ماجرا گفت: من سالهاست مواد مخدر صنعتی مصرف می‌کنم آن روز وقتی از خواب بیدار شدم خمار بودم از خانه بیرون آمدم تا مواد تهیه کنم اما پول نداشتم در یک خیابان به مرد سالخورده‌ای برخوردم و به سراغش رفتم و از او خواستم تا تلفن همراهش را به من بدهد اما او مقاومت کرد و من با چند ضربه او را روی زمین انداختم و مقداری پول از جیبش برداشتم و بلافاصله سوار موتورم شدم و فرار کردم.  فردای آن روز شنیدم که او کشته شده است.
 با تکمیل تحقیقات پس از 10 ماه و در حالی که قرار بود پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شود، پسر جوانی از اتباع افغان به نام کریم به کلانتری مراجعه کرد و مدعی شد: 10 ماه قبل مرد سالخورده‌ای را در پاکدشت ورامین با ضربات چاقو به قتل رساندم. در این مدت آنقدر عذاب وجدان داشتم که نتوانستم زندگی آرامی بکنم و در نهایت تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم.
در حالی که هر دو متهم به قتل پیرمرد اعتراف داشتند پرونده به شعبه دوم دادگاه کیفری تهران رفت.
از انکار متهمان تا سیلی پسر مقتول
در ابتدای رسیدگی به این پرونده 3 پسر و یک دختر قربانی درخواست قصاص کردند. پسر ارشد مقتول به جایگاه رفت و گفت: پدر من نانوایی زحمتکش بود و کارهای خیر زیادی انجام می‌داد. او آزارش به یک مورچه هم نرسیده بود. آن روز قصد داشت تا از خانه به محل کارش برود که قاتل بی‌رحمانه او را با 5 ضربه چاقو زخمی کرد. پدرم 400 متر با آن حال خودش را به خانه رساند و وقتی به مادرم رسید روی زمین افتاد و در نهایت هم فوت کرد. ما هیچ‌کدام از خون پدرمان نمی‌گذریم و قصاص متهم اصلی پرونده را خواهانیم.
پس از آن پسر کوچک‌تر مقتول با یکی از متهمان به نام کریم درگیر شد و سیلی محکمی به صورت وی زد که روند رسیدگی به این پرونده با وقفه‌ای چند دقیقه‌ای روبه‌رو شد. سپس خسرو به جایگاه رفت و گفت: من اتهامم را قبول ندارم. من سارق هستم، قاتل نیستم.
پس از آن کریم به جایگاه رفت و گفت: آن روزی که خودم را معرفی کردم در حالت توهم بودم نمی‌دانستم که چه کاری انجام می‌دهم بعد از اینکه خمار شدم فهمیدم چه اشتباهی کرده‌ام.
قاضی پرسید: اگر توهم داشتی چرا جزئیات کامل ماجرا را تعریف کردی؟
متهم گفت: از روی توهم. آن روز هوا سرد بود و من به خاطر سرما حاضر بودم هرکاری انجام بدهم تا بتوانم شب بیرون نمانم و از سرما یخ نزنم. من حال روحی خوبی ندارم و در حال حاضر هم داروهای اعصاب و روان مصرف می‌کنم.
قاضی گفت: شما در مردادماه خودت را معرفی کردی زمانی که هوا خیلی هم گرم بود!
متهم گفت: به هرحال من جرمی مرتکب نشده‌ام و اتهامم را قبول ندارم. این پرونده یک قاتل داشت که آن هم قبلاً مشخص شده بود.
با پایان اظهارات متهمان و وکلای آنها قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.