دوست دارید چند بچه داشته باشید؟

خدا یکی بچه یکی

سمیه ملاتبار
نویسنده 

به نظر شما چه مشکلاتی بر سر راه فرزندآوری وجود دارد؟ چه مشکلاتی دارد سناریوی انقراض نسل را به ما نزدیک می‌کند. شما دوست دارید چند بچه داشته باشید؟

انگار مردها از بچه‌دارشدن بیشتر می‌ترسند
- علمدار می‌گوید: اگر به من بود که تا الان سه فرزند داشتم ولی شوهرم همکاری نمی‌کند و ترس‌های اقتصادی و سیاسی دارد و می‌گوید این‌ روزها که مشخص نیست جنگ بشود، صلح بشود، تحریم‌ها چه بشود، برای همین پدری‌کردن سخت‌تر است. به سراغ مشاور هم رفتیم که گفت این ترس‌ها برای اکثر پدران رخ می‌دهد و طبیعی است. برای همین عطایش را به لقایش می‌بخشند. یک‌سری از مردها هم تجربه‌های تلخی از تجربه اول پدرشدن کسب کرده بودند مثل دست و پنجه نرم‌کردن با یک‌سری رفتارهای سخت و بد کودک یا بیماری کودک. برای همین مقاومت بعضی از مردها در مقابل تقاضای زن‌ها بیشتر است.
- علی می‌گوید: ما دوست داریم و می‌خواهیم که دخترمان از آب و گل دربیاید و فرزند بعدی را هم داشته باشیم. به طور کلی فرزند بیش از یکی را می‌خواستیم ولی بستگی به شرایط دیگری هم دارد. سلامتی‌مان و اوضاع اقتصادی و تأمین آینده فرزندان مهم است. دیگر نمی‌شود گفت که هر آن‌کس که دندان دهد، نان هم می‌دهد و اینکه باید توانایی را در خودمان ببینیم که می‌توانیم به‌صورت مناسب تربیت‌شان کنیم. همین الان هم اکثر خانواده‌های بالای چهار نفر نمی‌توانند به راحتی خانه‌ای اجاره کنند، همین از مهم‌ترین موانع یک زندگی محترمانه برای خانواده‌های چندفرزندی است.
- نیکو می‌گوید: من همین دو دخترم را  که دارم، کافی است. دیگر نمی‌خواهم. این همه اجبار به فرزندآوری و تحت فشار قراردادن‌ها، امیدوارم برای کسی پیش نیاید. هیچ چیز ترسناک‌تر از بارداری نیست. شما فرض کن یک موجود زنده درون شما در حال چرخیدن و رقصیدن و... است. ترسناک نیست؟ تا به حال تصویر اعضای داخلی یک زن حامله را دیدید؟ روده‌ها پخش می‌شوند و جا به جا، رحم از جای خودش بیرون می‌آید. معدۀ شما جا به جا می‌شود. مفصل‌های شما از همدیگر فاصله پیدا می‌کنند. ترسناک نیست؟ جدا از بحث اینکه این موجود درون شما امانت است، بقیه چیزهای حاملگی هم ترسناک است. 9 ماه کامل درگیر فکر زایمان هستی. ترس از زایمان را تقریباً همه دارند.
حالا باید پرسید واقعاً وقتی این همه مسائل ترسناک هست، نباید به شناخت رسید؟ نباید فهمید واقعاً چه اتفاقی قرار است بیفتد؟ من فوبیا دکتر زنان داشتم. فوبیا بیهوشی و اتاق عمل. فوبیا زایمان و بارداری. مهم‌ترین مسأله‌ای که به من کمک کرد با این فوبیا کنار بیایم کلاس بارداری بود. سال 94 قانونی بود که از هفته بیستم بارداری می‌شود به کلاس رفت. در مشهد دنبال جایی گشتم که کلاس را برگزار کند و پیدا کردم. حضور در این کلاس برای من منفعت‌های زیادی داشت. اول اینکه با دو نفر که مثل خودم حامله بودند آشنا شدم و دیدم چه دغدغه‌هایی بین ما مشترک هست و چه دغدغه‌هایی متفاوت. با کل سیستم زایمان آشنا شدم و فهمیدم اصلاً زایمان چیست، چه طبیعی و چه سزارین. اینکه قبل از زایمان باید چه چیزهایی را بدانیم و بعد از زایمان چه مراقبت‌هایی از خودمان انجام بدهیم. در مورد نحوه شیردهی هم یاد گرفتم، اینکه چه مسائلی در یک شیردهی خوب به آدم کمک می‌کند و اصول اولیه مراقبت از نوزاد چیست.
با ورزش‌های مفید برای دوران بارداری نیز آشنا شدم. چه نرمش‌هایی مفید هستند و باعث می‌شوند بدن در وضعیت آرام قرار بگیرد و جنین خوشحال‌تر باشد. طب فشاری چه هست و چطوری از آن استفاده کنیم که یک زایمان طبیعی خوب داشته باشیم. ورزش‌ها و عملیات مناسب در هنگام شروع پروسه زایمان چه چیزهایی هستند. پروسه زایمان چطوری است و چطوری بفهمیم در کدام مرحله هستیم. ماما همراه چه کمکی می‌تواند به ما داشته باشد. همچنین هزینه این کلاس‌ها هم زیاد نیست.
این کلاس نگاه من را به بارداری از یک توهم فانتزی به یک توهم واقع‌گرایانه تغییر داد و باعث شد تلاشم را بکنم که یک زایمان طبیعی خوب داشته باشم و اگر به هر دلیلی نتوانستم یا شرایطش نبود، زایمان سزارین خوبی داشته باشم.
در دوران بارداری، هورمونی در بدن ترشح می‌شود که باعث ایجاد یک فاصله‌ای بین استخوان‌ها و عضلات برای راحتی هر چه بیشتر بدن می‌شود. در حد میلی‌متر شاید. شاید شنیده باشید که می‌گویند استخوان می‌ترکونی. یا بعد از بارداری شماره پا بیشتر می‌شود، یا قد سرشانه، یا حتی شنیده باشید که ما مادرها می‌گوییم دندان‌هایم را در بارداری از دست دادم و بچه کلسیم می‌کشد. در صورتی‌ که بچه هیچ کلسیمی را از دندان شما نمی‌کشد. واقعیت این است به خاطر همین هورمون، یکی از قسمت‌هایی که ریلکسی عضله برای آن ایجاد می‌شود، لثه‌هاست. یعنی بین لثه و دندان فاصله‌ای بسیار بسیار کم ایجاد می‌شود. همین فاصله به اضافه اینکه در دوران بارداری آدم بیشتر غذا می‌خورد و شاید سه ماهه اول به خاطر ویار شدید و برگشت اسید معده به دهان باعث آسیب مضاعف به دندان‌ها و لثه‌ها می‌شود که اگر دندانی داشته باشید که از قبل کمی مستعد پوسیدگی باشد یا پوسیده باشد، سریع خراب شود و این مصیبتی است در دوران بارداری، چرا؟ چون شما در دوران بارداری نمی‌توانید مثل حالت عادی از خدمات دندانپزشکی بهره‌مند شوید. نه عکسبرداری که اشعه‌اش برای بچه مضر است، نه بی‌حسی که برای بچه مضر است و نه افزایش آدرنالین و ترس از دندانپزشکی که باز برای جنین خوب نیست. البته در سه ماهه دوم بارداری موارد اورژانسی اجازه استفاده از خدمات دندانپزشکی را دارند. برای همین اگر هیچ اقدام مهمی قبل از بچه‌دارشدن نکردید، حتماً سری به دندانپزشکی بزنید و از سلامت عمومی دندان‌هایتان اطمینان حاصل کنید. خب همه اینها نیاز به برنامه‌ریزی مجدد و زمان دارد که قدرت اقتصادی و انرژی خیلی از ما با وجود داشتن یکی دو فرزند، بسیار کم شده است.
و اینکه قدیم‌ترها و جدیدترها (نه همه) و کلاً ما ایرانی‌ها همیشه جوری با بچه‌دارشدن برخورد کردیم که انگار یک کار کاملاً زنانه است. از آن فیلم‌های فارسی بگیر که بابای بچه فقط پشت پنجره است و دعا می‌کند و با صدای گریه نوزاد، می‌خندد تا همین اکثر بیمارستان‌های فعلی که اجازه ورود همسر به بخش زایمان را نمی‌دهند و همسرها پشت اتاق زایمان در استرس هستند. کمی تا قسمت زیادی از این قضیه به خودمان برمی‌گردد. در دوران بارداری ما باید بابای بچه را روی خط آنلاین بچه بیاوریم. یعنی هر مسأله‌ای، از کوچک‌ترین تا بزرگ‌ترین را با پدر بچه درمیان بگذاریم و یادآوری کنیم که همان‌قدر که ما محافظ بچه هستیم، شما هم هستی.
تحقیقات خیلی زیادی هست که نشان می‌دهد چقدر صحبت‌کردن بابا با بچه مفید است و بعد از تولد، بچه صدای پدر را می‌شناسد و شما می‌توانید از این بخش استفاده کنید و بچه را بدهید پدرش آرام کند. الان اکثر مراکز سونوگرافی اجازه همراهی همسر را هم می‌دهند و چقدر خوب است که وقتی اولین صدای قلب بچه را می‌شنوید، هر دو کنار هم باشید. در سونوگرافی تعیین جنسیت وقتی دکتر به شما می‌گوید که فرزند شما دختر یا پسر هست، این همراهی زیباتر خواهد بود و عجیب در پدرها این حس را ایجاد می‌کند که آنها هم بخشی از جریان هستند و به طور مثال زن می‌گوید همین احساسات بود که همسرم را برای دختر دوم‌مان مصمم کرده بود.
یکی از سخت‌ترین قسمت‌های بچه‌ داشتن همراه‌ کردن باباهاست. هر خانمی قلق شوهرش را بیشتر از همه می‌داند و باور کنید مسأله خیلی مهم است که آمادگی را در پدر بچه به‌وجود بیاورید. حالا اگر کمی خوش‌شانس باشید بعضی از مردها خودشان خودجوش پایه هستند و بعضی‌ها هم به نیروی محرکه احتیاج دارند. خوشبختانه تعدادی از بیمارستان‌ها اجازه همراهی همسر را در هنگام زایمان می‌دهند و به‌عنوان کسی که تجربه همراهی همسر را در موقع زایمان دارد، می‌گویم که یکی از بهترین تصمیم‌ها بود.

وقتی بچه‌دارشدن هم سیاسی است!
مامایی که خودش یک پسر دو ساله دارد، می‌گوید: چند فرزندی در دهه هفتاد با تبلیغات زیادی به‌صورت شدیدی قباحت پیدا کرده بود. خانواده‌هایی که بیش از دو یا سه فرزند داشتند، خجالت می‌کشیدند. اما امروز متأسفانه امثال افرادی که به رئیس‌جمهور توصیه می‌کنند با یک برنامه کامپیوتری و هوش مصنوعی، مشکلات اقتصادی کشور را حل کند، در حوزه فرزندآوری نیز در حال ارائه آدرس و تبلیغات غلط هستند. اطلاعاتی که به مسئولان ما می‌رسد، منابع درستی ندارد و داده‌ها براساس منابع علمی به رئیس دولت نمی‌رسد. تصمیم‌گیران فکر می‌کنند همه‌چیز سیاسی است و می‌توانند با بخشنامه، بگیر و ببند و تنبیه‌کردن رشد جمعیت را افزایش داد.
روش‌های پیشگیری از بارداری را در مراکز بهداشتی در دسترس کسانی که متقاضی فرزندآوری هستند و می‌خواهند فاصله بین دو بارداری خود را انتخاب کنند قرار ندادند که این کار باعث بارداری‌های ناخواسته بیشتری می‌شود. هیچ‌کسی در شرایط اقتصادی بد، تصمیم به بچه‌دارشدن نمی‌گیرد. خیلی‌ها هم فکر می‌کنند90 درصد موانع برای فرزندآوری، اقتصادی است. مردمی که در سختی هستند، فرد دیگری را در این شرایط سخت، شریک نمی‌کنند. برای مسئولان، فقط تعداد فرزند مهم است ولی اینکه فرزند، سالم باشد یا نه، اهمیتی ندارد. گویا دولت به جای حل مسأله، سعی در پاک‌کردن صورت‌مسأله برای افزایش جمعیت دارد و تبعات ناشی از قوانینی را که وضع می‌کند در نظر نگرفته است.
-  می‌گویند به زمان سالخورده‌شدنتان فکر کنید که چه کسانی باید از شما مراقبت کنند و انگار قرار است ما بچه‌دار شویم که بچه‌ها زمانی ما را‌ تر و خشک کنند. پس این همه خانه سالمندانی را که فرزندانشان توانایی و شرایط نگهداری از والدین‌شان ندارند چیست؟ این‌ حرف‌ها همان آدرس غلط است. ما اگر بچه‌دار هم می‌شویم، نباید از فرزندمان انتظاری داشته باشیم. امروز مسیر فرهنگ‌سازی برای جمعیت هم تا حدودی بسته است و هر چه بگندد نمکش می‌زنند، وای به روزی که بگندد نمک شده است. به قول حاج‌آقا قرائتی که می‌گفت یکی از دلایلی که در گذشته فرزند بیشتری می‌آوردند این بود که بچه‌ها بازوی پدر بودند، چه دختر و چه پسر در خرج خانه کمک‌حال می‌شدند. ولی به نظر من الان دیگر این شرایط را نخواهیم دید. بیشتر خرج بچه‌ها تا همیشه با پدرها و مادرها باقی می‌ماند.
-  من به عنوان یک جوان مسلمان شیعه که با دلایل عقلی و نقلی، ولایت فقیه را قبول دارم‌ و مصداق ولایت فقیه در زمان حال یعنی آقای خامنه‌ای را هم قبول دارم، در حد خودم انتقاداتی هم دارم و ایشان را یکی از روشنفکرترین علمای دینی می‌دانم، ایشان مرجع تقلید بنده هم نیستند، اما نکته‌ای که خیلی برایم پر رنگ است، اینکه ایشان را آدمی می‌دانم که در زمانه الان باید بهشان اقتدا کرد. چون و چرا می‌آورم، نقد دارم ولی وقتی ایشان ازدیاد نسل را گفته بودند، برای من حکم جهاد را دارد. اما کج‌فهمی یک‌سری مسئولان یعنی وقتی مسأله جمعیت با بحران روبه رو است، برای حل مشکل، تنها نگاهمان به معدود خانواده‌های مذهبی باشد که صرفاً از روی عقیده جهادی، بچه‌دار بشوند. با فرض چندفرزندی این تعداد خانواده‌ها هم، درصد ناچیزی در جمعیت تأثیر می‌گذارد. برای حل یک بحران نباید این‌قدر کوته‌فکر بود.
-  به نظر من بچه زیاد داشتن اگر می‌توانید همه جوره از پسش بربیاید، خوب‌ و‌ باحال است ولی انتخاب خود من نیست. بااینکه همیشه دوست داشتم که دو سه تا بچه داشته باشم و حتی یکی دو فرزند هم به سرپرستی بگیرم ولی فقط در حد فانتزی بود. فهمیدم که واقعاً من یکی، آدم چندبار زایمان و‌ بزرگ‌کردن نیستم.
- من‌هم همین حس را دارم ولی نگرانم که چند سال بعد پشیمان بشوم و آن‌موقع هم برای بچه دوم دیر شده باشد.
- هر تصمیمی بگیریم یک روزی ممکن است از آن پشیمان بشویم. هر تصمیمی. این هم مثل همه ‌آنها، بالاخره آدم در هر موقعیتی
بر اساس شرایط و سود و هزینه‌اش تصمیم می‌گیرد.
-  حقیقتاً من‌هم فقط برای اینکه بچه‌ام تک فرزند نباشد دومی را آوردم. خودم رابطه خیلی خوبی با برادرم دارم، خیلی خوب. هم در بچگی‌‌هامان که پر از خنده و بازی و دعوا بودیم و هم الان که هر دو بزرگ شدیم، خیلی پناه و امین من است و برای اینکه پسرم از چنین تجربه‌ای محروم نباشد دومی را آوردم. خانواده پرجمعیت و پر سر و صدا به‌نظرم خیلی شاداب و سرحال است ولی واقعاً بستگی به توان و ظرفیت مادر و پدر دارد که حتماً توانایی جسمی، روحی و مالی را داشته باشند وگرنه خب آسیب‌زننده‌ است. البته نمی‌شود هم تضمین کرد که رابطه بچه‌هامان هم مثل رابطه ما با خواهر و برادرهامان بشود اما ان‌شاءالله که می‌شود.
- حقیقتاً در توان دکتر و ماما همراهم هم نیست. شکر خدا توانستم بلایی به سر همه بیاورم که شوهرم می‌گوید خدا یکی، بچه یکی. اسم بچه را دیگر نیاور. نام‌برده طرفدار چهار فرزندی بود.

مادران مشغول کارند
- من چندسال شاغل بودم. معلم یا معاون مدرسه بودم. چه پارسال که معلم بودم، چه امسال که تا قبل از زایمان، معاون بودم، شاگردانی در مدرسه داشتم که سه یا چهار فرزندی بودند با فاصله کم و البته شرایط مالی نسبتاً خوب. واقعاً وقتی من این بچه‌ها و مشکلاتشان را می‌دیدم فهمیدم چند فرزند پشت سر هم جالب نیست. مادرانی که یک یا دو بچه داشتند، اغلب شرایط جسمی، درسی و روحی بچه‌هایشان بهتر بود، اگر هم مشکلی بود زودتر و بهتر رسیدگی می‌کردند. البته این ماجرا درباره همه صادق نبود اما من میانگین را می‌گویم. ولی در آن چند فرزندهایی که سه یا چهارتا پشت سر هم بودند، ما با مشکلات روحی، درسی و حتی جسمی‌شان درگیر بودیم و خانواده هم وقت نمی‌کرد پیگیری کند. خودم را جای آنها می‌گذاشتم، می‌دیدم من‌هم اگر بودم وقت نمی‌کردم. دوست همسرم چهار تا فرزند دارد. فرزند بزرگ‌تر کلاس اول و سه تا دیگر کوچک‌تر هستند. مادر هم شاغل و فعال است. به مادرش می‌گفتیم که چطور بچه‌ها را مدیریت می‌کنی؟ می‌گفت رمز موفقیتم در دو چیز است: یک بی‌خیالی و دوم استفاده زیاد از اطرافیان. مثلاً آن سال که مدرسه‌ها آنلاین بود، هیچ کاری با درس پسر کلاس اولش نداشت. می‌گفت خودش می‌خواند. می‌گفت من از صبح تا عصر دو تا از بچه‌ها را به خانه زن داداشم می‌فرستم. واقعاً به نظرم چند تا بچه پشت سر هم که مادر نابود نشود، بجز همین دو راهکار، راه دیگری ندارد. من که نه می‌توانم بی‌خیال باشم و نه می‌توانم سر بقیه چتر باشم. فرصت‌های ارتقای شغلی‌ام را هم دیگر دوست ندارم بیشتر از این با طی‌کردن دوره بارداری و شیردهی و گرفتن از پوشک، از دست بدهم.‌ پس درنهایت شاهکار کنم که دو فرزندم را بخوبی نگه دارم.