نگاهی دیگر به مسأله فرزندآوری و جمعیت
قرارمــــــــــــــــــــــان این نبود
زهرا صالحینیا
نویسنده
متولدین دهه شصت، ۱۸ میلیون نفر از جمعیت کل کشور را شامل میشوند. شکل هرم سنی برای متولدین دهه شصت به سمت پیرشدن در حرکت است و نگرانی برای بیست سال آینده این نسل و دوران سالمندیشان در جریان است.
با ورود به سالمندی متولدین این دهه و در کنار آن سالمندان نسل قبلی امکاناتی را طلب میکنند که با این هرم جمعیتی کشور قابلیت سرویسدهی مناسب را نخواهد داشت و بار تکفل از توازن خارج میشود. بار تکفل در زبان ساده به این معنی است که به ازای هر فرد از کار افتاده، یک فرد توان کار و درآمدزایی داشته باشد و در این هرم جمعیتی ایران بار تکفل از توازن خارج میشود.
دورنمای واقعبینانه از شرایط کشور در ۲۰ الی ۳۰ سال آینده نشان میدهد که به یک برنامه جدی و ساختارمند برای هموار کردن مسائل پیشآمده از ورود این گروه سنی به سالمندی نیاز است اما چطور؟ آیا پاسخ به این نیاز و شرایط، تنها فرزندآوری و مسأله باروری است؟
نیمه تاریک ما
در دورنمای نسلی در حال حاضر علاوه بر مسأله نرخ باروری و زادوولد، فاکتورهای دیگری نیز دخیل هستند که به نظر میآید در برنامهریزیها نادیده گرفته شده. نرخ مهاجرت مخصوصاً در سه سال اخیر به صورت رسمی و جدی مورد بررسی قرار نگرفته و همین مسأله نشان از جدی نگرفتن این ماجرا دارد. مهاجرت افراد در بازه سنی ۲۰ الی ۴۰ سال که هم از نظر نیروی کار و هم از نظر سن باروری در نقاط طلایی قرار دارند، تأثیر بسزایی در دورنمای سنی کشور و شرایط پیشآمده خواهد داشت که تنها با افزایش نرخ زادوولد قابل ترمیم نیست.
سلامت و دیگر هیچ
فاکتور بعدی سلامت جمعیت است که تناقض عجیبی با اجباری نبودن غربالگری و ممنوعیت مشاوره در مراکز سلامت و درمانگاهها دارد. غربالگری به عنوان آزمایشی با نسبت هزینه بالا از دسترس قشر متوسط و ضعیف خارج شده و همین مسأله باعث میشود که احتمال تولد نوزادانی با مشکل و نواقص در این گروه بالا رود. از طرف دیگر به خاطر طبقه اقتصادی، امکان نگهداری از این کودکان در بسیاری از خانوادههای کمدرآمد فراهم نیست و موج کودکان رهاشده یا سپردشده به بهزیستی بیشتر میشود و بار مالی و نیروی انسانی را بر حاکمیت تحمیل میکند.
پنجره جمعیتی
در شرایطی که نسبت جمعیت زیر ۱۵ سال کمتر از ۳۰ درصد کل جمعیت و نسبت جمعیت ۶۵ سال و بالاتر هنوز کمتر از ۱۵ درصد است و شرایط بالقوهای برای رشد و توسعه اقتصادی فراهم است، جمعیتشناسان در واقع انفجار جمعیت را نوعی موهبت میدانند که در صورت برنامه داشتن موجب شکوفایی یک کشور میشود. مانند آنچه در ژاپن و چین اتفاق افتاد.
در واقع اگر برای این انفجار جمعیت از زمان تولد برنامهریزی شود، ختم به شکوفایی میشود و در غیر اینصورت به بحران میرسد و عدم برنامهریزی نسلی در ایران ما را به بحران رسانده است.
سؤال اصلی اینجاست که آیا باز هم اشتباه قبل تکرار میشود؟ اصرار بر فرزندآوری با رویکردهای اجباری بدون دورنمای برنامهریزی و تخصیص امکانات و حل مشکلات آتی قرار است تکراری از شرایطی باشد که متولدین دهه شصت در تمام دوران زندگی خود با آن مواجه بودند؟
دورنمای سلامت، تحصیل، شغل، مسکن و ازدواج نسلی که در این چندسال با سیاستهای فرزندآوری به دنیا آمدهاند، از سمت حاکمیت به چه صورت ترسیم شده است؟
جمعیتشناسان اصطلاحی به نام ماده خام را مطرح میکنند که اشاره به جمعیت زنان در سن باروری دارد. این ماده خام در صورتی که هر زن یک دختر را جایگزین خود کند، ثابت میماند. سطح جانشینی موالید در ایران عدد ۲.۳ درصد است که منجر به فرزندآوری آگاهانه و سالم میشود.
اما آنچه که به جامعه مخابره میشود درصد درست جایگزینی نیست بلکه مواجهه با بحرانی است که مردم امکان مدیریت آن را به صورت مستقل از حاکمیت ندارند و تنها بار حل این مشکل روی دوش خانواده آن هم با تک راهحل فرزندآوری گذاشته شده که اشتباه و اجحاف در حق مردم است چراکه نتیجه این تشویق برای فرزندآوری، تکرار اشتباه برنامهریزی نداشتن برای متولدین دهه شصت است و اگر حتی این موج تشویق برای فرزندآوری به انفجار جمعیتی دیگری هم منجر شود، باعث شکوفایی نمیشود چرا که شکوفایی تنها با یک فاکتور جمعیت محقق نمیشود. بستر و امکانات و برنامهریزی برای جمعیت، نکته مجهول این معادله است.