روایت‌های مادری

سیده نرگس حسینی
کارشناس‌ارشد پژوهش علوم اجتماعی


جمع‌های زنانه جدای از بحث‌های جدی‌تر، همواره محل «تبادل روایت‌های زنانه» بوده است. در این جمع‌ها یکی گوشه‌ای از زندگی‌اش را تعریف می‌کند و دیگری می‌شنود و باز دیگری گوشه‌ای دیگر را بازگو می‌کند و او می‌شنود. این «روایتگری» و «روایت شنوی» همواره برای ما زنان جذاب و البته مفید بوده و هست؛ ما از زندگی دیگران تجربه به دست می‌آوریم و زندگی‌مان را بهبود می‌دهیم.
این روایت‌های زنانه پایش را به بسترهای دیگر نیز باز کرده؛ اینستاگرام -به درست یا غلط- اکنون محل بازنشر زندگی روزمره بسیاری از زنان است. برنامه‌های گفت‌و‌گومحور تلویزیونی، روایت زندگی زنان موفق را تهیه می‌کنند و همچنین کتاب‌هایی با محوریت تجربه زیسته زنان و از زبان خود آنها تهیه شده است. به طور خاص نیز اکنون فرزندآوری و فرزندپروری مرکز توجه قرار گرفته است؛ در صداوسیما برنامه «مامان‌ها»، در شبکه‌های اجتماعی کارهای مجموعه «مادرانه» و در کتاب‌ها کتاب «سررشته» و «هفته چهل و چند» نمونه کارهایی از این دست هستند.
به نظر می‌رسد ظهور این مدل روایتگری‌ها بتواند در راستای افزایش تعداد فرزندان خانواده‌ها و ارتقای شیوه‌های تربیتی مفید باشد، چراکه اکنون ارتباط‌های زنان با خانواده‌های خود هرچند وجود دارد و باید بهبود نیز پیدا کند اما به هر حال کمتر است و زمانه نیز تغییر کرده است و مسائل جدیدی متناسب با این عصر جدید پیش‌روی آنان وجود دارد. همچنین امروزه دنیای والدگری گاه آنقدر پیچیده تعریف می‌شود که مادر شدن و مادری کردن را سخت کرده است. این روایت‌ها می‌توانند این مسیر را آسان کنند اگر که داستانِ آنان که ساده اما معقول می‌اندیشند و زندگی می‌کنند، روایت شود.
اما نکته‌ای که نباید از آن غافل شد این است که روایتگری برخلاف ظاهر ساده خود اگر  طبق اصول درستی پیش نرود، می‌تواند منجر به نتایج خنثی یا حتی معکوس شود. یک انتقال تجربه خوب زمانی اتفاق می‌افتد که منجر به ناامیدی در شنونده نشود و راه خلاقیت او را نبندد. در واقع هدف اصلی چنین روایتی آن است که شنونده را در جهت پیدا کردن «مسیر متناسب با زندگی خودش» صرفاً «تشویق و راهنمایی» کند. برای رسیدن به چنین مطلوبی نیازمند آمادگی‌هایی در هر دو سوی روایت و همچنین میانجی آن هستیم.
اول آنکه راوی باید صادق باشد
او باید زندگی و داستان خود را آنگونه که هست روایت کند، نه آنگونه که دلش می‌خواهد یا آنگونه که جذاب و شنیدنی‌اش می‌کند. به‌عنوان نمونه گفتن از سختی‌های داشتن یک فرزند خردسال می‌تواند احساس همدردی را به مخاطب منتقل کند و مفیدتر هم می‌شود زمانی که راهکار کشف شده فرد نیز بیان شود. همچنین اگر سختی‌های خاص زندگی فرد بیان نشود، مخاطب را دچار ناامیدی می‌کند و او را به این فکر می‌اندازد که «من شرایط او را ندارم، پس نمی‌توانم به اندازه او و به خوبی او بچه داشته باشم.» البته باید به این نکته نیز توجه داشت که حریم خصوصی نیز باید در روایت کردن  رعایت شود. گفتن از هر چیز نه مفید است و نه درست بلکه صرفاً یک جذابیت کاذب است. زمانی که حریم خانواده شکسته شود نه تنها اثری بر دیگران نخواهیم گذاشت بلکه زندگی خود را نیز در معرض خطر قرار خواهیم داد.

دوم آنکه گردآورنده متعهد به گردآوری منصفانه باشد
در واقع گردآورنده نباید زنان را از یک شرایط و ویژگی‌های خاص انتخاب کند، همچنین نباید روایت را تقطیع یا تفسیر به رأی کند.

سوم و مهم‌تر از همه آنکه «شنونده باید عاقل باشد!»
 از قدیم این مَثَل رایج بوده است. همیشه در شنیده‌ها احتمال خدشه و خطا وجود دارد، پس نمی‌توان به هر شنیده‌ای اعتماد کرد. همچنین همیشه شنیده‌ها -و در واقع منظور ما روایت‌های مادری- منطبق بر زندگی ما نیستند. نمی‌توان هر آنچه دیگران انجام می‌دهند را ما هم انجام بدهیم، پس روایت چه فایده‌ای دارد؟ شنیدن روایت‌ها اولاً به شنونده می‌فهماند که «می‌توان و می‌شود» و در واقع در او انگیزه حرکت ایجاد می‌کند. ثانیاً شنیدن ایده‌ها ذهن او را فعال می‌کند تا ایده‌پردازی کند و ایده‌های جدید و متناسب با خودش را کشف کند، نه آنکه در چهارچوب ایده‌های کشف شده قبلی جا بماند.