چالش‌های روزمره مادران با فضای شهری

فرناز اینانلو
 فعال حوزه زنان و خانواده

این روزها اگر صحبت از فرزندآوری باشد اولین فکری که به ذهن مخاطب می‌آید شرایط اقتصادی و نکات آموزشی-تربیتی است اما شاید در کنار فکر کردن به این موضوع کمتر ذهنمان درگیر مسائل دیگر شود. مسائلی از جنس فضای شهری و کودکان یا شاید بهتر بتوان گفت فضای شهری و تازه مادران دارای فرزند. اگرچه این مشکلات پیش از تولد کمتر به چشم مادر می‌آید اما پس از تولد نوزاد فاصله‌ای بین زندگی خارج از خانه او با قبل از تولد فرزندش می‌اندازد. در این گزارش به سراغ تعدادی از مادران دارای کودک ۱۴ ماهه، ۱۸ ماهه، ۳ ساله و ۵ ساله رفتیم و تجربه زیسته آنان را در فضای شهری جویا شدیم.
حضور در خیابان را تسهیل کنید!
عمده‌ترین مشکل مشترک میان تمامی مادرها ساده‌ترین آن بود، صرف حضور در خیابان! مادرهایی که با وجود داشتن یک یا دو فرزند کوچک، برای پیاده‌روی، انجام خرید و یا پیگیری کارهای بانکی با کالسکه به بیرون از منزل می‌روند. مادری در این خصوص می‌گوید: «تا زیر سه‌سالگی وابستگی بچه به مادر زیاد است و خودش نمی‌تواند مسافت زیادی را پیاده راه برود. یا باید او را در کالسکه بگذارم یا در آغوشی باشد که البته اگر وزن او از ۸ کیلو بگذرد واقعاً کار سختی است یا نهایت باید در بغل بگیرم که علاوه بر وزن بچه یکی از دست‌های مادر نیز آزادی برای انجام کار ندارد.»
میان سه راهکار موجود شاید کالسکه گزینه بهتری به نظر بیاید اما در عمل این‌طور نیست. مادری دیگر از مشکلات کالسکه این‌گونه گلایه می‌کند: «پیش از بچه‌دار شدن هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم که چقدر پیاده‌روهای ما در تضاد حضور مادر، کالسکه و بچه است. نکاتی در مورد معضلات حضور افراد معلول شنیده بودم اما هنگام خرید کالسکه نمی‌دانستم به خیلی از همان مشکلات مبتلا می‌شوم.» اگر از چاله و گودال‌های پر از آب بگذریم، وجود جدول در پیاده‌رو مشکل بعدی است که عبور کالسکه را دشوار می‌کند و مادر باید از رهگذران برای بلندکردن آن کمک بگیرد. البته در بعضی موارد سطح شیب‌دار یا میله‌هایی را برای عبور قرار داده‌اند که متأسفانه در خیلی از موارد ماشین و یا موتورهایی که مقابل آن پارک شده، مادر را مجبور می‌کند مسافتی را دور زده و از خروجی دیگری وارد خیابان شود و در خیابان مسیر خود را ادامه دهد. این مشکل علاوه بر عدم فرهنگ‌سازی میان مردم برای اشغال نکردن فضای مقابل میله‌های مخصوص کالسکه به آن دلیل رخ می‌دهد که در عمل جریمه‌ای از سوی مأموران راهنمایی و رانندگی جهت بازدارندگی در پی ندارد. پله و جوی‌های بزرگ آب در برخی از پیاده‌روها و خیابان‌ها نیز معضل مشابه دیگری است که حضور عادی مادر را مختل می‌کند. البته جا دارد اشاره کنیم که این مشکل محدود به پیاده‌رو و خیابان نمی‌شود. یکی از مادرها به مکان‌های دیگر اشاره می‌کند: «ورودی برخی از مکان‌ها فقط و فقط پله دارد و خبری از سطح شیب‌دار یا آسانسور نیست و این کار را واقعاً دشوار می‌کند. بعضی از پاساژها و مغازه‌ها این‌طور هستند.» مادر دیگری می‌گوید: «پله‌برقی اکثر پل‌های هوایی خراب است یا که اصلاً وجود ندارد. خود مترو هم گاهاً پله‌برقی را به یک سمت دارد اما در سمت مقابل برای برگشت خبری از آن نیست. طبیعتاً در هر رفتی باید آن مسیر را برگردی اما این اتفاق با کالسکه نمی‌تواند بیفتد. البته که قرار دادن کالسکه روی پله‌های برقی خودش کار خطرناکی است و بهتر است از آسانسور استفاده کرد اما همان امکانات ابتدایی هم در خیلی از ایستگاه‌های مترو پیدا نمی‌شود.» ورودی بانک‌ها، دفاتر خدمات شهری و حتی برخی از پارک‌ها نمونه‌های دیگری از این دست مشکلات هستند که با وجود بهبود شرایط در برخی از ساختمان‌های جدید اما همچنان در اغلب مکان‌ها پابرجاست.
تغییر کاربری اتاق‌های مادر و کودک به انباری
حال اگر مادری بتواند با کودک خود وارد مترو شده و از گیت‌های آن عبور کند، شرایط داخل این وسیله حمل‌ونقل رایج و پرمصرف بین شهروندان، برای یک مادر چگونه است؟
جواب یکی از مادران به این سؤال این بود: «در برخی از واگن‌های بانوان، آقایان هم حضور دارند و چند وقت گذشته این مسأله بیشتر هم شده است. شیر دادن به نوزاد در این موقعیت‌ها واقعاً مرا دچار سردرگمی و کودکم را کلافه می‌کند.» در اینجا شاید اولین راهکاری که به ذهن ما آشنا بیاید استفاده از اتاق مادر و کودک برای شیردهی و تعویض پوشک باشد. همان‌گونه که یکی از مادران می‌گوید: «اتاق مادر و کودک واقعاً نیاز است. حس امنیت و آرامش بیشتری در آن وجود دارد.» اگرچه این نکته نمی‌تواند جواب کاملی برای نقض قانون اتفاق افتاده بالا و جلب آرامش مادران و زنان حاضر در واگن بانوان باشد اما همین راهکار نیز یا بطور کلی در بسیاری از ایستگاه‌های مترو وجود ندارد یا به انباری تغییر کاربری داده است! در بهترین حالت نیز در آن قفل شده و باید به دنبال مسئول ایستگاه گشت و یا صرفاً امکانات حداقلی را داراست. این مشکل در مکان‌های دیگر نیز وجود دارد که یکی از مادران یک نمونه از آن را این‌گونه شرح می‌دهد: «یک بار به نمایشگاه فروش ملزومات کودک رفته بودم. اتاق مادر و کودک صرفاً صندلی پشت پرده در یک گوشه از نمایشگاه بود که مادر بتواند بنشیند و فرزندش را شیر بدهد. حتی اگر دو مادر به آن صندلی احتیاج داشتند باید در صف می‌ایستادند!»
و مادری دیگر ادامه می‌دهد: «برخی از ایستگاه‌های مترو یا حتی مال‌های بزرگ اتاق را دارند اما تجهیزاتی ندارد. مثلاً در یکی از اتاق‌ها قفسه‌ای بود که بالای آن نوشته بود «پوشک، برای مواقع ضروری» اما قفسه خالی بود و جز یک میز سفت برای تعویض نوزاد امکانات دیگری نداشت.» همان‌طور که در صحبت یکی از مادرها اشاره شد، وجود این اتاق و حتی آسانسور، سطح شیب‌دار و پله‌برقی علاوه بر مترو BRT و وسایل حمل‌ونقل عمومی در مکان‌های پر رفت‌وآمد و عمومی مانند فروشگاه‌های بزرگ، مال‌ها و... نیز ضروری است که شاید باید با نظارت بیشتری بر مجوزهای ساخت‌وساز، این امکان را فراهم کرد و با ادامه این نظارت پس از ساخت، از دایر بودن و مورداستفاده قرارگرفتن آن اطمینان حاصل کرد.
بچه‌ها کجا بازی کنند؟
بازی و جنب‌وجوش اصلی‌ترین نیاز فطری یک کودک است؛ فرقی نمی‌کند دهه ۶۰ باشد یا آغاز قرن جدید. کودک اگر فطرتش دچار تغییر نشود تحرک داشتن را دوست دارد و در دل آن بسیاری از مفاهیم و آموزش‌های لازم را برای زندگی خود فرامی‌گیرد اما آن چه واضح است، تأثیر زیاد متراژ جدید خانه‌ها و آپارتمانی شدن آن در بازی بچه‌هاست. یکی از مادران این مشکل را این‌گونه شرح می‌دهد: «در خانه اگر کودکم بخواهد بدو بدو کند باید مدام به او تذکر بدهم. دیوارها و سقف‌های آپارتمان ما نازک است و صدا راحت منتقل می‌شود. یک‌بار حدود ساعت ۱۰ شب با وجود بازی آرامی که دخترم داشت همسایه بابت صدا به ما تذکر داد. در این شرایط کودک در خانه رسماً باید با گوشی و لپ‌تاپ سرگرم شود.» در کنار این معضل زندگی‌های جدید، رفت‌و‌آمد بیشتر ماشین‌ها، تکدی‌گری در شهر و ناامن بودن محله‌ها، نبودن بستر مناسب برای بازی را برای کودکان و والدین آنها تشدید می‌کند. در همین مورد یکی از مادران وضعیت کودکی خود را با فرزندش مقایسه می‌کند: «من در بچگی هر روز با دوستانم در محله و کوچه دوچرخه بازی می‌کردم و عصرها باانرژی تخلیه شده به خانه برمی‌گشتم اما حالا نمی‌توانم به بودن کودکم در محله اعتماد کنم» و مادر دیگری ادامه می‌دهد: «الان در پارک ثانیه‌ای جرأت نمی‌کنم کودکم را تنها بگذارم. نمی‌خواهم مدام دنبال او در میان وسایل بازی حرکت کنم و محدودش کنم اما معمولاً باید جایی بنشینم که ثانیه‌ای از او چشم بر ندارم. از طرفی یک‌بار که به پارک رفته بودم مردی با سگ خود به قسمت بازی بچه‌ها آمده بود. سگش را به سرسره بچه‌ها بست و خودش ورزش می‌کرد. کسی هم نمی‌توانست به کارش اعتراض کند.» مادر دیگری با تجربه مشابه می‌گوید: «تعداد پارک‌ها حداقل در تهران مناسب است اما مسأله‌ای که باید جلوی آن گرفته شود حضور سگ‌هاست، خصوصاً در شمال شهر. طبیعی است که بچه کوچک از سگ‌ها، خصوصاً سگ‌های بزرگ، بترسد. یک‌بار که به همراه فرزندم به پارک رفتم، صاحب سگ‌ها قلاده را رها کرده و آنها به چند گربه‌ای که در پارک بودند حمله کردند. واقعاً برای خود من هم فضا ترسناک بود.»
از این دست مشکلات که ظاهر آنها ساده به نظر می‌رسد اما زندگی مادران بسیاری را با چالش مواجه کرده است کم نیست و این موارد بخشی از این مشکلات بود؛ مسائل و مشکلاتی که بدون نگاه با عینک زنانه و مادرانه قابل درک و حل نیست. اگر واقعاً دغدغه بحران جمعیت در کشور را داریم می‌بایست به بسترهای آن توجه کنیم و با فراهم‌سازی زمینه‌ها خیال خانواده‌ها را از جهت آرامش نسبی خود و فرزندانشان راحت کنیم.