نایده گرفتن کیفیت زندگی زنان به بهانه پیشرفتهای کمی
ریحانه سادات گرامی
دانشجوی دکترای علوم اجتماعی دانشگاه تهران
از برکات وقایع چند ماه اخیر در کشورمان توجه ویژه جامعه ایرانی به مسائل زنان است. اینگونه به نظر میرسد که جریان اخیر موسوم به «زن، زندگی، آزادی» بهانهای شد تا بسیاری از فعالین و دغدغهمندان حوزه زنان، بار دیگر در باب رنجها و دردهای زن ایرانی قلمبهدست بگیرند و زبان به سخن بگشایند. در این میان اما برخی سیاستگذاران و مسئولین امر با تأکید بر بهبود شاخصهای کمی دررابطهبا اوضاع زنان در ایران، گفتن و نوشتن از دردها و رنجهای مذکور را نوعی سیاهنمایی نسبت به وضعیت زنان در ایران قلمداد میکنند. مسئولان مربوطه با تأکید بر بهبود شاخصهایی کمی مانند نرخ تحصیلات، نرخ اشتغال زنان یا امید به زندگی آنان، وضعیت زنان ایرانی را آنقدرها هم تیرهوتار ارزیابی نمیکنند. حتی کنگرهای بینالمللی با نام زنان تأثیرگذار تشکیل میدهند و از زنانی با مدارک تحصیلی فاخر و پستهای بالای دولتی و غیردولتی تجلیل و تمجید میکنند تا در عرصه بینالمللی نیز بر بهبود شاخصهای کمی مذکور در ایران تأکید کنند.
باید اذعان داشت که درهرحال، بهبود شاخصهای کمی در ارتباط با وضعیت زنان ایرانی در سالهای پس از انقلاب اسلامی ملموس و مشهود است اما به همان اندازه نیز جای خالی آمارهای مرتبط با بهبود «کیفیت» زندگی زنان در سالهای مذکور محسوس است. به واقع، در زبان و بیان مسئولان امر در کنگرهها و سمینارهایشان حتی اثری از شاخصهای کیفی در رابطه با زندگی زنان ایرانی دیده نمیشود. آنها بر بهبود نرخ اشتغال زنان تأکید میکنند اما از موانع و چالشهای آنان برای بدست آوردن شغل و حفظ آن، از ناعدالتیهای جنسیتی اعمال شده بر زنان شاغل در محیط کار، از ناهماهنگ بودن و تضاد قوانین کار با نقش مادری آنان، نه چیزی میگویند و نه چیزی مینویسند!
آنان بر بهبود نرخ تحصیلات تأکید میکنند اما به چالشها، موانع و مسائل زنان دانشجو و بخصوص مادران دانشجو اشارهای نمیکنند! مسئولان ذیربط از رشد کمی نرخ امید به زندگی زنان در ایران میگویند اما در مورد کیفیت زندگی همین زنان سکوت میکنند. از مسائل زنان سرپرست خانوار در روزمره زندگیشان، از تجرد قطعی بسیاری از دختران دهه 60 و چالشهای آنان، از مسائل بغرنج زنان بیوه و مطلقه، از چالشهای همیشگی مادران شاغل و مادران دانشجو و بسیاری مشکلات دیگر در زندگی روزمره زنان ایرانی حرفی به میان نمیآورند.
در پایان مجدداً شایان ذکر است که بهبود و پیشرفت شاخصهای کمی در مورد وضعیت زنان ایرانی قابلتوجه و امیدوارکننده است و نادیده گرفتن پیشرفتهای مذکور، منصفانه و عاقلانه نیست. در عین حال به همان اندازه تأکید صرف بر رشد شاخصهای کمی و نادیدهگرفتن شاخصهای کیفی در ارتباط با زندگی روزمره زنان ایرانی نیز منصفانه و عاقلانه به نظر نمیرسد و زیانهای جبرانناپذیری را برای جامعه ایرانی به طور کلی و جامعه زنان ایرانی، به طور مشخص، به بار خواهد آورد.