یــــادداشــــت
دخترها عزیزند چون دخترند
آیه طائبی
دبیر گروه زندگی
من مثل باقی دخترهای فامیل نبودم. خانواده ما، یک خانواده سنتی بود و من مثل باقی دخترها، آرام و متین نبودم، رنگ صورتی را دوست نداشتم، همیشه خندان و شاد هم نبودم. من از در و دیوار بالا میرفتم، نه چون میخواستم پسر باشم و کارهای پسرانه کنم، چون عاشق عکاسی اجتماعی بودم و برای برخی عکسها نیاز به زاویهای بلندتر از قد خودم داشتم.
یک بار سه تا خیابان را با کوله دوربین و لنزها دویدم و از دست پلیس فرار کردم، چون بیهوا از دیوار بانک بالا رفته بودم و جایی حواسم بهجا آمد که داد زد، آن بالا چهکار داری و من مثل گربهای ترسیده، پایین پریدم و الفرار. نوجوان بودم و زیاد میترسیدم. از پلیس بیشتر از آدمهای عادی.
من برای رسیدن به خواستههایم مجبور بودم از ظرافت دخترانهام کم کنم؛ انتخاب نبود، مکانیزم دفاعی بود برای بقا. میدانستم بدون رسیدن به خواستههایم مردهای متحرک خواهم بود و من نمیخواستم بمیرم.
گوشهایمان پر است از کلیشههایی درباره دختران که هنوز و همیشه با نزدیک شدن به روز دختر زیاد میشنویم و من حالم بد میشود از تکتک کلماتش.
خستهام از این همه تکرار اشتباه. اینکه دخترها برای هر خانهای لازمند که خانه را صورتی کنند و غمخوار پدر باشند و عصای دست مادر و مادرِ برادر؛ اینکه دخترها از اول مادرند و مهربانیشان ال است و بل است.
کافی نیست؟ اینهمه بار مسئولیت را برای چه از ابتدای پاگرفتن روی دوش دخترها میگذارید؟ چرا اجازه نمیدهید دخترها بچه باشند و بچگی کنند؟ چرا دختر باید غمخوار پدر باشد؟ مگر عشق فرزند به پدر، جنسیت برمیدارد؟ پسرها غمخوار نیستند؟ مهربان نیستند؟ حامی نیستند؟
اگر دختری دوست نداشت صورتی باشد، یعنی میخواهد ادای پسرها را دربیاورد؟ حتمی باید دخترها در قیاس با پسرها تعریف شوند؟ نمیشود دختری آبی باشد؟ سبز باشد؟ قهوهای باشد؟
دختر قرار نیست به دنیا بیاید که ظرافت و لطافت ساطع کند، این خانواده است که باید با امنیتی که میسازد، اجازه دهد دختر با لطافتش زندگی کند، آزاد و رها باشد. دختر هم انسان است و به حکم انسانیت ارزشمند است و دوستداشتنی؛ نهچون لطیف است و مهربان است و صورتی.
2. اگر قرار است روزی در تقویم به حرمت حضرت معصومه(ع) که فخر ایران است به نام روز دختر داشته باشیم، باید تلاش کنیم در آن روز به جای قالب زدن دختران، آنها را همین که هستند، دوست بداریم و احترام کنیم؛ نه چون عصا دست پیری است و غمخوار است و حامی است و صورتی؛ نه چون حجاب میکند و در خانه میماند. اگر دست از این کلیشهها برداریم، دخترها میتوانند آزاد باشند به انتخاب که صورتی را میپسندند یا سبز را، کار خانه را دوست دارند یا فعال اجتماعی بودن را، دلشان میخواهد آرام و ظریف باشند یا پر سروصدا، درونگرا باشند یا برونگرا و... و هیچکدام را با اصل هویتشان مغایر ندانند. دخترها باید باشند و باید احترام و ارزش ببینند بدون دلیل، بدون هیچ برای و چونکه.