درباب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و امانت کتاب

شمعی در تاريکی

سمیه ملاتبار
نویسنده

صدای پای سی و چهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب هم آمد ولی دل من و خیلی از خانواده‌های دیگر که دستشان به نمایشگاه و بن‌های دانشجویی خرید کتاب نمی‌رسد، به بودن کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خوش است. این روزها خاطرات شیرین امانت‌گرفتن کتاب‌ برای خودم و فرزندانم از کانون برایم مرور می‌شود. مخصوصاً در این روزها که وضعیت اقتصادی خیلی از ما طوری نیست که هزینه خرید کتاب را بشود در سبد خرید جای دهیم. راستش بی‌پولی این‌ روزها، حسرت نبودن در فضای نمایشگاه را بیشتر کرده است. فرزندان خیلی از ما خانواده‌هایی که کتاب‌دوست به حساب می‌آییم، عادت کتابخوانی را با کتاب‌هایی که از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به امانت گرفتند، ساخته‌اند و با آن دریچه‌ای رو به دنیا بی‌نهایت در آپارتمان‌های شصت متری باز کردند.
حتی اگر اهل کتاب و کتابخوانی نباشید هم محال است تا به حال نام «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» به گوشتان نخورده باشد. مرکزی که با تمام ضعف‌هایی که دارد، به جرأت می‌توان گفت یک بخش عمده از کودکی خیلی‌ از ما و فرزندانمان را پر کرده و برایمان خاطرات ارزشمندی ساخته است. اما باوجود اینکه اغلب کانون را به کتاب‌هایش می‌شناسند، بسیاری نمی‌دانند کانون پرورش فکری، محل مناسبی برای امانت کتاب هم هست.هنوز هم می‌توان از این ساختمان‌های آجری و کتاب‌هایش در آپارتمان‌های شصت متری و اتاق‌های کوچک، سفری دور و دراز را رقم زد. با خیال آسوده این کتاب‌ها را امانت گرفت و دل خوش به این بود که می‌شود جایی در میان هزینه‌های روزمره برای اقدامات فرهنگی فرزندمان باز کرد.برای همین سعی می‌کنم در ادامه، کانون را تا جایی که می‌توانم معرفی کنم، شاید حال یک خانواده و یک کودک با امانت‌گرفتن کتابهایش بهتر شود. روزگار عوض شده؛ دیگر هیچ چیز انگار مثل گذشته‌ها نیست.
با تغییر شرایط و زمانه، بچه‌هایمان هم فرق کرده‌اند و فاصله گرفته‌اند از چیزی که پدران و مادرانشان بودند. در این جابه‌جایی و انتقال تدریجی و نامحسوس فرهنگ، پیشرفت‌های تکنولوژیک و گسترده‌ شدن رسانه‌ها هم بی‌تأثیر نیست؛ به جرأت می‌توان گفت کودکان امروز، کنجکاوتر از کودکان قدیم هستند و برای خواسته‌هایشان دست به هر کاری می‌زنند. امروزه موج زیادی از اطلاعات به طور جدی در زندگی انسان وارد شده است؛ از کارتون‌های کودک تلویزیون گرفته تا بازی‌های موبایلی. این اتفاق (که هم می‌توان آن را میمون دانست و هم نامبارک) خواسته یا ناخواسته سبب می‌شود الگوهای رفتاری کودک براساس چیزهایی که می‌بیند و با آن در ارتباط است، دستخوش تغییرات جدی و ریشه‌ای شود.
 در عصر انفجار اطلاعات که کودکان و نوجوانان با حجم عظیمی از اطلاعات روبه‌رو هستند، هدایت و ساماندهی این دانسته‌ها اهمیت بسیار زیادی دارد. در این دوره، تنها پناهگاه امن کودک و نوجوان می‌تواند کتاب باشد. اهمیت این موضوع چنان بالاست که در حال حاضر دغدغه بسیاری از کشورهای در حال توسعه، کتابخوان‌کردن کودکان و نوجوانان سرزمینشان است.ترویج کتابخوانی دو بعد خرد و کلان هم دارد. بخش کلان که شامل سیاستگذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌هاست برای ترویج این فرهنگ؛ اما بخش خرد این جریان، خانواده‌ها هستند، یعنی خود ما. بنیان اولیه کتابخوانی در سنین کودکی در همین نهاد خانواده شکل می‌گیرد و اگر این اتفاق درون خانواده و در سن کم نیفتد، در بزرگسالی به سختی پیش می‌آید.
با توجه به نکات مطرح‌شده، مادران امروز وظیفه سنگینی به دوش داشته و در خط مقدم این جبهه قرار دارند. برای تجهیز شدن در این جنگ، یکی از ساده‌ترین راه‌ها، آشنایی با مراکز فرهنگی فعال در این زمینه است. یکی از دم‌دست‌ترین و مجهزترین مراکز فعال فرهنگی در زمینه کتاب و کتابخوانی، «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» است. با اینکه گرد میانسالی بر سر «کانون» نشسته و بیش از پنجاه سال عمر دارد، اما هنوز آماده به خدمت به کودکان سرزمینش ایستاده است. شاید ندانید که خدمات کانون یا رایگان است یا نزدیک به رایگان.
در حال حاضر، نزدیک به نهصد مرکز فرهنگی هنری وابسته به کانون در سراسر کشور وجود دارد که در هر مرکز حدود ۴۰ نوع فعالیت انجام می‌شود. در گذشته به این مراکز فرهنگی هنری، کتابخانه‌های کانون گفته می‌شد ولی در حال حاضر به دلیل توسعه فعالیت‌های فرهنگی و هنری در این مرکزها، دیگر لفظ کتابخانه گویا کارکرد این مکان‌ها نیست.
مهمترین کار کانون، ارتباط مربی با بچه‌هاست. در مراکز فرهنگی هنری وابسته به کانون، مربیانی فعالیت می‌کنند که وظیفه‌شان ارتباط فعال و مستمر با کودکان است و رودررو و چهره به چهره با کودکان و نوجوانان کار می‌کنند. سالی چندین میلیون جلد کتاب در انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به چاپ می‌رسد. برای اینکه این کتاب‌ها در دسترس بچه‌ها باشد، کانون فعالیت‌های زیادی انجام می‌دهد. فعالیت‌های کانون پرورش فکری، مختص کلانشهرها هم نیست؛ بلکه سعی شده در مناطق محروم و شهرهای کوچک هم فعالیت‌ها به همان کیفیت در حال پیگیری باشد.
درمورد بازخوردها و نتایج ارتباط بچه‌ها با کانون می‌شود به تغییر مسیر زندگی کودکان اشاره داشت. کودکانی که عضو مراکز کانون هستند و فعالیت می‌کنند، به مرور از ویژگی‌ها و مهارت‌ها و توانایی‌های خاصی بهره‌مند می‌شوند که این مهارت‌ها حتی باعث می‌شود در حوزه درسی نیز موفق‌تر باشند.
حالا چگونه کودک‌مان عضو کانون شود؟ همان‌طور که گفته شد، برنامه اصلی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای سنین ۶ تا ۱۶ سال است. این کودکان می‌توانند با داشتن یک معرفی‌نامه از مدرسه، دو قطعه عکس و کپی شناسنامه در کانون عضو شوند.
کودکان پس از ثبت نام، براساس معیارهای مختلف از قبیل اینکه جنسیتشان چیست، سنشان چقدر است، چه روزهایی وقت آزاد بیشتری دارند و... می‌توانند از برنامه زمان‌بندی شده کانون و فعالیت‌های در نظر گرفته‌شده آنجا استفاده کنند.
نظر چند نویسنده مشهور در حوزه کودک و نوجوان درباره شرایط موجود
اگر به دنبال معجزه در حال و آینده کودکتان هستید، از کتاب و کتابخوانی و تشویق کودکتان به خواندن کتاب غافل نشوید. معجزه‌ای که بزودی، مسیر زندگی کودکتان و سرنوشت او را عوض خواهد کرد.
اگر ادبیات کودک و نوجوان را نوشته‌ها و سروده‌هایی بدانیم که با این گروه سنی مرتبط است، می‌بینیم که این بخش از ادبیات در کشور ما قدمت زیادی دارد؛ این قدمت وقتی بیشتر خودنمایی می‌کند که بدانیم یک بخش بزرگ از ادبیات کودک و نوجوان‌مان را لالایی‌ها، مَثل‌ها و قصه‌ها تشکیل داده است.
برای همین یک نویسنده کودک باید علاوه بر قلم خاص، نگاه خاصی هم به زندگی داشته باشد؛ چرا که با نوشته‌هایش می‌بایست علاوه بر سرگرم کردن کودک، او را برای شناخت، دوست داشتن و ساختن محیط اطرافش آماده کند. باید به کودک بفهماند که در اطرافش چه می‌گذرد و برای شناساندن کودک به خودش هم تلاش کند. به همین خاطر، نویسنده‌های کودک باید خاص فکر کنند و خاص ببینند.
شاید بهتر است با چند نویسنده‌ای که از طریق کانون فرصت آشنایی با قلمشان را داشتم هم آشنا شویم. اتفاقاً نقطه نظرهای این نویسنده‌ها درمورد تأثیر کتاب بر کودکان باعث شده بود که بیشتر از کتاب‌هایشان استقبال کنم.
ژیلا احمدی یکی از نویسندگان قدیمی کودک و نوجوان است. وقتی از او می‌پرسم که چطور شد حوزه کودک را برای کار انتخاب کرد، می‌گوید از بچگی به بچه‌ها علاقه داشته و با آنها ارتباط عاطفی عمیقی برقرار می‌کرده است. این نویسنده می‌گوید: «الهام اثرهایم از بچه‌هاست، حتی به پرورشگاه می‌روم تا بچه‌ها را از نزدیک ببینم و از آنها الهام بگیرم.»
این نویسنده حس بدی نسبت به جایگاه فعلی ادبیات کودک و نوجوان دارد و می‌گوید: «از نظر من ادبیات کودک و نوجوان، جایگاه خودش را از دست داده و آن طور که باید و شاید به آن توجه نمی‌شود.» وی که دل پری از اوضاع فعلی ادبیات دارد، می‌گوید: «بسیاری از کارهایی که در حوزه کودک و نوجوان نوشته می‌شود، به دست فراموشی سپرده شده و ادبیات ما رونق نگرفته است.»
احمدی به ورود اینترنت و ماهواره به زندگی بچه‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید که میهمان‌های ناخوانده همیشه برای نسل جدید قابل پذیرش بوده و هستند و الان توانسته‌اند جای کتاب را بگیرند. این نویسنده کودک و نوجوان که بیش از صد اثر در این زمینه در کارنامه ادبی خود دارد، ادامه می‌دهد: «اما باید به این نکته هم توجه کنیم که کودک از یکنواختی خسته می‌شود و تنوع‌طلب است. درست است که ماهواره و اینترنت خیلی جذاب است اما تا یک جایی؛ از آن به بعد تکراری می‌شود و اینجاست که اگر کتاب جذاب وجود داشته باشد که به نیازهای کودک یا نوجوان پاسخ دهد، کودک و نوجوان را جذب می‌کند.»
کتایون تجلی، نویسنده و مترجم کودک و نوجوان می‌گوید که کار کودک را خودش انتخاب نکرده بلکه بالعکس انگار او توسط ادبیات کودک و نوجوان برای نویسندگی در این حوزه انتخاب شده است. وی می‌گوید: «کودکان بی‌غل و‌ غش‌ترین موجودات زمین هستند که می‌شود خیلی رویشان کار کرد.» این نویسنده برای الهام‌گیری از کودکی و نوجوانی خودش برای نوشتن داستان استفاده می‌کند. او می‌گوید: «همان‌طور که در این دوره و زمانه، همه چیز تغییر کرده، دید بچه‌ها هم نسبت به ادبیات تغییر کرده و چون ادبیات همیشه در زمان زنده و جاری است، می‌بایست زبان را تغییر دهیم تا این ادبیات برای کودک امروز قابل پذیرش باشد.»
 منیژه پدرامی هم با همکارانش هم‌نظر بوده و معتقد است در چند سال اخیر در ادبیات کودک و نوجوان اُفت داشته‌ایم. این نویسنده، کمی موضوع را بسط می‌دهد و می‌گوید: «در کل محصولات فرهنگی مثل انیمیشن و دیگر رشته‌ها هم شاهد افت بوده‌ایم. این اتفاق، در سالیان گذشته نمی‌افتاد. نویسنده‌های مستعدی داشتیم که در این حوزه تلاش زیادی می‌کردند اما به مرور از دغدغه نویسندگان کم شد و به این روز افتادیم.»
این نویسنده اوضاع اقتصادی را کاملاً بر این بحث مؤثر می‌داند و می‌گوید: «مسائل اقتصادی روی فرهنگ تأثیرگذار است. اگر کتاب ارزان باشد و خانواده بتواند این کالای فرهنگی را در سبد روزانه خود بگنجاند، شاهد اوضاع بهتری خواهیم بود. اما وقتی مردم نتوانند کتاب بخرند، حتی اگر بچه‌ها علاقه‌مند باشند، باز نمی‌شود امیدوار بود.»
پدرامی به نسل خودش اشاره می‌کند که کودکان آن نسل هر کتابی اعم از فلسفی ، مذهبی و داستانی به دستشان می‌رسید می‌خواندند.
وی ادامه می‌دهد: «در نسل حاضر عده زیادی از کودکان و نوجوانان اصلاً به دنبال مطالعه نیستند. راحت‌طلبی آن قدر زیاد شده که هرچه بخواهند را سریع از اینترنت جست‌و‌جو می‌کنند و حوصله پژوهش و تحقیق ندارند.»
احمدی برای مقابله، راهکاری هم ارائه می‌دهد و می‌گوید: «ما باید ادبیات کودک را جهانی کنیم؛ یعنی یک کودک وقتی کتاب را می‌خواند، هم اینترنت را در آن ببیند هم ماهواره را. همه آن جذابیت‌ها که در این وسایل وجود دارد اگر در کتاب هم باشد، چرا کودک به دنبال چیز دیگری برود؟»
او به یکی از داستانهایش اشاره می‌کند به نام سیندربلا و می‌گوید: «وقتی داستان سیندربلا را نوشتم و برای بچه‌ها خواندم، بچه‌ها به من می‌گفتند ما سیندربلا را بیشتر از سیندرلا دوست داریم. این نشان می‌دهد که اگر ما جهانی فکر کنیم، می‌توانیم جذابیت‌هایی را در ادبیات و در کتاب کودک به وجود آوریم.»
پدرامی معتقد است که نویسندگان مستعد و دغدغه‌مند باید تلاش خود را بیشتر کنند و اقداماتی از قبیل برگزاری کارگاه‌های کتابخوانی در مدارس انجام دهند تا کمی حال ادبیات کودک و نوجوان بهتر شود.
تجلی اما راهکار جالب‌تری دارد؛ می‌گوید: اگر الان تکنولوژی با زندگی کودک و نوجوان عجین شده، چرا در داستان‌ها از این فناوری‌ها استفاده نکنیم؟ وقتی بچه‌ها با مفاهیمی مثل چت‌کردن و اس‌ام اس زدن آشنا هستند، باید از همین مفاهیم برای انتقال پیام‌مان در داستان استفاده کنیم.»
این نویسنده معتقد است که اگر الان بچه‌ها به کامپیوتر و اینترنت رغبت دارند، شاید بشود از طریق همین اینترنت و وسایل ارتباط جمعی آنها را به کتاب جذب کرد: «شاید بتوان با تأسیس سایت‌های معرفی کتاب که جذابیت‌های کودکانه هم داشته باشند، کودک و نوجوان را به کتابخوانی علاقه‌مند کرد.»
پیدا کردن راهکار برای کتابخوان کردن کودک و نوجوان کار سختی نیست. ژیلا احمدی در این باره می‌گوید: «نویسنده باید زبان کودک را بشناسد و درک کند. از قدیم گفته‌اند چون که با کودک سر و کارت فتاد/ پس زبان کودکی باید گشاد. کودک با زبان بزرگسال و داستان‌هایی که مربوط به سنش نیست نمی‌تواند ارتباط برقرار کند. اگر بخواهیم به ادبیات کودک و نوجوان رونق بدهیم باید استعدادمحور باشیم تا شخصیت محور.»
احمدی معتقد است: «از کودکی باید بچه را با کتاب آشنا کرد. کتابخوانی کم کم و به مرور زمان تبدیل به عادت می‌شود و این بهترین راه فرهنگسازی کتاب است.» این نویسنده ادامه می‌دهد: «خود من از دو سه سالگی کتاب را جلوی دخترم می‌گذاشتم تا ورق بزند و وقتی به سن خواندن رسید، عضو کتابخانه‌اش کردم. همین کار باعث شد که کتاب خواندن برایش عادت شود.»
او تأکید می‌کند که این فرهنگسازی باید از خود پدر و مادرها شروع شود: «کودک وقتی ببیند پدر و مادر او را تشویق به کتابخوانی می‌کنند اما خودشان کتاب نمی‌خوانند، می‌گوید اگر کتاب خوب است پس چرا بزرگترهای من آن را انتخاب نکرده‌اند؟» این نویسنده راهکارهای دیگری مثل برگزاری کارگاه‌ها و استفاده از بازی، خلاقیت و نمایش و همچنین برگزاری مسابقات کتابخوانی در مدارس را در علاقه‌مند کردن کودک به کتاب مؤثر می‌داند.
پای درددل نویسنده‌های حوزه کودک و نوجوان که می‌نشینی، دل پردردی دارند؛ از وضعیت اسف‌بار تیراژ و قیمت‌های بالای کتاب کودک و نوجوان گرفته تا حق‌التألیف‌های غیرمنطقی و ناامیدکننده. ژیلا احمدی یکی از این نویسنده‌های دردمند است که می‌گوید: «امروز می‌شود با پول، نویسنده کودک شد. ناشرها به استعداد نویسنده نگاه نمی‌کنند و فقط برایشان پول مهم شده است.»
این نویسنده به رعایت‌نشدن قانون کپی رایت هم اشاره‌ای می‌کند و می‌گوید: «ادبیات کودک ما رو به زوال است و من پیشرفت و ترقی در آن نمی‌بینم. کارهای خوب ما را در حال حاضر خارجی‌ها ترجمه می‌کنند بدون اینکه حقی به مؤلف تعلق بگیرد.»
پدرامی هم ضمن گله از وضع موجود، حمایت دولت از نویسنده‌ها را مهم و تأثیرگذار ارزیابی می‌کند و می‌گوید: «اگر نویسنده بیمه و حقوق درست و حساب شده‌ای داشته باشد و یا حمایت‌های معنوی مثل برگزاری گردهمایی‌های خاص داشته باشد، در بهبود شرایط مؤثر خواهد بود.» اگر پایه فرهنگ یک ملت را کتاب و کتابخوانی بدانیم و اگر آینده‌سازان فردای کشور کودکان امروز باشند، اهمیت و توجه به ادبیات کودک و نوجوان صدچندان می‌شود.
برنامه‌ریزی دولت و برنامه‌ریزان کلان فرهنگی از یک طرف و توجه خانواده‌ها به مسأله مطالعه آن هم در سنین کودکی از طرف دیگر می‌تواند تنها راهکار برای بهبود اوضاع فعلی تلقی شود تا مبادا دود سهل‌انگاری امروز، فردا در چشم خودمان و بچه‌هایمان که آینده‌سازان ایرانمان هستند و حتی نسل‌های بعد و بعدتر، برود.