یــــادداشــــت دبیر

جای خالی جلال آریان

و دیگر رسالات همکاران در تحریریه کتاب

محمدعلی یزدانیار
دبیرگروه کتاب
mohammadaliyazdanyar@gmail.com

الف. من از اسماعیل فصیح چیز زیادی نخواندم، یکی شراب خام و دیگری زمستان 62 که در حال مطالعه‌اش هستم. با این حال جای خالی اسماعیل فصیح و قلم و روایتش را در ادبیات امروز ایران حس می‌کنم. قلمی قصه‌گو، روایتگر، راحت، سرحال و نیش‌دار. قلمی که اندازه همه چیز را نگه می‌دارد و برای خودش روشن است که هدف اصلی، تعریف یک قصه است در خواندنی‌ترین حالتش. قلمی که تا حدودی متأثر است از خوشخوان‌های امریکایی بدون اینکه مؤلفه‌های ایرانی و میهنی خودش را از دست بدهد. حالا باید ببینیم چه زمانی دوباره یک فصیح خواهیم داشت.
ب. از رسالات ما در گروه کتاب تلاش برای روشن کردن حقایق و تشخیص سره است و ناسره برای شما دوستان عزیز. این شماره هم رفتیم سراغ برخی از اسامی بزرگ در کتاب‌های موفقیت، روانشناسی و فلسفه زندگی و خواستیم برایتان تا جای ممکن روشن کنیم که بالاخره اینها را بخوانیم؟ نخوانیم؟ چه کارشان کنیم. برای اینکه نوشته‌مان غیرتخصصی از آب درنیاید هم کار را سپردیم به روانشناسی خوانده‌های تحریریه کتاب که یکی‌شان من هستم و دیگری خانم زهرا بزرگ‌زاده.
پ. هر شماره که به ویژه‌نامه نمایشگاه کتاب نزدیک می‌شویم خودمان ذوق بیشتری داریم، اگر می‌شد شاهد شور و شوق همکاران ما در این باره باشید فکر می‌‌کردید مثلاً هر کدام ما یک پول درشتی برنده شده‌ایم که اینطور خوشحالیم و کیفمان کوک است؛ اما ماجرا صرفاً این است که من و همکاران دوست داریم کاری آماده کنیم که برای مدت‌ها در یاد مخاطبمان بماند. مدتهاست که در حال بحث و بررسی برای روشن کردن و تعیین رویکردها و مسائل مختلف مربوط به این پرونده هستیم و حالا که شما در حال خواندن این ستون هستید مدتی است که تولید مطالبمان برای این شماره را آغاز کرده‌ایم. دعا کنید که محصول نهایی حتی از چیزی که خودمان می‌خواستیم هم بهتر از آب دربیاید.
ت. نزدیکترین برخورد من با نمایشگاه کتاب مربوط است به سال گذشته که به همراه جناب سردبیر و برخی دیگر از همکاران ایران جمعه در «ستاد خبری نمایشگاه کتاب» فعال بودیم. تجربه‌ای بود بسیار دوست داشتنی و زیبا. باعث شد دوستان جدید و خوبی پیدا کنم و همچنین تجربه‌ای گرانبها در زمینه کار رسانه‌ای برای من به ارمغان آورد. یادم باشد پس از پایان نمایشگاه کتاب یک بار برایتان از آن روزها بنویسم. والسلام.

جستجو
آرشیو تاریخی