آیا زن ایرانی کمحیا شده است؟
طردشدگان
شیما علیآبادی
دانشجوی دکترای مطالعات زن و خانواده دانشگاه شهید بهشتی
حیا در جامعه ایرانی همواره از ارزشهای فرهنگی محسوب شده و اگرچه کاربرد عام دارد ولی از گذشته بخش مهمی از زنانگی آرمانی جامعه ایرانی را تشکیل داده است. علاوه بر فرهنگ، در گفتمان دینی رسمی نیز بر حیا تأکید میشود. در این گفتمان حیا اگرچه به زنان اختصاص ندارد ولی بار آن برای زنان بیشتر بوده و از سویی پیوند وثیقی با حجاب و برخی رفتارهای زن دارد. چنین رویکردی موجب شده است تا با کمترشدن تمایل زنان به الگوهای مطلوب رسمی حجاب و تغییر سبک پوشش و آرایش ایشان در سالهای اخیر، این ذهنیت ایجاد شود که حیا از جامعه ایرانی رخت بسته است اما شواهد متعددی گویای آن است که بسیاری از نمودهای حیا همچنان پررنگ است. لفظ حیا همچنان در میان زنان استفاده شده و کنشهای خود را نسبت با این صفت اجتماعی تعریف و تحدید میکنند. این موارد چنین میرساند که در جامعه امروز، حیا صفتی مهم و زنده است اما دیگر همچون گذشته یکدست نیست و همه زنان نگاه و رویکرد یکسانی نسبت به حیا و باحیابودن ندارند. امروز شاید بتوان از تغییر معنای حیا صحبت کرد.
در پژوهشی که سال 1400 انجام دادم، به دنبال کشف معنای حیا در نزد زنان ایرانی و درک و تصور ایشان از این مقوله بودم و با اتخاذ رویکرد پدیدارشناختی مصاحبههایی عمیق با 20 نفر از زنان 18 تا 35 سال با پوششهای متفاوت داشتم. نتایج این پژوهش جالب توجه بود. اگرچه ممکن است به نظر برسد که مفهوم «حیا» کاربردی کمرنگتر و ضعیفتر از گذشته در نزد زنان ایرانی دارد اما صحبتهای زنان گویای آن بود که حیا مفهومی زنده و فعال برای ایشان است و زنان برای ارائه تعریف از حیا، تعیین کنشهای خود در نسبت با این مفهوم و انتقال این معنا به فرزندان و نسل بعدی، تلاش میکنند و البته نگاههای متفاوتی به آن دارند.
یک دسته، حیا را امری اخلاقی و پیشادینی میدانند که آثار خود را در تمام ساحات زندگی کنشگر حتی در خلوت و تنهایی او نشان میدهد. حیا در نگاه ایشان جوهری ثابت از جنس «حرمت» دارد.
دسته دوم حیا را عامل بازدارنده از ابژگی و خودابژگی زن میدانند و آن را به مثابه مقاومتی زنانه در برابر نظم نمادین مردانه تلقی میکنند. نظمی که زن را یا به طور مستقیم در زیر نگاه خیره مردانه قرار داده و او را ابژه مرد میسازد یا حتی در فرایندی انعکاسی این نگاه خیره را به زن نیز منتقل کرده و زن در تنظیم کنشهای خود سعی در خودابژهسازی برای این نظم دارد اما حیا در این میان عاملی است که هم میتواند زن را از نگاه خیره مرد دور نگاه دارد و هم مانع خودابژگی زن شود.
اما دسته سوم حیا را نوعی حالت روانی درونی میدانند که موجب میشود فرد در زمان انجام عملی که از نگاه دین و همچنین گفتمان رسمی دینی قبیح تلقی میشود، خود را در حضور ناظری برتر (خداوند) حس کند و دچار ترس از آبرو و تأثر بوده و دست به خودمهارگری بزند.
یک نکته در این پژوهش این بود که معنای حیا در نزد زنان ایرانی، از ویژگی بینامتنیت برخوردار بوده و با ارجاع به گفتمان رسمی دینی و آموزه «ارتباط میان حجاب و حیا» در این گفتمان شکل گرفته و مصاحبهشوندگانی که در دو دسته اول قرار داشتند، خود را به عنوان «دیگری طردشده، شنیده نشده، نادیدهانگاشته شده» گفتمان رسمی تلقی میکردند. این در حالی است که تعاریف زنان از حیا یعنی حیا «به مثابه امری پیشادینی و اخلاقی»، «عامل بازدارنده از ابژگی و خودابژگی زن»، «حیا به مثابه عرف» و «حیا به مثابه حفظ حرمت» و... تعاریفی هستند که در ادامه تعریف رسمی از حیا و البته با دامنه گستردهتر قرار دارند و اتفاقاً تمرکز سیاستگذاریهای رسمی بر معناهایی که دامنهای فراختر داشته و بخش کثیری از جامعه زنان را دربرمیگیرد و در چتر خود قرار میدهد، موجب میشود زنان، بیشتر نگاه و درک خود را در سیاستگذاریها جاری و ساری احساس کنند؛ ضمن آنکه آن سیاستگذاری هم با تمرکز بر پایه اجماع مردمی به اجرا و اثربخشی نزدیکتر خواهد شد.