مجید دهقان، دکترای فلسفه دین و عضو هیأت علمی پژوهشکده زن و خانواده در گفت‌و‌گو با «ایران جمعه» گفت

مواجهه فرهنگی ما با مسـألــــه حجاب سروسامان ندارد

سیده نرگس حسینی
دبیر گروه زنان

پس از وقایع سال گذشته و در چند وقت اخیر شاهد سیل اقدامات و اظهارنظرهای مسئولان، نهادها و کارشناسان مختلف درخصوص مسأله حجاب هستیم. گرچه لزوم اقدام در این حوزه بر کسی پوشیده نیست و بسیاری از اقدامات نیز بجا بوده‌اند اما نقد و بررسی کارشناسی اقدامات کنونی و گذشته نیز امری ضروری است؛ چرا که اقدام نابجا نه تنها چاره مشکل نیست بلکه برخی مواقع می‌تواند وضع مسأله‌ای را بدتر کند. در همین راستا در گفت‌و‌گویی با مجید دهقان، دکترای فلسفه دین و عضو هیأت علمی پژوهشکده زن و خانواده به این موضوع پرداختیم که مواجهه با موضوع حجاب چه الزاماتی دارد و چگونه می‌توان به یک مواجهه مطلوب دست یافت. در ادامه این گفت‌و‌گو را می‌خوانید.

  چگونگی مواجهه با موضوع حجاب اکنون به یک سؤال جدی تبدیل شده است. شما در این خصوص چه نکات و ملاحظاتی را مدنظر دارید؟
 حجاب در اصل یک مقوله فرهنگی است؛ گرچه در ایران سیاسی هم شده؛ البته وجهه سیاسی حجاب مربوط به چند دهه اخیر نیست بلکه به چندین دهه قبل و به اولین مواجهه ایران با تمدن جدید برمی‌گردد. در حوزه حجاب درست است که ما نیازمند ورود قانونی و حتی گاهی قضایی هستیم ولی تفاوت اساسی آن با سایر مسائل این است که حجاب رفتاری است که شخص باید در مورد آن قانع بشود. در واقع برای ما مطلوب نیست که این قانون را هم مثل کمربند ایمنی صرفاً از روی الزام اجرا کنند بلکه شرایط مطلوب وقتی است که به این باور رسیده‌اند و این رفتار در آنها نهادینه شده است.مانند زمانی که در گذشته جامعه ایران به طور سنتی حجاب را به مثابه رفتاری که در آنها نهادینه شده بود انجام می‌دادند. ما باید این نقطه مطلوب را در برنامه‌های خود در نظر داشته باشیم؛ بنابراین طبق این نقطه مطلوب، بخش عمده‌ای از سیاست‌های ما در حوزه حجاب باید در حوزه فرهنگسازی و اقناعی باشد و در قانونگذاری هم نباید تزاحمی بین ورود قانونی و ورود فرهنگی ایجاد شود؛ چون قانون از سویی به اتوریته و از سوی دیگر به اخلاق قانون‌گرایی شهروندان برمی‌گردد و می‌تواند با ضمانت‌های اجرایی و ابزارهای مختلف وارد شود اما بحث اصلی در امر فرهنگی بر سر انتخاب آن کالای فرهنگی است و با باور و اقناع سروکار دارد.
یک مشکل اساسی در حوزه سیاست‌های فرهنگی به وضع متفاوت جمهوری اسلامی برمی‌گردد؛ ما در جمهوری اسلامی از یک طرف برای مسأله فرهنگ خواستیم نهادسازی کنیم و به طور خاص شورای عالی انقلاب فرهنگی را متولی امر فرهنگ کردیم. از طرف دیگر تجربه این چند دهه نشان داده که خود این نهادسازی نتوانسته در حوزه ساماندهی به فرهنگ عملکرد خوبی داشته باشد. خود این شورا دوپاره است و علم و فرهنگ به طور همزمان در آن دیده شده و همین دوپارگی هم در عملکرد آن اثرگذار است. اسناد بالادستی در حوزه حجاب بویژه دو سند شورای عالی انقلاب فرهنگی به نظر من یکی از بی‌سامان‌ترین اسناد فرهنگی کشور است و شاید همین سند پر از اشکال تا حدودی منشأ این نابسامانی در حوزه حجاب باشد.
غیر از اینکه در این اسناد سیاستگذاری مناسب نبوده، کلیشه‌پردازی در آن زیاد است، ایده در آن وجود ندارد و... این موضوع نشان داده که مواجهه بروکراتیک با حجاب نمی‌تواند کمکی کند. دولت حتی نتوانسته است که از پس نیروهای اجرایی خود در موضوع حجاب بربیاید.
بنابراین مواجهه فرهنگی ما با مسأله حجاب سرو سامان ندارد و هماهنگی هم در آن وجود ندارد. مشخص نیست که ما با کدام رویکرد می‌خواهیم به سمت این مسأله برویم.
نکته دیگر این است که در این حوزه به ایده‌های مناسب نپرداختیم. آن‌قدر مسأله برای ما آشنا و بدیهی است که روی آن کار عمیق نمی‌کنیم. باید از این مسأله آشنایی‌زدایی کنیم. اکنون ایده مرکزی کار حجاب در داستان‌ها، فیلمنامه‌ها و کارهای تبلیغی مصونیت از فساد و مصونیت از تجاوز و آزار مردان است؛ مانند همان ایده پوسترهای میوه کرم خورده و آبنبات و صندوق مروارید؛ در صورتی که این ایده برای دختر جوان تربیت شده در فضای کاملاً متفاوت امروز ما دیگر جذاب نیست؛ بنابراین کارهای فرهنگی ما محصول یک طراحی حساب شده نیست.

  ممکن است این سؤال پیش بیاید که مگر فلسفه حجاب همین موارد و امثال آن نیست؟ آیا ما می‌توانیم فلسفه جدیدی از نظر خودمان تولید کنیم؟
 بین فلسفه حجاب و آن ایده‌ای که محور اقدام فرهنگی ما است فاصله وجود دارد گرچه نمی‌توانند کاملاً منفک از هم باشند؛ فلسفه حجاب آن چیزی است که از متون دینی فهم می‌شود ولی هدف کار فرهنگی این است که در مخاطب اثرگذار باشد. به همین دلیل نمی‌تواند از مخاطب شما خیلی فاصله داشته باشد. مخاطب شما یک فردی است با ویژگی‌های روانی، اشکالات ذهنی و سبک زندگی مخصوص به خود که شما باید در ذهن او حضور داشته باشید که بتوانید اثرگذار باشید؛ بنابراین شاید فلسفه حجاب ثابت بماند اما ایده کار فرهنگی شما متغیر است. به عنوان نمونه دختر جوان من وقتی در فضای مدرن بزرگ شده و - شاید واقعاً عاملیت نداشته باشد اما - احساس عاملیت دارد، شما نمی‌توانید براساس همان ایده‌های فاقد عاملیت و قدرت انتخاب او را در حوزه حجاب قانع کنید. البته این موضوع در مورد همه مخاطبین نیست؛ برخی مخاطبین دنبال تعبد و آرامش روانی حاصل از آن هستند ولی برخی مخاطبین ما دوست دارند که کالای فرهنگی را خود انتخاب کند.
در همین نمونه اتفاقاً حجاب را اگر از زاویه دیگری ببینیم عاملیت بسیار زیادی در آن وجود دارد. در جامعه ما در خیلی از محیط‌ها حفظ حجاب خیلی سخت‌تر از عدم رعایت آن است؛ چون جو حاکم بر آن محیط‌ها افراد را به سمت و سوی مناسبی نمی‌برد و اگر دختر نوجوان و جوان ما بخواهد در این محیط‌ها روی ارزش‌های خودش پافشاری کند لازم است که مقاومت کند. لازم است که نه بگوید. این مقاومتِ جوان‌ها بر سر مسأله ارزشی سرشار از عاملیت است و حجاب می‌تواند نماد این مقاومت و عاملیت باشد ولی ما روی این قسمت تمرکز نمی‌کنیم. ما فقط تمرکز می‌کنیم روی اینکه تو حجاب‌داری چون نظرکرده ائمه اطهار(ع) و میراث‌دار حضرت زهرا(س) هستی. گرچه این ایده‌های مذهبی درست هستند اما در سطح کلان فرهنگی با مخاطب عمومی ما ارتباط برقرار نمی‌کند. ما مستندی می‌سازیم که در آن افرادی که تحولی در آنها رخ داده و محجبه شده‌اند تجربه خود را می‌گویند؛ در این مستند تمرکز می‌شود بر اینکه ما نظرکرده‌ایم درصورتی‌که بخش مغفول مانده‌ای هم در این مستند وجود دارد که این افراد در برابر محیط، گذشته و... خود مقاومت کرده‌اند. این نمونه البته یک مثال است و باید روی این ایده‌ها کار شود.
کنشگران ما در بحث حجاب صبر و حوصله ندارند که تعمیق کنند. پژوهشگران ما هم خیلی علاقه‌ای به پژوهش در این حوزه ندارند. ما پژوهش‌هایی را که در این حوزه انجام شده است ، بررسی کردیم؛ یکی از نتایج این بررسی این بود که معمولاً این پژوهش‌ها در نهادهای درجه اول کشور انجام نشده و معمولاً از لحاظ روشی و چهارچوب نظری چندان قوی نیستند.
لذا وقتی زمینه‌های مواجهه فرهنگی فراهم نباشد و کارشناسان ما نسخه آماده و فکرشده‌ای نداشته باشند و اگر هم داشته باشند نتوانسته باشند ایده خود را بین تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران گسترش بدهند نتیجه آن می‌شود که بعد از گذشت چندین ماه از اتفاقات اخیر، الگوی مواجهه طراحی شده‌ای وجود ندارد و حاکمیت باز تصمیم می‌گیرد از طریق پلیس وارد مسأله شود. به نظر می‌رسد در کوتاه‌مدت این اقدام جواب می‌دهد اما در بلندمدت با توجه به مسائل ما در حوزه زنان و چالش‌هایی که نسبت به فعالیت‌های ضدانقلاب داریم و مشکلات اقتصادی هم که وجود دارد، این راهکار جوابگو نیست.
نباید فراموش کنیم که اگر اتفاقات سال گذشته فروکش کرده صرفاً بعد امنیتی و سیاسی آن فروکش کرده است و زمینه فرهنگی نابسامان آن همچنان پابرجا است. شکی وجود ندارد که وقایع سال گذشته بعد امنیتی و سیاسی پررنگی داشت و طراحی مفصل دشمن بود اما این طراحی بر یک بستر فرهنگی می‌نشیند. اگر این بستر فرهنگی نابسامان وجود نداشته باشد، طراحی دشمن نمی‌تواند جوانان ما را همراه خود کند. اکنون که آن اتفاقات فروکش کرده است  نباید خیالمان راحت باشد و غافل از سویه‌های فرهنگی آن باشیم و پیگیر همان اقدامات قبل از این مسائل باشیم.
 
دقیقاً تعبیر رهبری از اقدام با برنامه هم می‌تواند چنین معنی‌ای که شما فرمودید داشته باشد.
بله درست است. در فرمایشات ایشان دو نکته اساسی وجود داشت که نباید به سادگی از کنار آنها عبور کرد. نکته اول اینکه ایشان به صورت هوشمندانه تلاش کردند مواجهه حاکمیت با مسأله حجاب منجر به دوقطبی‌سازی نشود. اینکه گفتند این افراد ضعیف‌الحجاب و حتی بی‌حجاب اهل تضرع‌اند واقعاً مهم بود و اهالی فرهنگ باید آن را ادامه دهند. این به این معنا است که آن فرد نباید به بدحجابی‌اش تقلیل داده شود. بله او یک مشکلی دارد اما باید در حد همان مشکل به او تذکر داده شود و برنامه‌ریزی شود. اگر ما شخصیت او را به یک فرد بی‌حجاب تقلیل دادیم و گفتیم افراد باحجاب ارزشی و خودی هستند و افراد بدحجاب غیرارزشی و غیرخودی، این صدمه‌زننده است. نباید بدحجاب‌ها دیگری ما بشوند. همه ما در یک جامعه اسلامی زندگی می‌کنیم. طبق فرمایشات بزرگان ما، همین بی‌حجاب‌ها و بدحجاب‌ها خیلی متفاوت از زنان سایر کشورها و میراث‌دار مجموعه‌ای از ارزش‌ها و سنت‌های فرهنگی و دینی هستند؛ بنابراین نباید دیگری‌سازی کنیم. این صحبت را هم صرفاً به مثابه یک تلطیف فضا نباید دید بلکه می‌توان به عنوان یک سیاستگذاری به آن نگاه کرد.
نکته دوم در فرمایشات ایشان تأکید بر برنامه‌ریزی بود که کاملاً درست بود. بنده طبق تجربه حضورم در جلسات کارشناسی عرض می‌کنم که اکنون ورود ما به این حوزه طبق یک برنامه‌ریزی جامع نیست. لزوماً منظورم یک برنامه انتزاعی و آرمانی نیست بلکه منظور این است که ابعاد مختلف چالش در نظر گرفته شود و مشکلات شناسایی و فکر شده باشد و بعد بر اساس آن مشخص کنیم چه کسی و چه زمانی چه مواجهه‌ای داشته باشد. این یک زنگ خطر است. ممکن است با یک فضاسازی روند به سمت اقدامات مأموران محترم پلیس پیش برود ولی باید حواس‌مان باشد که این اقدام طبق یک برنامه جامع نیست. مشکل اصلی هم فقط نبود همین برنامه جامع نیست بلکه آماده نبودن جامعه کارشناسی ما برای تدوین چنین برنامه‌ای مشکل اصلی است.
 
علت نبود چنین برنامه‌ای به چه عواملی برمی‌گردد؟
یکی از مسائلی که باید در بدنه حاکمیت به صورت فوری اصلاح شود اصل نگاه به زنان و مسائل آنها است. این نگاه اکنون درست نیست. منظور فقط رده‌های بالای حاکمیت نیست بلکه همه بدنه حاکمیت اعم از شوراها و کمیسیون‌های مجلس و افراد تأثیرگذار و پرنفوذ، جلسات تصمیم‌ساز و... است. هنوز ما با کمبود افراد کارشناس و متخصص در این حوزه مواجه هستیم که این موجب می‌شود این مسائل برای ما تابو شود و همواره هراس داشته باشیم که ورود فمینیسم کار را خراب می‌کند. این باعث می‌شود مسائل زنان نه فهم شود و نه درمان و اگر این مشکلات در جمهوری اسلامی حل نشود فریاد زنان در جای دیگری بلند می‌شود.
اکنون همزمان دو اتفاق در کشور در جریان است؛ یکی لایحه پیشگیری از آسیب‌دیدگی زنان و ارتقای امنیت آنان در برابر سوءرفتار و دیگری مسأله حجاب است. این همزمانی محک خیلی مناسبی است که مواجهه حاکمیت با مسائل زنان را بسنجیم. این دو قرین هم هستند که یکی ظاهراً به نفع زنان و دیگری  به نفع ارزش‌های انقلاب اسلامی است. آیا مواجهه ما با این دو موضوع یکسان است؟ آیا همان قدر به فکر مشکلات زنان هستیم که بحث حجاب را پیگیری می‌کنیم؟ یک نفر که می‌خواهد طبق نگاه انقلاب اسلامی عمل کند باید هر دو کفه را دنبال نماید، نه اینکه در یکی به خاطر هراس از نفوذ فمینیستی اساساً موضوع را انکار و سعی کند موضوع پیگیری نشود و در دیگری حداکثری عمل کرده و واقعیت‌ها و ویژگی‌های زنان را در عمل خود نادیده بگیرد.
مسأله دوم این است که مقوله سیاست‌گذاری فرهنگی امری پیچیده است. این موضوع را همه کسانی که در سیاست‌گذاری دخیل هستند باید فهم کنند یا حداقل از آن افرادی که این موضوع را فهم نکرده‌اند استفاده نشود. باید باور کنیم که سیاست‌گذاری فرهنگی چندان مهندسی‌پذیر نیست، چراکه با مقاومت فرهنگی افراد روبه‌رو می‌شود. حتی اگر به این مهندسی‌پذیر نبودن اعتقاد نداریم حداقل به این نکته توجه کنیم که مسأله مقاومت انسان‌ها در مقابل مداخله‌های حاکمیت مهم است. علاوه بر اینکه سیاست‌گذاری ما مطالعه‌محور و شاهد‌محور است باید سیاست‌گذاری‌ها تا مرحله آخر پیش برود و به مرحله اجرا و ظرفیت‌های نیروی اجرایی توجه شود، پس از آن پایش و نظارت بر اجرا وجود داشته باشد تا اگر ضعفی وجود داشت اصلاح شود.
نکته سوم این است که اگر جمعی وجود دارند که به آنها در فهم مسائل زنان و سیاست‌گذاری اعتماد وجود دارد و آنها به نتیجه‌ای رسیده‌اند، حاکمیت از آنها حمایت کند. برخی‌ها البته با نیت خالصانه ولی مانع این روند می‌شوند و باعث می‌شود نتوان قدمی از قدم برداشت.
نکته آخر نیز این است که مواجهه با موضوع حجاب حتماً نباید حاکمیت‌محور باشد. نیاز است حاکمیت ورود بخش مردمی را تسهیل و آنها را توانمند کرده و بر عملکرد آنها نظارت کند. در بخش نظارتی و حمایتی هم حضور بزرگان فکری و دینی می‌تواند کمک‌کننده باشد. البته منظور اعم از تذکر و امربه‌ معروف و نهی‌ از منکر است؛ باید مواجهه فرهنگی با مسأله حجاب را مردمی کنیم. در جامعه‌ای که نسبت به موضوع حجاب مقاومت وجود دارد بخش قابل‌توجهی از سیاست‌گذاری‌ها باید به سمت سیاست‌گذاری غیرمستقیم برود. برخی می‌گویند تنها راهکار در دین امر به‌ معروف است ولی نقد به این کلام است که در امر به‌ معروف هم عامل تأثیرگذاری در نظر گرفته می‌شود. در واقع یک امر تعبدی صرف نیست. وقتی ما می‌خواهیم واقعاً اثرگذار باشیم و این رفتار در فرد نهادینه شود، باید در کنار امر به‌ معروف به روش‌های دیگر فکر کنیم. حتی گاهی اوقات نیاز نیست اسم و ظاهر برنامه ما حجاب باشد. به‌عنوان نمونه ممکن است گسترش ورزش‌های همگانی یا محیط‌هایی برای بازی کودکان باشد ولی محیط به‌گونه‌ای ساخته شده که با وارد شدن افراد به آن، باحجاب می‌شوند. باید توجه داشته باشیم حجاب با سایر باورهای دینی، فرهنگی و برخی ویژگی‌های روانی ما ارتباط دارد؛ بنابراین در آن محیط‌ها مجموعه‌ای از باورهای دینی در فرد تقویت می‌شود که یکی از آنها مؤلفه حجاب است. در چنین مواجهه‌هایی حتماً به مداخله مردمی احتیاج داریم.
ما در اجتماع چرخه‌های طبیعی داریم که زنده و پویا هستند، مانند چرخه عرضه و تقاضا در پوشش. گاهی ورود غلط حاکمیت در این چرخه‌ها کار را با اشکال مواجه می‌کند. آن نیروی مردمی، هم به درآمدزایی خود فکر می‌کند و هم دغدغه حجاب دارد و این چرخه پایدار می‌شود ولی به‌عنوان نمونه حاکمیت اگر در یک منطقه‌ای پاساژ پوشاک ایرانی-اسلامی بزند گرچه ممکن است در یک بازه‌ای جواب بدهد اما کار پایداری نیست.