چرایی ترور سرلشکر قرنی
محمدحسن روزی طلب
نویسنده و پژوهشگر
ظهر روز دوشنبه سوم اردیبهشت 1358 ، سرلشکر محمدولی قرنی که عنوان اولین ریاست ستاد کل ارتش جمهوری اسلامی ایران را داشت، ترور شد و به شهادت رسید. به فاصله اندکی، گروهک فرقان طی اعلامیهای، مسئولیت این ترور را برعهده گرفت.
چرایی انتخاب سپهبد قرنی به عنوان اولین هدف ترور گروه فرقان را گرچه بسیاری به مسأله ضلع زور از مثلث زر و زور و تزویر مربوط میدانند اما به نظر میرسد کینه و نفرت گروههای چپ از سپهبد قرنی ریشه تاریخی داشته باشد؛ چراکه محمدولی قرنی در زمان تصدی رکن دوم ارتش، شبکه افسران حزب توده را پس از کودتای 28 مرداد 1332 کشف و منهدم کرده بود و این مسألهای نبود که گروههای چپ از آن بگذرند.
در روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب، سازمان چریکهای فدایی خلق که گروهی مارکسیستی بود در ارگان خود سؤال کرده بود چرا قرنی در جریان مشارکتش در کودتا علیه شاه فقط به سه سال زندان محکوم شده بود؟ در حالی که یک دانشجو فقط به جرم خواندن کتابهای دکتر شریعتی و صمد بهرنگی به سالها زندان محکوم میشد!
در روزهای میان 12 و 22 بهمن 1357، محمدولی قرنی در مدرسه رفاه مستقر بود و بلافاصله پس از پیروزی انقلاب با حکمی از سوی امام خمینی بهعنوان رئیس ستاد ارتش منصوب شد. قرنی گروهی از افسران انقلابی به مسئولیت سرهنگ حسنعلی فروزان را برای اداره امور ارتش به کار گرفت. سرهنگ فروزان که رابطه خوبی با روحانیت و افسران جوان انقلابی داشت، رئیس دفتر سپهبد قرنی شد و با هدایت او افسرانی وارد ستاد مشترک ارتش شدند که توانستند مانع از نفوذ سرهنگ توکلی که از وابستگان دولت بازرگان بود و سوابق جاسوسی قبل از انقلاب داشت و به همین علت به زندان محکوم شده بود، شوند.
مقابله با بحران کردستان
با استقرار محمدولی قرنی در ستاد کل ارتش، نشانههای بحران کردستان آشکار شد. با شدت گرفتن درگیری ارتش و گروههای مسلح به رهبری عزالدین حسینی که خواهان تشکیل جبهه بزرگ خلق کُرد و در واقع تجزیه کشور بودند، امام خمینی پیام مهمی درباره درگیریهای سنندج صادر کردند. در بخشی از این پیام شدیداللحن آمده بود: «مردم کردستان و سایر نقاط باید بدانند که هرگونه حمله به ارتش و ژاندارمری از نظر ما مردود است و ما با برادران اهل سنت خود هیچ اختلافی نداریم.» ایشان در ادامه فرمودند: «نیروهای مسلح باید با قدرت از منافع و مصالح ملت مسلمان دفاع کنند وهرگونه حملهای را به خود و نوامیس مردم با قدرت دفع نمایند.»
ابلاغ پیام امام خمینی توسط سرلشکر محمدولی قرنی به سرهنگ سلطان اسحاق، معاون لشکر28 سنندج، نظامیان را بر آن داشت که به هر نحو ممکن پادگان سنندج را از خطر سقوط نجات دهند. بنابراین با قاطعیت سرلشکر قرنی و مقاومت مدافعان پادگان که تا 2 فروردین سال 58 ادامه یافت، حلقه محاصره پادگان شکسته و مانع سقوط آن شد. این درگیریهای شدید که سبب کشته شدن صدها نفر شده بود، موجب شد تا در اولین روز فروردین 1358 هیأت بلندپایه شورای انقلاب و دولت موقت با حضور شهید بهشتی، اکبر هاشمی رفسنجانی، ابوالحسن بنیصدر، احمد صدرحاج سیدجوادی وزیر کشور دولت موقت به ریاست آیتالله طالقانی، راهی سنندج شود.
مقابله با سازشکاری دولت موقت
صبح روز 2 فروردین 1358 مذاکره هیأت اعزامی از تهران با اعضای گروههای مسلح شروع شد و همزمان اجتماع چند ده هزار نفری از مردم در سنندج برگزار شد که در آن شیخ عزالدین حسینی و غنی بلوریان سخنان تندی ایراد کردند و زمانی که احمد صدرحاجسیدجوادی وزیر کشور قرار بود سخنرانی کند، جنگندههای نیروی هوایی اقدام به گشتزنی و شکستن دیوارهای صوتی بر آسمان سنندج کردند. دلیل این اقدام تهدیدآمیز، حضور دهها فرد مسلح در سنندج بود. این مسأله سبب شد تا احمد صدر حاجسیدجوادی با ارسال تلفنگرامی به تهران خواهان قطع پروازها شود. در بخشی از این تلفنگرام آمده بود: «دستور دهید فوراً تیراندازی قطع شود و دیگر نه روز نه شب تیراندازی نکنند و شعلهافکن شبها نیندازند.»
این پیام با پاسخ قاطع سپهبد قرنی روبهرو شد، پاسخی که شاید به قیمت جان اولین رئیس ستاد ارتش پس از انقلاب تمام شد: «تا موقعی که اینجانب از طرف رهبر انقلاب مسئولیت اداره ارتش را دارم، از انجام نظر جنابعالی و آزاد کردن افرادی که به داخل پادگان به منظور قتل و غارت هجوم بردهاند، امتناع میکنم و تا زمانی که متجاوزین گمراه شهر را به وضع آرام قبل برنگردانند، یعنی تا زمانی که ایستگاه رادیو و تلویزیون در دست افراد مجاهد از کرمانشاه و ساختمانهای ستاد لشکر و فرودگاه مجدداً به مسئولین معین شده واگذار نگردد و سرهنگ صفری فرمانده لشکر 28 کردستان خود را به ستاد نیرو در تهران معرفی ننماید، با وجود تمام ارادتی که به شخص حضرت آیتالله طالقانی و جنابعالی دارم، در مقابل خواست تعدادی اجنبی تسلیم نخواهم شد.»
این قاطعیت که بعدها کاملاً مورد تأیید سران انقلاب قرار گرفت موجب شد که در ششم فروردین 1358 روزنامهها اعلام کنند به دستور مهندس بازرگان، نخستوزیر دولت موقت، محمدولی قرنی از کار برکنار شود و ناصر فربد جایگزین او شود.
اگرچه ستاد کل ارتش برکناری شهید سپهبد قرنی را اعلام کرده بود اما در واقع چند روز قبل از این ماجرا قرنی استعفانامهاش را خطاب به امام خمینی نوشته بود. شهید سپهبد قرنی رونوشت این نامه را هم به رئیس دولت موقت، مهندس مهدی بازرگان فرستاده بود.
سرلشکر محمدهادی شادمهر که در دوران ریاست شهید سپهبد قرنی بر ستاد کل ارتش، قائم مقامی او را برعهده داشت درباره چگونگی استعفا یا برکناری شهید قرنی میگوید: «یک روز به من گفت استعفای من را بنویس. من که موقعیت او را درک میکردم برایش نوشتم. استعفای خود را به قم نزد امام راحل برد. امام استعفای او را گرفت و گفت خیر شما بفرمایید سرکارتان. چند روز بعد بازرگان ایشان را به دفتر خود دعوت کرد و گفت میخواهم شما را به عنوان سفیر به اسپانیا بفرستم. سرلشکر قرنی در پاسخ گفته بود اتفاقاً زمان شاه هم همین مسئولیت و همین کشور را برای من در نظر گرفته بودند که من نپذیرفتم. بازرگان گفته بود اگر بگویم استعفایت را قبول کردهام چه فرمایش داری؟ گفته بود من که به شما استعفا ندادم، من به امام استعفا دادم. بازرگان گفته بود اگر بگویم که امام استعفای شما را پذیرفته است چه فرمایش داری که سرلشکر قرنی با شنیدن این حرف از همان دفتر بازرگان به من تلفن کرد و گفت من رفتم منزل دیگر نمیآیم.»
قاطعیت وی مقابل ضد انقلاب
مهمترین علت برکناری قرنی قاطعیتی بود که وی در قبال توطئه ضد انقلابیون در کردستان از خود نشان داد. گروههای فعال سیاسی دائماً تلاش میکردند تا قاطعیت قرنی را در دفاع از نظام جمهوری اسلامی، بویژه مبارزه با تجزیهطلبان کردستان، سرکوب و خشونت قلمداد کنند. در این زمان، از سوی گروههای مختلف سیاسی، قرنی به عنوان یکی از چهرههای نظامی حکومت شاه مطرح میشد و سوابقش با بزرگنمایی و سیاهنمایی هرچه شدیدتر در بیانیهها و مطبوعات منعکس میشد. بههرحال، نقش قرنی در مبارزه با ضد انقلابیون کردستان و بیتوجهی او به دستور وزیر کشور وقت، مورد استناد فرقانیان هم قرار گرفت تا جایی که اکبر گودرزی در بازجوییهای خود میگوید: «در رژیم فعلی، حتی وقتی وزیر کشور وقت که برای حل درگیریهای کردستان همراه چند نفر از مقامات بدانجا رفته بود، از قرنی میخواست که عملیات نظامی را متوقف کند، اما او این مطلب را نپذیرفت.»