عقابی که خر شد!
محمد اسدی
طنزپرداز
مهمترین اتفاق زندگی سراسر نظامی سرلشکر «جیمز وات»، طراحی عملیات «پنجه عقاب» بود. عملیاتی به منظور آزادسازی نیروهای سفارت امریکا در تهران. اما سرلشکر جیمز وات برای رسیدن به این مرحله، راهی طولانی را طی کرده بود.
جیمز وات، سربازیاش را در پادگان صفر پنج تگزاس گذراند. او چشمان تیزبینی داشت و به همین خاطر در سربازی به «عقاب» معروف شد. او هر وقت پدرش را گیر میآورد از دلاوریهایش در دوره سربازی میگفت. از اینکه یک چک افسری توی گوش فرماندهشان خوابانده و توی میدان تیر، پوکه فشنگها را دو در میکرده است. از همین رو پدر جیمز، پسرش را ترغیب به حضور در ارتش امریکا کرد و به او گفت: «تو باید به ارتش بروی پسر دلاورم؛ به خاطر دفاع از میهن، دخالت در امور کشورهای دیگر و اشغالگری.»
جیمز به شوق دفاع از کشور وارد ارتش امریکا شد و از آنجایی که بهترین دفاع حمله است، او برای دفاع از میهن در جنگهای ویتنام، فیلیپین، اسپانیا، افغانستان و... حاضر شد. او رفته رفته در ارتش امریکا پیشرفت کرد و به یک فرمانده مهم جنگی تبدیل شد. حالا دیگر همه او را بهعنوان «عقاب امریکا» میشناختند.
عصر یک روز بهاری در سال 1980، رئیس جمهور کارتر، سرلشکر جیمز وات را به دفتر خود خواند. کارتر به جیمز دستور داد که برای آزادسازی کارمندان سفارت امریکا در تهران، یک عملیات نظامی را طراحی کند. جیمز که دیگر حال و حوصله دعوا و مرافعه نداشت، گفت: «میگم خب این شاه گور به گور شدهشون رو پس بدیم تا جاسوسهامون رو چیز ببخشید کارمندامون رو آزاد کنن.» کارتر رو ترش کرد و گفت: «عهعهعه! تو مگه این ضرب المثل معروف امریکایی رو نشنیدی که مهمون حبیب خداست؟ اون وقت میگی ما مهمونمون رو از خونه بیرون کنیم؟» این لحن تند کارتر، موجب دلخوری سرلشکر جیمز وات شد. رئیس جمهور هم برای اینکه از دل جیمز در بیاورد به او گفت: «عقاب کی بودی تو؟» و جیمز هم که هر وقت کسی به او میگفت عقاب، سریعاً خر میشد، این بار هم خر شد و عملیات «پنجه عقاب» را برای حمله به تهران طراحی کرد.
سحرگاه 5 اردیبهشت 1358، عملیات پنجه عقاب آغاز شد. 6 هواپیما و 8 بالگرد همزمان وارد ایران شدند. این هواپیماها و بالگردها برای سوختگیری، نماز و ناهار، در صحرای طبس به مدت بیست دقیقه توقف کردند. در همین زمان یک مرتبه طوفان شن سنگینی به راه افتاد. جیمز وات نگاهی به نقشههایش انداخت و گفت: «قاعدتاً نباید اینجوری میشد.» در همین زمان یکی از بالگردها اقدام به پرواز کرد؛ اما در اثر طوفان شن، پرههای بالگرد گیرپاژ کردند و به یک هواپیما برخورد کرد. همچنین 4 هلی کوپتر دیگر زمینگیر شدند. در نهایت حدوداً چندین نفر از نیروهای ارتش امریکا، دچار ضربه ملایم مغزی شدند.
کارمندان سفارت امریکا که همینجور دم سفارت ایستاده بودند تا رفقایشان نجاتشان دهند، با شنیدن خبر شکست عملیات پنجه عقاب (که حالا با نام جفتک خر شناخته میشد)، شروع به تتوی نقشه سفارت روی کمرهای یکدیگر کردند. از آن به بعد هرگاه به ژنرال جیمز وات، عقاب میگفتند، لبهایش را غنچه میکرد و میگفت: «من عقاب نیستم، من ماهیام.» و بعد خودش را داخل اقیانوسی استخری چیزی میانداخت.
ژنرال جیمز وات در کتاب خاطراتش به نام «عقابی که خر شد» نوشت: «رفتار ایرانیها بسیار ناجوانمردانه بود. آنها «شن» را هم سیاسی کردند. در قوانین بینالمللی، شرایط زیست محیطی مثل زلزله، سیل یا طوفان، بهعنوان نیروهای بیطرف شناخته میشوند اما دولت ایران نه تنها ورزش را، که طوفان را هم سیاسی کرد و به جان ما انداخت.»
دولت ایران پس از این عملیات گفت: «عملیاتتون تموم شد؟ خیلی تأثیرگذار بود.» و بعد هم با عزت و احترام جاسوسهای محترم سفارت امریکا را آزاد کرد. کارتر که پشمهایش تا حد خیلی خوبی ریخته بود، گفت: «خب چرا همون اول آزاد نکردید؟» دولت ایران هم در واکنش رسمی پاسخ داد: «تا بفهمید رئیس کیه!» و بعد در حالی که سس ماست پخش میشد، در افق محو شد.