BBC تغییر مکرر پوسته و حفظ مأموریت
مهدی گیلانی
پژوهشگر
اگر فراز و فرود رادیو فارسی بیبیسی را ترسیم کنیم؛ انتخابات دهم ریاست جمهوری یکی از نقاط عطف آن است که منجر به افزوده شدن تلویزیون بیبیسی و انتقال مأموریت آن به بستری جدید شد.
تلویزیون بیبیسی در فتنه 88، نقش محوری و تغذیهکننده داشت. شبکهای که اگرچه در زمان انتخابات کمتر از شش ماه از تولدش میگذشت اما چنان اثرگذاری و فعالیتی از خود نشان داد که نقش اصلی را در سازماندهی و هدایت وقایع انتخاباتی و حوادث پس از آن ایفا کرد.
تأسیس سایت بیبیسی فارسی
این گام ارتقای فنی، پیشینه دیگری نیز داشت. با جهشهای تکنولوژیکی که در عرصه ارتباطات جهانی در حال روی دادن بود، مسئولان بیبیسی وجود تنها یک رادیو با صدای غیرشفاف را برای تأثیرگذاری بر فارسیزبانان کافی نمیدانستند، بنابراین در سال 1379 اقدام به تأسیس سایت بیبیسی فارسی کردند تا ازاین طریق، بتوانند عملیات روانی خود را به صورت لحظه به لحظه ادامه دهند. در ادامه در سال 1386 صحبتهای نهایی برای راهاندازی شبکه تلویزیونی فارسیزبان این رسانه نیز مطرح و مسئولان سرویس جهانی بیبیسی و دولتمردان انگلیسی دراین خصوص به توافق نهایی رسیدند و 22 میلیون دلار از سوی وزیر خزانهداری انگلیس برای این امر اختصاص یافت.
تلویزیون بیبیسی فارسی در روز چهارشنبه پانزدهم دی ماه سال 87، شصت و هشت سال پس از تأسیس رادیو بیبیسی فارسی و درست شش ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری ایران، پس از یک دوره طولانی تبلیغ و ایجاد انتظار برای مخاطبان (از سال 2007 تا 2009) پخش برنامههای خود را روی ماهواره «هاتبرد» برای مخاطبان فارسی زبان (ایران، افغانستان و تاجیکستان) آغاز کرد تا اغلب تکنولوژیهای رسانهای برای رساندن پیام لندن به مردم ایران در اختیار این رسانه قرار بگیرد.
برنامه ویژه برای مخاطب فارسی
شبکه بیبیسی در همان زمان با اعلام دلیل کسر بودجه، بیبیسی رومانی را تعطیل کرد، به مخاطبان داخل انگلیس نیز بسیاری از سرویسهای خود را رایگان ارائه نمیداد اما این امر، برای ایران دیگرگون بود. جذب حجم گستردهای از خبرنگاران که اغلب آنها از طیفهای اصلاحطلب بودند شروع شد و اعلام کرد که برنامهریزی خود را برای 170 میلیون مخاطب فارسیزبان با بهرهگیری از 150 خبرنگار، 150 نیروی فنی و 50 نیروی اداری و با تمرکز بر بیش از صد دفتر خبری در دنیا طراحی کرده است.
شگرد متفاوت
لحن متفاوت بیبیسی که اطلاعرسانی غیرمستقیم داشت و برخلاف شبکههایی همچون صدای امریکا (VOA) از عبارات محترمانه برای حملات خود استفاده میکرد. از روانشناسی رنگ تا تکنیکهای مختلف اقناع، تقدم و تأخر هدفمند اخبار، تظاهر به بیطرفی، شیوه بدیع مصاحبهها و پرهیز از اظهارنظرهای صریح و دور از هر گونه رفتار کلیشهای مرسوم موجب پیشی گرفتن این شبکه از رقبای خود در فضای اپوزیسیون شد.
جذب خبرنگارهای اصلاحطلب
صادق صبا، مهدی پرپینچی، عنایتالله فانی و ... با سابقه خود در رادیو در کنار افرادی همچون نیما اکبرپور (خبرنگار هفتهنامه چلچراغ)، فرناز قاضیزاده( خبرنگار روزنامههای نشاط، یاس نو و زن) از خبرنگاران تازه مهاجرت کرده از ایران کار خود را آغاز کردند. نقش مسعود بهنود در هماهنگی منظومه این خبرنگاران، با دیگر رسانههای اپوزیسیون قابل توجه بود. وی نقش بسیار فعال و مؤثری در راهاندازی شبکه فارسی بیبیسی و جذب نیروهای این رسانه داشت، اما پس از گشایش این تلویزیون تنها در برخی برنامههای کوتاه رخ
مینمود.
این لشکر رسانهای با یادگیری روشهای نو خبر همچون فیچرنیوز، توانستند با ژست بیطرفی بیشترین نقش را در شبههسازی، بحرانافکنی و هدایت افکارعمومی و تلاش برای ممانعت از آرام شدن فضا، انگیختگی و نبض آشوب ایفا کنند. الگویی که در حوادث اخیر نیز، با بهینهسازی آن با تولید مستند، بهرهگیری بیشتر از شهروند خبرنگاران و یارگیری از آنها، بازنشر آنچه کاربران در فضای مجازی تولید میکردند و افزایش حضور در رسانههای اجتماعی تکرار شد. برشهای برنامههای تلویزیونی به اینستاگرام و تلگرام و ... ارسال شد و در بسیاری از اوقات، نبض تحریک به شبکههای اجتماعی به صورت پیشروتر از تلویزیون سپرده میشد.
مجید تفرشی
پژوهشگر
در سالهای اخیر، برنامه بازنگری جدی بریتانیا در بحث دیپلماسی عمومی صورت گرفت و از حمایت پارلمان آن کشور نیز برخوردار شد. برای نمونه دراین باره میتوان به فعال شدن مجلس عوام بریتانیا در بحث دیپلماسی عمومی و لزوم تحول رسانهها دراین مورد، حمایت از چند طرح تحقیقاتی درباره ابعاد مختلف سرویس جهانی و برگزاری همایش بزرگ دو روزه در دانشگاه لندن به مناسبت هفتاد و پنجمین سال تأسیس سرویس جهانی بیبیسی اشاره کرد.
سخنرانان متعدد این همایش، طی دو روز، بحثهای گوناگونی مطرح کردند ولی بیتالغزل اکثر مباحث آنان جاانداختن استقلال رأی، بیطرفی و تعادل رسانهای سرویس جهانی بیبیسی بود. در برخی نوشتهها و مصاحبههای مربوط به بیبیسی چنین عنوان شده که دخالت وزارت امور خارجه بریتانیا در بخش فارسی محدود به دورههایی خاص مانند شهریور 1320، ملی شدن صنعت نفت یا پس از 11 سپتامبر 2001 بوده است و هیچ دخالتی از بالا در نحوه کار تهیه کنندگان این شبکه وجود ندارد.این دیدگاه و به فرض صحت، از آنجا ناشی میشود که عدهای به نادرست چنین میپندارند که همه کارکنان رده پایین و بالای سرویس جهانی و بخش فارسی آن موظف به نوکری روزمره و اطاعت مداوم از دستور مقامات بالای اداری و سیاسی هستند و اساساً سرویس جهانی و وزارت امور خارجه نیازی به چنین اقدامی دارند. در اسنادی که اخیراً در آرشیو ملی بریتانیا آزاد اما هنوز منتشر نشده، گزارشی درباره بریفینگ اعضای وزارت امور خارجه بریتانیا توسط کارکنان بخش فارسی، از جمله جلسه توجیهی یکی از کارکنان تازه کار بخش فارسی درباره جشن هنر شیراز در سال 1977 وجود دارد.
منتقد منزوی میشود
از سوی دیگر، تجربه موجود دست کم در بخش فارسی نشان داده که برنامهسازان، بیش و کم در انجام کار خود آزادند. ولی آنهایی که هماهنگ با سیستم مرکزی عمل نمیکنند به مرور با انتقاد مدیران خود مواجه و منزوی میشوند، به ندرت و با تأخیر ارتقای درجه مییابند و در نهایت با شرایطی مواجه میشوند که یا باید بی سروصدا به کار خود به عنوان کارمند دون پایه، تحت مدیریت افراد کم سابقهای که دارای دانش و تجربه کمتری هستند، به کار خود ادامه دهند و یا مانند شماری دیگر عطای بیبیسی را به لقای آن ببخشند.
پایین آمدن تدریجی سطح کیفی و دانش عمومی تصمیم گیرندگان بخش فارسی بیبیسی و عدم علاقه آنان به ارجاع مشاغل کلیدی به افراد دارای استقلال رأی موجب شده تا عمدتاً افرادی خارج از کارکنان رسمی برای این شبکه به خصوص در بخش تلویزیون آن استخدام شوند.این افراد با حداقل قابلیتهای فنی، فاقد خصوصیات خلاق و اصول غیرقابل انعطاف حرفهای رسانهای هستند.این عده در واقع بار اصلی بخشهای سه گانه بیبیسی فارسی (رادیو، آنلاین و تلویزیون) را بر دوش دارند، بدون آنکه در محتوا، سمت و سو و تصمیمگیریهای عمده آن تأثیرگذار باشند.
اصرار بر استخدام افراد «اهل» و«تأیید» شده در جریان عضوگیری برای تلویزیون فارسی بیبیسی تا جایی پیش رفته است که در استخدام افراد موردنظر در مشاغل بالای ادیتوریال، نه تنها شرط اولیه آگاهی از امور تصویری و تلویزیونی حذف شده است، بلکه شبکه پذیرفته است که به جای استخدام افراد واجد شرایط، افراد موردنظر خود را گزینش کند و تمام آموزشهای مربوطه را از صفر به آنان بدهد.
دارالترجمه
عدم دانش کافی تعدادی از مسئولان و گردانندگان بخش فارسی در عمل موجب آن شده است که این شبکه بیش از پیش نیازمند شبکه مادر و بیبیسی اصلی انگلیسی زبان شود و همانند دوران اولیه رادیو بیبیسی، بخش فارسی حتی درباره مسائل مربوط به ایران، اسلام و خاورمیانه همانند دارالترجمه عمل کرده است و بازتاب نوشتههای گزارشگران انگلیسی زبان، بیش از پیش از استقلال رأی و عمل خود کاسته است.
القای راستگویی
مسئولان وزارت امور خارجه بریتانیا و سرویس جهانی بیبیسی سالهاست به این نتیجه رسیدهاند که چرخ تبلیغات راهبردی و دیپلماسی عمومی آن کشور با دروغ پراکنی مستقیم و مداوم نمیچرخد. ازاین رو بیبیسی نیازی به دروغگویی مداوم ندارد.این شبکه سالهاست که در پی جلب اعتماد مخاطب از طریق ارائه گزارشهای درست، به ارائه تصاویر غلط و ناکامل به مخاطبان خارجی در مواقع خاص مبادرت میورزد. به بیان دیگر، سرویس جهانی بیبیسی برای جا انداختن گزارشها و اخبار خود و القای موارد لازم در موقع ضروری در بین مخاطبان خارجی، نخست باید در آنها این باور را ایجاد کند که رسانهای راستگو و بیطرف است.
دراین زمینه بحث تاریخ نویسان رسمی بیبیسی از جمله واکر درباره تقابل ادعای مخالفان بیبیسی درباره «یک آسمان دروغ بودن» برنامههای این شبکه در مقابل سیاست «یک آسمان آزادی» آنان بیاساس مینماید، زیرا سرویس جهانی بیبیسی نه کاملاً آزاد و نه سراسر دروغ، بلکه اگر قرار بر اعمال سیاست بریتانیا و تأمین منافع دراز مدت این کشور باشد، این خواسته با دروغگویی سیستماتیک و خلاف واقع که به سلب اعتماد مخاطب منجر شود تأمین نخواهد شد.
در واقع بحث دیپلماسی عمومی بریتانیا، بحث سیاست هماهنگ نهادهای مختلف برای اهداف گوناگون راهبردی و درازمدت است. دراین مسیر نباید متوقع بود که لحظه به لحظه فعالیتهای کوتاه مدت و روزمره نهادهایی همانند سرویس جهانی بیبیسی و یا بریتیش کانسل، منطبق بر سیاستهای اعلام شده دولتی بنماید، بلکه رسیدن به هدف نهایی و فتح قلوب و اذهان مخاطبان در خارج از مرزهای بریتانیا در میانمدت و درازمدت است که باید از هر طریقی ولو دادن امتیاز و تحمل ضررهای کوتاه مدت حاصل شود. به گفته نیکلاس کال، کارشناس مطرح تاریخ دیپلماسی عمومی، یکی از مشکلاتی که دراین راه گریبانگیر سرویس جهانی بیبیسی است، عدم امکان رهایی از خاطره ناخوشایند مخاطبان از گذشته نه چندان قابل دفاع این شبکه و صرفاً پرداختن به آیندهای پرزرق و برق و ظاهراً امیدوارکننده است.