نگاهی دوباره به آرمانشهری در دوردست و کتابهایی همقد کودکان
گپ و گفتی با یکی از مخاطبین نشریه
زهرا بزرگزاده
روانشناس کودک
پس از انتشار شماره نوزدهم، یکی از مخاطبین، برای ما نامهای نوشت تا نظراتش را در مورد مطلبی که در بخش کودک و نوجوان شماره نوزدهم درباره ردهبندی سنی کتاب کودک و نوجوان نگاشته شده بود با ما در میان بگذارد. در ابتدا از ایشان تشکر میکنیم چون به ما این احساس ارزشمند را هدیه کرد که خوانده و شنیده میشویم و همچنین دوچندان از ایشان ممنونیم بابت اینکه پاسخی برایمان نوشتهاند که نکات مهمی در مورد ردهبندی سنی را گوشزد میکند. در این جا ما پیام ایشان را میآوریم و در ادامه، پاسخی کوتاه میدهیم تا گفتوگو ادامه یابد.
«با سلام و احترام خدمت شما دوست گرامی و تشکر ویژه بابت انتشار مطالب حوزه کتاب در ضمیمه روزنامه ایران
من صمد رهبریار کارشناس ارشد ادبیات کودک و نوجوان و مسئول کتابخانه سیار قاصدک رشت هستم. نمیدانم ایمیلم را کی مطالعه خواهید کرد، ولی در شماره 19ایران جمعه در مورد ردهبندی سنی برای کتابهای کودک و نوجوان نوشته بودید. یکی از مواردی که خبرنگار و کارشناس شما به آن توجه نکرده بود به نظرم این مورد بوده: تجربه زیستی کودکان و نوجوانان در سیر مطالعات کتابها.
تمامی کتابهایی که در حوزه کودک و نوجوان چاپ میشود با تجارت درآمیخته و با نگاه ویژه به شرایط بازار منتشر میشوند. از ردهبندی دیویی و اطلاعات کتابشناسی گرفته تا موضوع و یادداشتهایی که در شناسه کتاب درج میشود همه را اگر با دید موشکافانه نگاه کنیم بهصورت نسبی درست هستند و اشکالاتی دارند. همینطور عنوان و نام کتابهایی که ترجمه میشوند. گاهی اوقات با اصل کتاب مغایر بود و نقش سلیقه در آن خیلی دخیل است.
جدا از سیستم یکسانسازی که در تمامی ذهن و امور زندگی روزمره ما وجود دارد و همچنین میل بیپایان نسخهپیچی برای کودکان و نوجوانان در هر مقولهای باعث میشود که ردهبندی سنی به جای تسهیل در روند مطالعاتی، حساسیت کاذبی برای خواننده، والدین، فروشنده، ناشر و خریدار به وجود بیاورد.
من سؤالی از شما دارم: به چه کسی میگویند 9 ساله یا 6 ساله؟ شاخصهای عددی شاید خیلی راحت باشند برای برنامههایی مانند اکسل و نمودار و آمار، ولی مطالعه چیزی فراتر از شاخص عددی است. تا زمانی که مسائل مربوط به حوزه کتاب، کیفی نشوند چالش پشت چالش خواهیم داشت. همین طور شاخص مقطع تحصیلی که نسبت به شاخص سن، میتواند شاخص خوبی باشد ولی آن هم ایراداتی دارد مثلاً شاید از این حیث که شما یک سری محتوای ثابت را در تمامی مدارس برای کلاس دوم ابتدایی در تمامی کشور وضع کردهاید ولی در بین تمامی کلاس دومیها ممکن است یک کتاب را نتوانند بخوانند یا درک کنند.
از کودک و نوجوان که بگذریم چرا این مقوله سن و سال را برای بزرگسالان در نظر نمیگیریم؟ چه اشکالی دارد که مثلاً بگوییم کتابهای 20 سالهها یا کتابهای 30 سالهها. چون این موضوع نشأت گرفته از همان میل نسخه پیچی برای کودکان است نه بزرگسالان. ردهبندی برای کتابهای کودکان شاید در دنیا مرسوم باشد و کار باارزشی نیز در گذشته از طرف کانون پرورش فکری بهعنوان متولی این کار در انتشار کتابهای خودشان باشد ولی در حال حاضر هیچ کاربردی ندارد. حتی همان تقسیمبندی جدیدی که کانون انجام داده در میان مردم جای خاصی پیدا نکرده است. از همان واژه نوباوه و نوخوان بگیرید منی که سالها در این حوزه فعالیت میکنم ندیدم کسی فرزند خود را نوخوان خطاب کند.
هیچ کدام از کتابهایی که در نوجوانی خواندیم روی کاغذ مناسب سن ما نبود و این پروسه بدون شک تا ابد ادامه خواهد داشت. در مقوله فیلم هم این چالش وجود دارد و جدیداً بازی، اپلیکیشن و سایت هم به آن اضافه شده است. تمامی این اعداد و تقسیم بندیها نیروی فشاری است برای والدین که بتوانند کودکان را کنترل کنند و دقیقاً از همین موضوع جامعه آسیب میبیند و اختلاف بین خانوادهها و کودکان بهوجود میآید.
به هر حال پرداختن به این موضوع در نشریه اگر جنبه آگاهیرسانی داشته باشد خیلی خوب است ولی اگر جنبه آسیب شناسی و فقدان نبود سازکار ردهبندی برای کودکان در کتابها مورد نظر باشد موضوع بااهمیتی به نظر بنده نیست و همینطور که اشاره کردم در پروسه چاپ کتابها در هر انتشاراتی سلیقه بسیار دخیل است و هیچ ارگان نظارتی برای آن وجود ندارد. حتی بعد از چاپ هیچ ارگانی وجود ندارد که بگوید ناشر محترم کتاب شما مناسب نوجوان نیست و در نهایت چون سازکاری وجود ندارد پس ارزشی هم ندارد و توجه آنچنانی به آن نمیشود که حالا +9 باشد یا +10. میتوان در اول کتاب یا پشت جلد ذکر کرد که این ردهبندی میانگین جامعه آماری کل کشور را در نظر دارد و سنین پایینتر و بالاتر نیز میتوانند از خواندن آن لذت ببرند. بدون شک در مورد این مسائل نمیتوان در ایمیل صحبت کرد انشاءالله شرایطی بهوجود بیاید تا با یکدیگر در موقعیت بهتری در مورد کتاب گپ وگفت کنیم. در پایان باز هم از شما و تیمتان تشکر میکنم. موفق و پیروز باشید.»
در ابتدا باید بگوییم به طور کلی، نظر خودمان و ایشان را همسو میبینیم. متأسفانه نمیتوان نقش تجاری و سلیقهای ناشران، به علاوه نبود سازکاری روشن برای ردهبندی کتاب را نادیده گرفت. هماکنون نشرهای معدودی به این کار دست میزنند که اغلب ردهبندیشان با یکدیگر متفاوت است و در نهایت برای مثال وقتی کتابی از ردهبندی چهار سالهها را در دستت میگیری ممکن است برای کودکی 4 ساله مناسب باشد و برای کودک 4 ساله دیگری چندان جالب نباشد. اما در مورد اینکه آیا به طور کلی باید کتابها را ردهبندی سنی کرد یا خیر و از آن ارجحتر، آیا باید بهدنبال تعریف معیارهایی برای طبقهبندی و ردهبندی سنی بود یا نه؟ سؤالی است که پاسخ ما به آن مثبت است. هر چند در فضای آموزشی و تربیتی کنونی سیستم یکسانسازی و میل بیپایان نسخهپیچی برای کودک و نوجوان وجود دارد، اما دو نکته دراین میان حائزاهمیت است: 1- ردهبندی سنی در کتاب کودک به والد کمک میکند کتابی را برای کودکش انتخاب کند که در حدود سن عقلی و مغزی او باشد. برای مثال برای کودکان زیر سه سال نباید کتابهایی با مضامین جدی در مورد حیات وحش خواند چون در اغلب موارد کودک درگیر ترس و نگرانی در مورد حیوانات درنده خواهد شد و نمیتواند منطق آن را درک کند. هر چند در همین شرایط، همان طور که در همان مطلب ذکر شد، ممکن است کودکی در همان سه سالگی سؤالاتی بپرسد یا حقایقی را در مورد حیات وحش در محیط زیست تجربی خود درک کرده باشد که آن کتاب هم برایش جالب توجه باشد. 2- طبقهبندی و ردهبندی سنی در کتاب نوجوان به خود او و والدینش کمک میکند در مورد محتوایی که
میخواهد بخواند تصمیم روشنتری بگیرند. شاید به قول آقای رهبریار، «سازکاری کیفی»، مثلاً راهنمایی در ابتدای کتاب در مورد مضامین اصلی آن جایگزین مناسبی برای ردهبندی سنی برای نوجوان باشد. چه بسا اگر همین راهنما، در ابتدای کتابهای بزرگسالان و اساساً تمامی کتابها وجود داشته باشد، انتخاب کتاب کار راحتتری شود. حال شاید دراین میان والدی تصمیم بگیرد که نوجوانش در همان ابتدای سنین نوجوانی با مسائل جنسی و یا خشونتبار آشنا شود، مهم این است که این تصمیم را گرفته باشد و در اواسط کتاب جا نخورد.