بهتر است تا دیر نشده کاری کنیم!

یک کتاب دویست صفحه‌ای چند؟

بگذریم از همه این حواشی و صحبت‌های کلیشه‌ای که «کتاب‌خوان‌ها معمولاً از قشر متوسط و روبه‌پایین جامعه هستند» و صحبت‌هایی از این دست. این حرف در درون خودش این گزاره را به همراه دارد که اگر مخاطب ثروتمندی وجود داشته باشد، گرانی کتاب مقوله‌ای است معمول و پذیرفتنی و با توجه به اینکه این موضوع اساساً این شکلی نیست و گرانی هر محصول غیر لوکسی از بیخ و بن مذموم و ناپسند است من هم کلاً آن صحبت‌های کلیشه‌ای را دور می‌ریزم و یک راست می‌روم سر اصل مطلب که بررسی وضعیت کتاب است در سالی که گذشت. چیزی فراتر از یک فاجعه فرهنگی بزرگ، چیزی خیلی خیلی غیر قابل پذیرش. همراه باشید.
 ماجرای قیمت کتاب سر دراز دارد و درازای سرش به همان وقتی برمی‌گردد که یارانه کاغذ حذف شد. کاغذ حمایتی البته گوشه‌ای از بازار کتاب را پوشش داد اما این شروع ماجرای تقریباً پانزده ساله ناشر است با مخاطبین. یک طرف مخاطبین ایستاده‌اند که معتقدند قیمت کتاب زیادی گران است و طرف دیگر ناشرین که می‌گویند هزینه‌های نشر آنچنان بالاست که این قیمت‌ها حداقل قیمتی است که می‌توان روی کتاب گذاشت. این ماجرا از حوالی پاییز 97 و شوک قیمتی که ایجاد کرد شروع شد و تا همین حالا به شکل غیرقابل مهاری ادامه دارد. در آن برهه قیمت کتاب مرز صفحه‌ای صد تومان را رد کرد و به جایی بین عدد 120 الی 150 تومان برای هر صفحه بود که ناشرین معمولاً برای کتاب خود لحاظ می‌کردند، زمستان 97، بهار و تمام سال 98 قیمت به ازای هر صفحه به مرز 200 تومان رسید و این عدد تا پایان سال 99 به حوالی صفحه‌ای 250 تومان رسید. این عدد به رقمی نزدیک به 300 الی 350 تومان در انتهای سال 1400 جهش کرد. بازاری که در کمتر از 1000 روز افزایشی بیش از سه برابری را رودرروی خودش می‌دید. اما ماجرا در سال 1401 حتی از این هم عجیب‌تر شد...

هزار و چهارصد و یک و داستانی پر آب چشم
قیمت کتاب در بهار 1401 با همان عدد 350 تومان به ازای هر صفحه در حال حرکت بود. این عدد اندکی بعد به نزدیکی 400 تومان رسید. یعنی مخاطب باید برای یک کتاب 250 صفحه‌ای که در بهار 97 با قیمت 20 هزار تومان در دسترس بود، 100 هزار تومان هزینه می‌کرد. این عدد برای کتاب‌های با قطع بزرگتر حداقل 50 تومان به ازای هر صفحه گران‌تر بود و اگر ناشری - مثلاً نشر کارنامه - تمرکز ویژه‌ای روی کتاب‌پردازی داشت حتی امکان قیمت‌گذاری یک کتاب گالینگور با قطع وزیری بر اساس صفحه‌ای 600 تومان هم مقوله دور از ذهنی نبود.
بازار - به معنای دقیق کلمه هر بازاری که حتی ذره‌ای با دلار در ارتباط بود - طی بهار و تابستان 1401 بشدت به هر اتفاق سیاسی واکنش نشان می‌داد و بازار نحیف و بدون جان ناشرین هم از این طوفان در امان نماند. در این میان البته ذکر این نکته ضروری است که تقریباً تمام ملزومات تولید کتاب وارداتی هستند. نه تنها کاغذ بلکه جوهر و فیلم و زینک و ادوات چاپخانه و غیره از جمله مواردی هستند که تولیدشان در ایران یا کافی نیست یا اصلاً تولید نمی‌شوند و این یعنی ناشر با هر شوک به بازار خواه ناخواه مجبور به تغییرات قیمتی خواهد شد. در چنین فضایی است که کتاب صفحه‌ای 400 تومان قیمت خودش را قطعی و فیکس می‌کند.
پاییز و زمستان سال 1401 اتفاق خاصی در نشر آثار جدید نیفتاد. ناشرین متأثر از فضای ملتهب این دوران مانند بسیاری دیگر از تولیدکنندگان و فعالان فرهنگی در فترتی موقت به سر می‌بردند. هر چه به آخر سال نزدیک شدیم ناشرین کم‌کم فعال‌تر شدند. حالا، بازار که تازه به قیمت انتهای تابستان 1401 عادت کرده باید با هیولای جدید روبه‌رو شود.
 
قیمت زمستان، قیمتی برای نخریدن
صفحه‌ای 600 تومان. این معدل قیمت کتاب در سایز رقعی و با جلد شومیز است برای کتابی که در اسفند 1401 به بازار آمده. این عدد برای کتاب‌های چاپ اولی که هزینه‌های تولید دارند ممکن است کمی بالاتر باشد و در کتاب‌های تجدید چاپ به ازای هر صفحه قیمت تا حدود 550 تومان هم ممکن است پایین بیاید. البته نباید از سیل کتاب‌هایی گذشت که قیمت‌هایی واقعاً بالاتر از این عدد را می‌دیدند. بازار انتهای سال 1401 پر است از کتاب‌هایی در حوزه عمومی، کاغذ معمولی، قطع رقعی و جلد نرم که حتی تا صفحه‌ای 1000 تومان هم قیمت خورده‌اند. بازار در انتهای زمستان 1401 پذیرفته است که برای یک کتاب 250 صفحه‌ای قیمت 150 هزار تومان قیمتی است معقول.

آینده چگونه است؟
در ابتدای تابستان سال گذشته با برخی از نویسندگان، ناشرین و دیگر فعالان در این بازار در مورد قیمت کتاب صحبت کردم. کمابیش همگی با هم معتقد بودند که قیمت این محصول فرهنگی تا پایان سال 1401 به صفحه‌ای 700 تا 1000 تومان خواهد رسید. کف پیش‌بینی آنها با اندکی خطا در اسفند 1401 به وقوع پیوست و با توجه به التهابی که من در این بازار حس می‌کنم رسیدن به قیمت صفحه‌ای 1000 تومان اصلاً دور از ذهن نیست.
 
چه کار باید کرد؟
نمی‌دانم! بازار نشر علاوه بر نحیف بودن، بسیار تغییرناپذیر و مقاوم هم نشان می‌دهد بنابراین امید بستن به اینکه عمده ناشرین دنبال راه‌هایی بروند که قیمت تمام شده را برای آنها کمتر از این کند عقلانی نیست.
 ناشرین ما بر همان استانداردی که سالهاست رعایت می‌کنند پایبندند و نهایت تلاششان بر تغییر جنس برخی مواد اولیه برای ارزان‌تر شدن کتاب متمرکز است. از آن سمت من فکر نمی‌کنم نهادهای حکومتی و دولتی مرتبط عزمی برای مداخله مثبت و جدی در این وضعیت داشته باشند.
به طور تاریخی مداخله این دستگاه‌ها در بازار نشر منجر به بدترشدن شرایط شده است، بنابراین دست به عصا بودن این نهادها غیرمنطقی نیست.
 البته مداخله به شکل یارانه فرهنگی به مخاطبین - با استفاده از تجربه کشورهای پیشرفته در این زمینه - ممکن است بخشی از آلام ناشر و مخاطب را تسکین دهد. با این حال حل ریشه‌ای این مشکل گرو در مدیریت بسیار بهتر کاغذ وارداتی، سرمایه‌گذاری بالا در تولید کاغذ و دیگر مواد اولیه و صنعتی دخیل در تولید کتاب، حمایت از ناشرین با سابقه و جدی بدون تبعیض و پایین آوردن وابستگی بازار نشر به دلار قرار
دارد.


آخر ماجرا...
در این وضعیت نمی‌توان یک مقصر معرفی کرد و نمی‌توان وجود منفعت‌طلبی‌ها و سوءاستفاده در بین تمامی اضلاع درگیر را نادیده گرفت. با این حال این مسیر به سمت نابودی تدریجی ناشرین خواهد رفت و این یعنی نابودی مهمترین سنگر فرهنگی ایرانی یعنی ادبیات نوشتاری. بهتر است تا دیر نشده کاری کنیم.