چه کولاکی‌ است در این سرزمین

آیه طائبی
دبیر گروه زندگی

 من دو رگه‌ام. پدر و مادری از دو اقلیم و دو فرهنگ بسیار متفاوت دارم. این موضوع و سبک تربیتی‌شان باعث شده من فرهنگی بسیار متفاوت از هردو این اقلیم‌ها داشته باشم. تعصب خاصی به هیچ‌کدام ندارم و از هر فرهنگی هرچه را دوست داشته‌ام گرفته‌ام و باقی را رها کرده‌ام. قصد ارزشگذاری ندارم. همان‌قدر که این موضوع جذابیت‌های خاص خودش را داشت، بدی‌هایی هم داشت. از بدترین‌هایش اینکه حس می‌کردم اهل هیچ شهری نیستم. در واقع خودم را از هیچ‌کجا نمی‌دانستم. به آداب و رسوم هیچ‌کدام پایبند کامل نبودم و حتی بسیاری‌شان را بلد هم نبودم. جایی در میانه نوجوانی حس کردم ریشه محکمی ندارم. پس دست انداختم به رسوم ایرانی و عرق ملی در من به شکل عمیق و محکمی ریشه کرد. فرار کردم به جلو؛ از جلوه‌های مختلف این رسوم عبور کردم و اصلش را گرفتم.
بعدها وقتی کسی می‌گفت ما یلدا را فلان شکل برگزار می‌کنیم، یا در عید نوروز این رسم را داریم، جایی در اعماق دلم حسرت می‌خوردم اما اتفاق افتاده بود. من تصمیمم را گرفته بودم؛ پس مثل یک گردشگر کنجکاو به صحبت‌های آدم‌ها از آداب و رسوم‌شان گوش می‌دادم و به مرور زمان کنجکاوتر شدم.

حالا دو اتفاق مهم و پررسم و ماجرا همراه شده و قرار است روزهای هیجان‌انگیزی برایمان بسازد. عید نوروز امسال و ماه رمضان همزمان شده. تصور کنید چه کولاکی در ایران به پا خواهد شد.
به همین خاطر و از آنجا که حسابی درباره این دو مناسبت مهم و جذاب در فرهنگ ایرانی بسیار کنجکاوم و دل‌توی‌دلم نیست برسد و ببینمش، در این شماره همقدم شدیم با نوروز و ماه مبارک و با دست پر سراغتان آمدیم. کمی از آداب غذایی اقلیم‌های مختلف برای افطار گفتیم و کمی از رسوم ایرانی آخر سال. از عادت‌های رفتاری آخر سال گفتیم و روزه اولی‌ها. از قدمت ایران گفتیم و از ابرقهرمانی که می‌آید، بعدتر به آن نجات دهنده گفتیم کمی دیرتر هم بیایی عیبی ندارد چون ماییم و تناقض‌هایمان. متولدهای آخر سال را از قلم ننداختیم و بساط یک کیک تولد خانگی را پهن کردیم. کمی هم درباره رهایی از افسردگی بابت اخبار و ماجراهای تلخ جاری در زندگی گفتیم و یک فیلم جذاب هم آوردیم. خلاصه که اینجا خیلی خبرهاست، با ما همقدم شوید.