تحلیل جامعهشناختی «ایران» از رفتار جمعی شهروندان تهرانی در ترازوی منافع عمومی و فردی
همبستگی ارگانیک در پایتخت
مهسا قوی قلب- گروه گزارش / کلانشهر تهران به دلیل داشتن ساختاری گسترده از قومیتهای مختلف و سبکهای زندگی متنوع، همیشه در معرض آزمونهای سخت اجتماعی قرار دارد. از جنگ و زلزله تا تنشهای روزمرهای مانند ترافیک و آلودگی هوا، میزان تابآوری تهرانیها را محک میزند. در حال حاضر بحرانهای فصلی محیط زیستی مانند کمآبی و انرژی نیز در تهران بروز پیدا کرده است، موضوعی که بازهم همدلی و همکاری جمعی شهروندان را برای عبور از بحران پر رنگتر از قبل کرده است. بعد از درخواست مسئولان برای صرفهجویی و مدیریت مصرف آب، به گفته مدیرعامل آبفای تهران، مصرف آب پایتخت ۱۲ درصد کاهش یافته است و شمار مشترکان پرمصرف و بدمصرف کاهشی شده و سرانه مصرف هر خانواده طی هشت ماه اخیر ماهانه ۱۷۰۰ لیتر کم شده است. یعنی همبستگی و احساس خطر برای عبور از یک بحران بازهم تا حدودی جواب داده است. اما سؤالی که مطرح میشود این است که این همبستگی بحرانمحور فقط یک واکنش هیجانی و گذراست یا میتواند سنگ بنای تابآوری اجتماعی پایدار شود؟
در واکاوی این پدیده و امکان تبدیل آن از یک وضعیت استثنایی به یک هنجار نهادینه، دکتر سجاد بهرامی، جامعهشناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی به «ایران» میگوید: «در ریشهیابی همبستگی، از مکانیسمهای غریزی تا ساختارهای ارگانیک باید مفاهیم کلاسیک جامعهشناسی را مرور کنیم. دو نوع همبستگی اجتماعی داریم، مکانیکی و ارگانیک که با یکدیگر تمایز دارند. همبستگی مکانیکی، ویژه جوامع سنتی و ساده است، جایی که افراد شباهتهای زیادی در باورها، ارزشها و کارهای یکسان دارند.
احساس تعلق در این جوامع، قوی اما مبتنی بر عواطف و سنت است. در مقابل، همبستگی ارگانیک، محصول جوامع مدرن و پیچیده با تقسیم کار گسترده است. در اینجا، افراد نه به دلیل شباهت، که به دلیل تفاوت و وابستگی متقابل به یکدیگر پیوند میخورند. پزشک به نانوا نیاز دارد و نانوا به برقکار و این شبکه وابستگی، پیوند قوی اجتماعی را تشکیل میدهد.» همین چهارچوب را میتوان با جامعه تهران تطبیق داد، به گفته این پژوهشگر اجتماعی، تهران به لحاظ ساختاری، جامعهای با گرایش به همبستگی ارگانیک است. اما در عمل، ما شاهد نوعی دوگانگی هستیم. در شرایط عادی، گاه به نظر میرسد فردگرایی مصرفی و پیگیری منافع شخصی گفتمان مسلط است، اما به محض وقوع بحرانی بزرگ از بلایای طبیعی مانند سیل و زلزله گرفته تا جنگ یا حتی یک کمپین ملی برای صرفهجویی، ناگهان گویی جامعه به وضعیت همبستگی مکانیک بازمیگردد. مرزهای خودی گسترده میشود و همه شهروندان، صرف نظر از طبقه و عقیده، در برابر یک دیگری مشترک (بلایای طبیعی، دشمن خارجی، کمبود آب) متحد میشوند. این تغییر حالت، یک مکانیسم دفاعی جمعی است و راهکاری برای بقا در مواجهه با تهدید شناخته میشود.
آیینه بحران آب بازتاب تضادهای ساختاری و ظرفیتهای پنهان
مشکل کمبود آب که ناشی از کاهش بارش هاست به عنوان یک موضوع آرام اما ساختاری، نمونه ایدهآلی برای تحلیل است. بهرامی معتقد است: «موضوع آب، برخلاف زلزله، ناگهانی و هیجانی نیست. کند، خزنده و قابل پیشبینی است. بنابراین، واکنش به آن میتواند بسیار گویا باشد. آمار کاهش ۱۲ درصدی مصرف آب شرب تهران در شب یلدا و آن رقمهای قابل تأمل مانند صرفهجویی حدود ۱۰۰ میلیون مترمکعبی، کاهش پنج هزار لیتری در ثانیه و معادل ۴۶۰ میلیون لیتر صرفهجویی نسبت به سال قبل، تنها یک موفقیت کمی نیست. این آمار، یک بیانیه اجتماعی است که به ما سه پیام کلیدی میدهد. اول، ظرفیت پذیرش پیام جمعی است که نشان میدهد شهروندان تهرانی، زمانی که پیام خطر به شکلی متمرکز، شفاف و فوری مثل وضعیت قرمز سدها را دریافت میکنند، آمادگی دارند آن را باور کنند و بر اساس آن عمل کنند. دوم، قابلیت تعدیل رفتارهای آیینی است. شب یلدا، یک آیین کهن با الگوهای مصرف ثابت مانند تهیه میوه، شام مفصل و دورهمی است.
توانایی تغییر حتی جزئی در این الگوهای ریشهدار، نشان از انعطافپذیری هنجاری جامعه دارد. سوم و مهمتر، وجود سرمایه اخلاقی نهفته است. این اقدام، نوعی ایثار مصرفی است. خانوادهها لذت پذیرایی پررونق را که یک کالای نمادین و هویتی است به نفع یک منفعت عمومی ناملموس مانند ذخیره آب محدود کردند. این، همان سرمایه اخلاقی و حس مسئولیتپذیری جمعی است که در لایههای زیرین جامعه خوابیده و در موقعیتهای خاص بیدار میشود.»
این ماجرا و رفتارهای جمعی سوی دیگری دارد که بهرامی درباره آن هشدار میدهد: «نباید در دام خوشبینی مقطعی افتاد. این کاهش مصرف، یک اقدام استثنایی در پاسخ به یک احساس خطر مقطعی بود. پرسش جامعهشناختی حیاتی این است که آیا میتوان این واکنش هیجانی-آگاهانه را به یک عادتواره پایدار تبدیل کرد؟ عادتواره، یعنی نظامی از گرایشهای ناخودآگاه که رفتار روزمره را شکل میدهد. متأسفانه، ما در حوزه مصرف، با یک شکاف عمیق بین آگاهی و عمل روبهروهستیم. شهروند از خطر کمآبی آگاه است و برای آن نگران است اما این دو، لزوماً به کاهش دوش گرفتن طولانی یا اصلاح الگوی کشاورزی و صنعتی منجر نمیشود. این شکاف، محل اصلی کار فرهنگسازی است.»
به اعتقاد این جامعهشناس باید از جهاد سنتی تا مسئولیت اجتماعی مدرن یک مفهوم کلیدی بازتعریف شود و برای پر کردن این شکاف، به سراغ بازخوانی یک مفهوم فرهنگی بومی رفت. در گفتمان فرهنگی-دینی ایران، مفهوم جهاد همواره محوری بوده است. جهاد در میدان جنگ فقط یک صورت آن است. در شرایط کنونی، یکی از متعالیترین مصادیق جهاد اکبر، جهاد مصرف است. یعنی جنگیدن با فرهنگ اسراف، با راحتطلبی ویرانگر است.
وقتی شهروندی با وجود برخورداری مالی، مصرف انرژی خود را مدیریت میکند، در واقع در خط مقدم دفاع از امنیت ملی کشور ایستاده است.
این دلسوزی مردم که در کمکهای نقدی و غیرنقدی در بحرانها میبینیم، باید به خردورزی جمعی در مدیریت منابع تبدیل شود. اینجاست که جهاد به مسئولیت اجتماعی شهروندی پیوند میخورد، مسئولیتی که مبتنی بر عقلانیت جمعی و درک وابستگی متقابل است. این پژوهشگر بر این باور است که این گذار، خودبهخود رخ نمیدهد و نیازمند طراحی اجتماعی هوشمند است. فرهنگسازی روایتمحور و چندلایه است و با شعار و پوستر محقق نمیشود. نیاز به خلق روایتهای جذاب جایگزین نیز وجود دارد. سینما، سریالها، بازیهای رایانهای و ادبیات باید قهرمانان جدیدی خلق کنند، قهرمانی که نه با شمشیر که با صرفهجویی در آب، با استفاده از حملونقل عمومی، با رعایت حقوق همسایه و با مشارکت در تصمیمگیریهای محلی شناخته میشود.
باید نشان بدهیم که مسئولیتپذیری جذاب است، منزلت اجتماعی میآورد و لذت جمعی ناشی از حفظ منابع، بر لذت فردی ناشی از اسراف، برتری دارد. بهرامی میگوید: «طراحی سازوکارهای تشویقی و تنبیهی هوشمند را نیز باید مدنظر داشته باشیم. قدردانی از شهروندان مسئولیتپذیر، باید از حالت نمادین خارج شود. میتوان به فکر باجههای مسئولیت اجتماعی بود. کسانی که الگوی مصرف بهینهای در طول سال دارند، میتوانند امتیازاتی در دریافت خدمات شهری، تسهیلات بانکی یا حتی کاهش هزینههای بیمه دریافت کنند. سیستمهای اندازهگیری هوشمند آب و برق، میتوانند بستر فنی این کار باشند. از طرفی، باید مشوقها را از سطح فرد به سطح محله تعمیم داد. محلهای که بیشترین کاهش مصرف را دارد، میتواند از امکانات فرهنگی و ورزشی بیشتری بهرهمند شود. این کار، همبستگی محلها را تقویت میکند.» مورد دیگری که این جامعهشناس اشاره میکند، تقویت حس تعلق خاطر و مالکیت اجتماعی است: «عمیقترین انگیزه برای مسئولیتپذیری، حس مالکیت است. مردم از آنچه مال خود میدانند، حفاظت میکنند. باید با تقویت دموکراسی محلی و شوراهای شهر پویا، این احساس را ایجاد کرد که شهر و محله، مال ماست. وقتی مردم در تصمیمگیری درباره پارک محل، مدیریت پسماند یا برنامههای فرهنگی مشارکت داده شوند، نسبت به نتایج احساس مسئولیت میکنند. »
تهران می تواند به آزمایشگاه
تاب آوری اجتماعی تبدیل شود
در مقوله تابآوری اجتماعی میتوانیم نگاهی آیندهنگر به تهران داشته باشیم. بهرامی میگوید: «تهران با همه دشواریهایی که دارد، به دلیل تراکم نخبگان، مراکز رسانهای، نهادهای مدنی و تنوع جمعیتی، میتواند به آزمایشگاه پیشروی ایران برای ساختن تابآوری اجتماعی تبدیل شود. تابآوری، فقط تحمل مشکلات نیست، بلکه توانایی یادگیری از آن، تطبیق و تبدیل تحدیدها به فرصتهای توسعه است. کاهش مصرف آب در شب یلدا، یک نمونه کوچک از این تابآوری است. اگر بتوانیم این الگوی رفتار جمعی را در حوزههای دیگر مانند انرژی، ترافیک، آلودگی هوا و مدیریت پسماند تکرار و نهادینه کنیم، آنگاه تهران میتواند به الگویی برای سایر کلانشهرهای ایران و حتی منطقه تبدیل شود.»
بــــرش
رؤیای ممکنِ همبستگی پایدار
تصویری دوگانه اما امیدوارکننده برای تهرانیها ترسیم شده که به اعتقاد بهرامی چالش اصلی، مهندسی اجتماعیگذار از همبستگی هیجانی و بحرانمحور به مسئولیتپذیری عقلانی و روزمره است. این گذار، نیازمند عزمی سهجانبه است، نخبگان فکری و فرهنگی باید روایتهای جدیدی از شهروندی بسازند، نهادهای حاکمیتی و شهری باید با اعتمادسازی و ایجاد فضای مشارکت واقعی، بسترهای نهادی و تشویقی فراهم آورند و خود شهروندان باید به تدریج این خودآگاهی را پیدا کنند که در جهان به همپیوسته شهری، منفعت پایدار فرد، در گرو تأمین منفعت جمعی است. آمار کاهش مصرف آب در تهران، جرقهای است در تاریکی که ثابت میکند این مسیر، اگرچه طولانی و پرپیچوخم، اما کاملاً ممکن است. سرنوشت تهران و شهرهای ایرانی، در گرو تبدیل همین جرقههای مقطعی، به آتشی پایدار در کوره فرهنگ عمومی است.
او میگوید: «در مواجهه با آزمونهای سخت ملی، از بحران خشکسالی تا تهاجم نظامی، تصویر مردم ایران و بویژه شهروندان تهرانی، تصویری از تابآوری و پایداری جمعی بوده است. زمانی که هشدار درباره وضعیت قرمز سدها و ذخایر آبی به گوش رسید، شاهد ظهور نوعی خرد جمعی و ایثار مصرفی بودیم؛ همانگونه که در کاهش چشمگیر مصرف آب در شبهای نمادینی مانند یلدا متجلی شد. این اقدام، صرفاً یک واکنش فنی به کمبود نبود، بلکه بیانگر درکی عمیق از وابستگی متقابل و مسئولیت مشترک در قبال سرنوشت یک ملت بود. بهطور مشابه، در گردباد حوادث نظامی، جامعه نه در هراس و انفعال، که در قالبی منسجم و همدل، بر مدار دفاع از تمامیت ارضی و هویت ملی ایستادگی کرد. این صحنهها آشکارا نشان میدهد که در لایههای زیرین روان اجتماعی ایرانیان، سرمایه عظیمی از همبستگی نهفته است که در لحظات حساس، فعال شده و جامعه را از پرتگاههای بزرگ عبور میدهد.»

