«ملکی»؛ روستایی که می‌تواند آینده‌ای روشن داشته باشد

جوانه امید از دل محرومیت

مرجان قندی- گروه گزارش / خانه‌های خشتی، بادهای شدید و چهره‌های آفتاب‌سوخته مردمی که سال‌هاست با کمبود امکانات کنار آمده‌اند، تصویر ثابت از روستای ملکی است؛ روستایی در نقطه صفر مرزی با افغانستان در استان خراسان جنوبی. فاصله این روستا از شهر فقط چند ساعت است، اما فاصله‌ اهالی روستا از فرصت‌های شغلی، آموزشی و آینده بسیار زیاد است. اینجا زندگی شبیه نخی باریک است که مردم‌اش هر روز با دست‌های خسته، اما امیدوار آن را نگه می‌دارند. اینجا صبح‌ها با صدای باد آغاز می‌شود، نه زنگ مدرسه. جوانان روستا که اغلب کارگرند همیشه در رفت و آمد بین روستا و شهرهای اطراف هستند تا کسب درآمد کنند. آینده در این روستا برای اهالی‌اش مثل قنات‌های پنهان زیر خاک روستاست؛ وجود دارد اما دسترسی به آن آسان نیست. کودکانش با وجود همه کمبودها دست از رؤیاهایشان برنداشته‌اند. دخترانشان می‌خواهند وکیل، معلم و دکتر بشوند و پسرانشان در آرزوی داشتن موتور ۲۰۰۰ هستند. آمال و آرزوهای این کودکان نشان می‌دهد حتی در دورترین نقطه مرزی هم امید می‌تواند از دل محرومیت جوانه بزند.

در روستای ملکی، دانش‌آموزان از همان سال‌های ابتدایی درس را با کارگری گره می‌زنند و تعداد زیادی از آنها پیش از رسیدن به نوجوانی ترک‌تحصیل می‌کنند. چون تنها مدرسه روستا فقط تا مقطع ششم ابتدایی دارد. ستاره، دختر ۱۲ ساله روستا، می‌گوید: «امسال باید کلاس هفتم را می‌گذراندم، اما مدرسه ما فقط دوره اول دبستان را دارد و برای ادامه تحصیل باید به مدرسه‌ای در روستاهای اطراف بروم که با وجود هزینه‌ها و سختی‌های مسیر مجبور به ترک تحصیل شدم. این شرایط فقط برای من نیست، همه دوستانم همین وضع را دارند و فقط دونفر از آنها توانستند اسم‌شان را در مدرسه‌ای در زیرکوه ثبت‌نام کنند.»  ستاره وقتی می‌خواهد از آینده بگوید چشم‌هایش برق می‌زند و می‌گوید: «دوست دارم وکیل بشوم چون دلم می‌خواهد از آدم‌هایی دفاع کنم که پول ندارند یا غریب‌اند و کسی پشتشان نیست. البته هنوز شغلم را دقیق انتخاب نکرده‌ام، اما می‌خواهم کاری داشته باشم که حقِ آدم‌های بی‌پناه را بگیرم.» وقتی از مشکلات روستا از ستاره می‌پرسم، می‌گوید: «من دوست دارم ادامه تحصیل بدهم و این کار فقط وقتی اتفاق می‌افتد که در مدرسه روستای خودمان بقیه مقاطع دایر شود و ما بتوانیم درس بخوانیم. گروه‌های جهادی چندبار اینجا آمده‌اند و کارهای خوبی برایمان انجام داده اند. قول داده بودند در مدرسه کتابخانه درست کنند و برایمان کتاب داستان بیاورند اما هنوز این اتفاق نیفتاده است. تعدادی از خانه‌ها هم لوله کشی شد و ما آب آشامیدنی داریم، اما گاز خانه‌هایمان وصل نشده چون هنوز کنتور نداریم.» او با صدایی آرام و آهسته می‌گوید: «پدرم هنوز در زندان است و فقط گاهی مرخصی می‌آید، دلم خیلی برایش تنگ شده است. اگر می‌شد آزادش کنند تا پیش ما برگردد و سقف خانه‌هایمان را هم ایزوگام کنند، خیلی از مشکلات‌مان 
حل می‌شد.»

۱۰۰ دانش‌آموز و امکانات حداقلی
علیرضا یوسفی، مدیر دبستان عشایری شهید لعل ملکی، می‌گوید: «مدرسه ما ۱۰۰ دانش‌آموز، ۶ کلاس و 6 معلم دارد. یکی از اصلی‌ترین مشکلات روستای ما، نبود مدرسه متوسطه اول است. این مقطع را ما قبلاً در مدرسه داشتیم، اما حالا به دلایلی که مهم‌ترینش نداشتن معلم است، تعطیل شده. نزدیک‌ترین مدرسه متوسطه عشایری حدود ۹۰ کیلومتر با روستا فاصله دارد و همین مسافت طولانی و هزینه‌های رفت‌وآمد باعث شده بسیاری از دانش‌آموزان نتوانند ادامه تحصیل بدهند و مجبور به ترک تحصیل می‌شوند.» او می‌گوید: «تعداد دانش‌آموزان ترک‌تحصیل‌ کرده بالاست؛ حدود ۵۰ تا ۶۰ دانش‌آموز فقط در همین روستا درس را رها کرده‌اند و ناچارند برای گذراندن زندگی به کارگری و کارهای فصلی روی بیاورند.» مدیر مدرسه شهید ملکی مهم‌ترین ویژگی بچه‌های روستا را پشتکار زیاد و مسئولیت‌پذیری آنها نسبت به خانواده‌هایشان می‌داند و توضیح می‌دهد: «این خصلت اکثر دانش‌آموزان مدرسه است، تا جایی که حتی دانش‌آموزان کلاس اولی برای کمک به خانواده به کارگری، پسته‌چینی و کارهای مشابه می‌روند تا بخشی از هزینه‌های زندگی را کم کنند و در کنار آن به هر شکل ممکن درس بخوانند.»
به‌گفته یوسفی استعداد دانش‌آموزان روستا بسیار بالاست، اما شرایط خانوادگی و اقتصادی مانع پیشرفت آنها می‌شود. او توضیح می‌دهد: «بسیاری از خانواده‌ها یا سرپرست زندانی دارند یا مجبورند برای کارگری به روستاهای دیگر بروند، چون در این منطقه شغل مناسبی وجود ندارد و کشاورزی هم فعال نیست. به همین دلیل، فشار اقتصادی باعث می‌شود خانواده‌ها از پایه پنجم یا ششم به بعد مانع ادامه تحصیل فرزندانشان در روستاهای دیگر شوند. البته تعدادی از دانش‌آموزان هم به دلیل مشکلات مدارک هویتی از تحصیل بازمی‌مانند؛ خانواده‌هایی که پدر یا مادر ایرانی دارند، اما به دلیل نداشتن شناسنامه یا نقص مدارک فرزندشان امکان ثبت‌نام رسمی در مدرسه را ندارد.» 
یوسفی می‌گوید: «چهار سال است که برای ثبت‌نام دانش‌آموزان در مدرسه هیچ هزینه‌ای دریافت نمی‌شود و حتی هزینه‌های مربوط به سنجش را هم خودمان تقبل می‌کنیم. یعنی هر کاری که از دست‌مان بر بیاید از ثبت‌نام تا پیگیری مدارک را رایگان برایشان انجام می‌دهیم که آنها از تحصیل جا نمانند. از طرفی حقوق معلمان بسیار کم است و اصلاً کفاف زندگی‌شان را نمی‌دهد. به‌خصوص سربازمعلم‌ها که حقوقشان خیلی کم است و حتی هزینه رفت‌وآمدشان هم نمی‌شود. به دلیل مسافت طولانی، معلمان مجبورند در روستا بمانند چون امکان رفت‌وآمد روزانه را ندارند. همین محرومیت‌های روستا باعث شده تقریباً هیچ معلم داوطلبی حاضر نباشد با میل خود به این منطقه بیاید و بیشتر معلمان با سختی این مسیر را انتخاب می‌کنند.»
 
قنات‌های پرآب روستا 
و ظرفیت بلااستفاده کشاورزی
ملکی، روستایی است که با وجود قنات‌های پرآب، کشاورزی در آن جان نگرفته و پروژه‌ها نیمه‌کاره رها شده‌اند؛ روستایی که مردمش نه از ناامنی مرز، بلکه از نبود کار، نبود مدرسه و نبود فرصت گلایه دارند. مهرداد، جوان ۱۹ ساله روستا می‌گوید: «برنامه‌ای برای مهاجرت کامل به شهرستان‌های دیگر ندارم، چون با امکانات و شرایطی که در روستا داریم تا این سن مهارتی یاد نگرفته‌ام و جایی به من کار ثابت نمی‌دهند. چند سالی است که ازدواج کرده‌ام اما به دلیل بیکاری طولانی‌مدت زندگی را به سختی می گذرانم. هر درآمدی که از کارگری به دست می‌آورم همان روز خرج می‌شود و چیزی برایمان نمی‌ماند. بیشتر عمرم به کارگری می‌گذرد؛ کار می‌کنم، برمی‌گردم روستا، دوباره کار می‌کنم و باز همان چرخه تکرار می‌شود.»
او درباره وضعیت کشاورزی در روستا می‌گوید: «هیچ منطقه‌ای مثل اینجا آب ندارد؛ پنج یا شش قنات با سفره آب بسیار پرحجم وجود دارد که آب از زمین بیرون می‌زند، اما با وجود این ظرفیت، کشاورزی در روستا فعال نیست. گروه‌های جهادی قبلاً برای راه‌اندازی کشاورزی اقدام کرده‌اند، اما به دلیل حجم زیاد آب و مشکلات اجرایی، پروژه نیمه‌کاره رها شده است.»

معیشت سخت، اهالی روستا را 
در دام قاچاق می‌اندازد
در روزهای اخیر روستای ملکی میزبان طرحی جهادی از سوی دادگستری کل استان خراسان جنوبی بود؛ طرحی که در آن خدمات قضایی رایگان، ارتباط تصویری خانواده‌های زندانیان با مددجویان و گفت‌وگوی چهره‌به‌چهره اهالی روستا با مقامات، امیدی تازه در دل ساکنان این منطقه کم‌برخوردار به وجود آورد. در این برنامه جهادی، لحظه‌هایی رقم خورد که اشک شوق را به چشم بسیاری از خانواده‌ها آورد. 
زمانی که مسئولان قضایی با فراهم کردن ارتباط تصویری میان خانواده‌های زندانیان و مددجویان، فاصله‌های طولانی و هزینه‌های سنگین سفر را برای چند دقیقه کنار زدند. در روستایی که محرومیت، دیدار حضوری را به آرزویی دور تبدیل کرده بود، خانواده‌ها از پشت صفحه‌ کوچک گوشی‌های همراه، از حال عزیزانشان در زندان باخبر شدند و آرامشی دوباره پیدا کردند. این اقدام دادگستری استان برای بسیاری از خانواده‌ها فقط یک تماس ساده نبود، بلکه مرهمی بر نگرانی‌های عاطفی و مدت‌‌ها دلتنگی بود. رئیس ‌کل دادگستری خراسان جنوبی با اعلام اینکه بخشی از مطالبات مردم روستای ملکی به مشکلات زیرساختی و رفاهی مربوط می‌شود، می‌گوید: «نبود انشعاب آب، برق و گاز در برخی منازل، کمبود آب آشامیدنی سالم و فقدان امکانات حداقلی زندگی از مهم‌ترین مشکلات این روستا است که در بازدیدهای میدانی، صحت این مطالبات به‌وضوح قابل مشاهده است.» محمد جعفرعبداللهی با بیان اینکه ۲۰۰ خانوار در این روستای مرزی سکونت دارند، توضیح می‌دهد: «برای خانوارهای تحت پوشش نهادهایی مانند کمیته امداد امام خمینی(ره) و سازمان بهزیستی، هماهنگی‌های لازم برای بهره‌مندی از خدمات حمایتی انجام می‌شود، اما بخشی از ساکنان به دلیل نداشتن مدارک هویتی و کد ملی، امکان استفاده از این خدمات را ندارند. با وجود این محدودیت‌ها، دستگاه قضایی استان تلاش می‌کند با کمک خیرین و سایر ظرفیت‌های حمایتی، زمینه دریافت حداقل خدمات را برای این افراد هم فراهم کند.»
رئیس ‌کل دادگستری خراسان جنوبی با تأکید بر اینکه رویکرد دستگاه قضایی در مناطق محروم مرزی فقط رسیدگی قضایی نیست، می‌گوید: «پیگیری همزمان مسائل اجتماعی، معیشتی و رفاهی با هدف کاهش آسیب‌ها و تقویت احساس عدالت و حمایت نظام در میان مردم دنبال می‌شود.» عباس اسماعیلی، معاون فناوری اطلاعات و برنامه‌ریزی دادگستری استان خراسان جنوبی نیز می‌گوید: «در برخی موارد، فشار‌های اقتصادی موجب می‌شود یکی از اعضای خانواده برای تأمین حداقل معیشت، ناخواسته وارد چرخه قاچاق خرد شود و همین موضوع باعث بازداشت پدر یا مادر خانواده و رها شدن کودکان در روستا‌های محروم می‌شود. کودکانی که گاهی سه تا چهار سال امکان دیدار حضوری با والدین زندانی خود را پیدا نمی‌کنند.»
اسماعیلی با بیان اینکه در طرح‌های جهادی، اولویت اصلی رسیدگی به وضعیت کودکان خانواده‌های آسیب‌دیده است، توضیح می‌دهد: «برای بسیاری از این کودکان، مسائل اداری اهمیتی ندارد. آنچه برای آنها حیاتی است، دیدن تصویر پدر یا مادرشان است. به همین دلیل، ارتباط‌های تصویری مکرر با زندانیان برقرار می‌شود تا آرامش به خانواده بازگردد. حتی اگر لازم باشد برای یک خانواده چندین بار این ارتباط برقرار می‌شود. این اقدامات علاوه بر کاهش آسیب‌های روحی کودکان، نقش مؤثری در کاهش نرخ بازگشت زندانیان به زندان دارد چراکه بسیاری از زندانیان با دیدن گریه فرزندشان پای تماس تصویری، انگیزه بیشتری برای اصلاح رفتار و بازگشت سالم به جامعه پیدا می‌کنند.»
او با اشاره به اینکه این دوره ششمین دوره از طرح جهادی دادگستری استان است که خدمات قضایی با هدف تقویت عدالت‌محوری و دسترسی آسان مردم به خدمات قضایی در روستاهای مرزی شهرستان زیرکوه برگزار می‌شود، توضیح می‌دهد: «ارائه خدمات درمانی رایگان در کنار خدمات قضایی به روستاهای دورافتاده‎‌ ازجمله برنامه‌های جانبی است. در این دور از اردوهای جهادی روستای ملکی با حضور دو پزشک اهالی روستا ویزیت شدند و خدمات درمانی رایگان دریافت کردند.»

 

بــــرش

ایستاده در مرز

چند سرباز با چهره‌هایی جدی و آرام، کنار تویوتا هایلوکسی که برای مأموریت‌های مرزی است، ایستاده‌اند. هرکدام اسلحه‌ای بر دوش دارند و با حس مسئولیتی که در نگاه‌شان پیداست، اطراف را با دقت زیر نظر دارند. در گوشه‌وکنار این روستا، این صحنه بارها تکرار می‌شود، قامت‌هایی استوار و چهره‌هایی که نشان می‌دهد حفظ امنیت این منطقه بر شانه‌های آنهاست و باید مطمئن باشند همه‌چیز آرام و امن پیش می‌رود. حسین، یکی از این سربازان، با قامتی صاف و اسلحه‌ای آماده‌ مأموریت، کنار خودرو ایستاده، انگار هر لحظه آماده‌ واکنش به هر اتفاقی است. باد سرد می‌وزد و او با چهره‌ای جدی و نگاهی دقیق، حتی هنگام صحبت کردن هم مدام اطراف را می‌پاید مثل کسی که حرکت کوچک‌ترین چیز از نگاهش دور نمی‌ماند.  او می‌گوید: «۹ ماه است که به این منطقه اعزام شده‌ام. اینجا نقطه‌ صفر مرزی است و سختی‌های خودش را دارد؛ هم آب‌وهوای سخت و هم امکانات خیلی کم. خدمت در مرز کار آسانی نیست و همیشه اتفاقات خاص خودش را دارد. کار ما مرزبانی است و مأموریت‌ها زیادند. مرخصی هم داریم؛ معمولاً هر ۴۵ روز یک مرخصی ۱۲ تا ۱۳ روزه می‌رویم.» این مرزبان جوان با اشاره به سختی‌های کارشان می‌گوید: «البته لحظه‌های خوب و شیرین هم دارد. وقتی در حال گذراندن دوره‌ خدمت هستیم، فقط می‌خواهیم زودتر تمام شود و برگردیم به خانه و زندگی‌مان، اما وقتی از آن فاصله می‌گیریم، می‌فهمیم همین روزهای سخت است که برای‌مان خاطره می‌شود.»