در حافظه موقت ذخیره شد...
مرد مشاوربرای دومین بار به قصاص محکوم شد
به گزارش «ایران»، اواسط سال 1402 پدر و مادر پسر جوانی به نام وحید با مراجعه به کلانتری شهرک غرب اعلام کردند که پسر 25 سالهشان ناپدید شده است.
آنها در توضیح بیشتر ماجرا گفتند: «چند ماه قبل به خاطر اختلاف با پسرمان او را به فردی به نام خسرو که در کار مشاوره مسائل حوزه اجتماعی و روانشناسی بود، معرفی کردیم و بعد از مدتی هم رابطهشان صمیمی شد. تا اینکه از دو روز قبل پسرمان ناپدید شد. وقتی با دوستش مسعود تماس گرفتیم، گفت وحید با خسرو قرار داشته است.» پس از این اظهارات مسعود احضار شد و گفت: «من با وحید دوست هستم و میدانستم که او با پدر و مادرش اختلاف دارد. بعد از آشنایی وحید و خسرو من چندباری خسرو را دیده بودم و از نظر من آدم موجهی نبود. به وحید هم تذکر دادم که رابطهاش را با او تمام کند اما او به حرفم توجهی نکرد. تا اینکه صبح امروز خسرو با من تماس گرفت و گفت وحید میخواسته ماشینش را بفروشد و آن را پیش من گذاشته و گفته فردا میآیم و آن را میبرم اما نیامده اگر از او خبریداری بگو بیاید و خودرواش را ببرد.»
بعد از اطلاعاتی که مسعود در اختیار پلیس قرار داد، مأموران به سراغ خسرو رفتند و وی را بازداشت کردند.
خسرو پس از انتقال به آگاهی و در بازجوییهای اولیه منکر هرگونه دخالت در ناپدید شدن وحید شد اما با ادامه بازجوییها، در نهایت به قتل او اعتراف کرد و در تشریح ماجرا گفت: «من به او مشاوره میدادم و در مسائل زندگی کمکش میکردم و او به خانهام میآمد. یک روز متوجه شدم طلاها و تلفن همراه همسرم سرقت شده و مطمئن بودم که کار اوست. به همین خاطر اسلحهای که از قبل خریداری کرده بودم و در خانهام بود را برداشتم تا با ترساندش اموالم را پس بگیرم اما به یکباره و بدون هیچ قصدی ماشه چکانده شد و به سرش خورد. وقتی دیدم فوت کرده از ترسم او را مثله کردم و به حوالی اتوبان تهران- قم بردم و همانجا دفنش کردم.»
با اعتراف صریح متهم مأموران به محلی که او گفته بود، رفتند اما هیچ اثری از جسد نیافتند و خسرو بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت اما این بار زیر اعترافاتش زد و گفت من وحید را نکشتم و نمیدانم او کجاست.
در ادامه مأموران به خانه خسرو رفتند و متوجه شدند که دیوارهای خانه به تازگی کاغذ دیواری شده است. وقتی علت را از همسرش پرسیدند، گفت رنگ دیوارها خراب شده بود. اما وقتی مأموران بخشی از کاغذ دیواری را کندند، اثر ساییدگی جسم سخت مانند گلوله را پیدا کردند. همچنین در بررسیهای بعد لکههای به جا مانده خون در حمام و دستشویی خانه و داخل خودروی خسرو پیدا کردند که پیشتر شسته شده بود.
با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه 8 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
اولین جلسه دادگاه
در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص کردند. متهم نیز اتهاماتش را رد کرد. با این حال قضات بر اساس اعترافات اولیه و مستندات پلیس او را به قصاص محکوم کردند. پس از آن متهم اعتراض کرد و پرونده به دیوانعالی کشور رفت و قضات دیوان به خاطر پیدا نشدن جسد حکم را نقض و پرونده را برای تحقیقات و بررسی بیشتر به شعبه همعرض (شعبه 10) فرستادند.
دومین جلسه دادگاه
در این جلسه نیز اولیای دم خواستار حکم قصاص شدند. سپس متهم به جایگاه رفت و گفت: «من بازهم میگویم که در ناپدید شدن وحید نقشی نداشتم و معتقدم که او زنده است و او را پیدا میکنم.»
او در پاسخ به سؤال قضات که چرا یک بار با جزئیات به قتل وحید اعتراف کردی گفت: «تحت فشار روانی ناچار به اعتراف شدم وگرنه من او را نکشتم.»
در پایان قضات بر اساس مستندات و اظهارات متهم به خاطر قتل، او را به قصاص و به خاطر جنایت بر میت به پرداخت دیه محکوم کردند.

