قدرت «تصویر ذهنی» در جهت‌دهی نظریه‌های اجتماعی

جامعه شناسی جامانده در ذهنیت قرن نوزدهمی

جامعه از «جامعه‌شناسی ایرانی» جلوتر است

«اندیشه اجتماعی» پیش از آنکه ابزار تحلیل پدیده‌های جامعه باشد، عرصه‌ای است که در آن مفاهیم، استعاره‌ها و تصاویر پنهان ذهنی، بر نوع نگاه ما به جهان اثر می‌گذارند. جامعه‌شناسی نیز از این قاعده مستثنی نیست. بسیاری از مفاهیمی که جامعه‌شناسان برای فهم نظم اجتماعی، نابرابری و تغییر به کار می‌برند، حامل تصویرهایی هستند که در طول تاریخ شکل گرفته و بدون آنکه آگاهانه به آنها توجه شود، بر تحلیل امروزین ما سایه می‌اندازند. مسأله اصلی این گفتار بررسی یکی از همین تصاویر پنهان است؛ تصویری که «تبعیض» را عمدتاً در قالب کارخانه قرن نوزدهمی و مناسبات سرمایه‌داری صنعتی می‌فهمد و به همین دلیل، بسیاری از تجربه‌های معاصر، تبعیض را کوچک یا کم‌اهمیت می‌شمارد. دکتر رضا صمیم در این گفتار می‌کوشد نشان دهد که چگونه جامعه‌شناسی ایرانی، به ‌دلیل وفاداری نااندیشیده به این تصویر تاریخی، از بخش بزرگی از واقعیت‌های تبعیض در جامعه عقب می‌ماند و جامعه ایران در این زمینه، از جامعه‌شناسانش پیشی می‌گیرد. مکتوب حاضر متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی اوست که در همایش «بازاندیشی مفاهیم و تبیین‌های انتقادی جامعه ایران» در محل انجمن جامعه‌شناسی ایران ارائه شده است.

دکتر رضا صمیم
استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران

جامعه‌شناسی یکی از آرزوهای دیرینش این بوده که بتواند «نظم» و «آزادی» را در کنار هم داشته باشد. اما در این گفتار درباره بعد دیگری از جامعه‌شناسی سخن می‌گوییم؛ بعدی که به جای تحقق این آرزو، تلاش می‌کند پیش از ورود به عرصه کنش، «منطق عملکرد جامعه» را بفهمد و سپس امکان ایجاد تغییر در آن را بررسی کند. این همان جامعه‌شناسی است که پرسش‌هایی بنیادین طرح می‌کند: جامعه چگونه تغییر می‌کند؟ چه زمانی از عملکرد طبیعی خود بازمی‌ماند؟ و چه هنگام سازوکارهایش دچار اختلال می‌شوند؟ این وجه از جامعه‌شناسی، آرزوی تغییر را در دل دارد و به دنبال انسان کنشگر و انقلابی است. در این نظرگاه، مفهوم «تبعیض» یکی از کلیدی‌ترین ابزارهای تحلیل است.
 
دو تصویر از جامعه‌شناسی ایرانی
جامعه‌شناسی در ایران تصویری دوگانه دارد؛ از یک سو، گروهی از جامعه‌شناسان هستند که می‌کوشند عملکرد جامعه را بفهمند و منطق آن را توضیح دهند. در سوی دیگر، جامعه‌شناسانی قرار دارند که پیش از فهم عملکرد جامعه، در پی ایجاد تغییر هستند. در فضای عمومی و رسانه‌ای ایران، تصویر دوم غالب است و صدای بلندتری دارد؛ در مقابل، جامعه‌شناسی معطوف به فهم جامعه، غالباً مهجور است.
«جامعه‌شناسی انتقادی» به دلیل وابستگی‌اش به نقد «اقتصاد سیاسی»، هم سروصدای بیشتری دارد و هم سلطه بیشتری در فضای نظری دارد و یکی از مهم‌ترین محورهای آن مطالعه «تبعیض» است. بنابراین، در تحلیل‌های عمومی جامعه، هنگامی که از اختلال کارکرد اجتماعی سخن می‌گوییم، اولین مفهوم حاضر در ذهن، مفهوم «تبعیض» است؛ گویی این مفهوم علت‌العلل همه آسیب‌ها فرض گرفته می‌شود.

 معیارهای اشتباه برای تشخیص تبعیض در جامعه
اینجا مسأله نه نفی تبعیض است و نه کوچک شمردن آن. سخن بر سر تصویر قدرتمندی است که در پسِ این مفهوم جا خوش کرده است؛ تصویری از «کارخانه قرن نوزدهمی» که در آن کارگران بدون توجه به فردیت‌شان تحت سلطه‌اند. این تصویر، لایه پنهانی است که هر بار مفهوم تبعیض را احضار می‌کنیم، همراه آن بازتولید می‌شود.
پرسش مهم این است که آیا بدون رهایی از این تصویر تاریخی، می‌توانیم شکل‌های جدید تبعیض را درک کنیم؟ جامعه‌شناسی ایرانی، بسیاری از تبعیض‌های بیرون از کارخانه را مشاهده می‌کند اما آنها را جدی نمی‌گیرد، زیرا هنوز تبعیض «عمیق و عام» ناشی از مناسبات سرمایه‌داری صنعتی را معیار اصلی می‌داند. در نتیجه بسیاری از اشکال آشکار، روزمره و تجربی تبعیض دست‌کم گرفته می‌شوند؛ چون جامعه‌شناسی ایرانی همواره همان تصویر کارگران در کارخانه را در ذهن دارد.
در دوران پیشاسرمایه‌داری، رابطه سلطه، شخصی و آشکار بود؛ اما سیستم سرمایه‌داری، سلطه را غیرشخصی، نظام‌مند و «شیءواره» کرد. از اینجاست که تبعیض‌های جدید «پنهان‌تر»، «عمیق‌تر» و «عام‌تر» شناخته شدند و این سه، ویژگی تبعیض‌های جدید است. جامعه‌شناسی متأثر از این انگاره، سایر تبعیض‌ها را کم‌اهمیت‌تر می‌شمارد، زیرا آنها را فاقد عمق یا عمومیت کافی می‌بیند.
 
 مفهومی که با یک تصویر ذهنی اشتباه محدود شد
به همین دلیل جامعه‌شناسی ایرانی یک گام از واقعیت جامعه عقب افتاده است. واقعیت اجتماعی برای او همان ساختارهای بنیادین کار کارگر در کارخانه است، نه تجربه زیسته در واقعیت جامعه. از این ‌رو باید تصویرهای پنهان زیربنایی این مفاهیم را اصلاح کنیم؛ زیرا نقد ما غالباً متوجه همان تصویرهای پشتیبان است، نه واقعیت‌ها به‌ خودی‌ خود.
اگر از تصویر «کار کارگران در کارخانه» رها شویم، بسیاری از تبعیض‌های جدید و معاصر برای جامعه‌شناسی ایرانی اهمیت خواهد یافت. در این فضا، حتی سلطه پدر بر دخترش تبدیل به موضوعی با اهمیت جامعه‌شناختی می‌شود. آن‌گاه درمی‌یابیم تجربه یک دختر جوان در خانواده کارگری از نظر تبعیض با تجربه دختر دیگری در محله بالاشهر تفاوت چندانی ندارد. تبعیض در اینجا دیگر طبقاتی نیست؛ بلکه یک تجربه انسانی مشترک است و مفهوم «طبقه» در چنین نظرگاهی به حاشیه می‌رود.

 

بــــرش

تبعیض‌هایی که دیده می‌شوند اما جدی  گرفته نمی‌شوند

مفهوم «تبعیض» همچنان یک ابرمفهوم تحلیلی ضروری در جامعه‌شناسی است و هدف این رشته نیز جلوگیری از بازتولید مکانیسم‌های آن است. اما اگر تصویرهای پشتیبان این مفهوم اصلاح نشوند، فهم ما از تبعیض به شکل تاریخی و صنعتی آن محدود می‌ماند. نمونه‌ای روشن از این وضعیت را می‌توان در مقایسه میان دو موقعیت دید: یک دختر دانشجو را فرض بگیرید و یک کارگر با حقوق اندک در یک کارخانه خودروسازی را هم به عنوان مورد دیگر در نظر بگیرید. جامعه‌شناسی ایرانی معمولاً مورد دوم را جدی‌تر می‌گیرد و اولی را کم‌اهمیت می‌‌پندارد. اما جامعه از جامعه‌شناسی ایرانی جلوتر است و هر دو اینها را جدی می‌گیرد، زیرا تبعیض را در ملموس بودن و انسانی بودن آن تجربه می‌کند و تبعیض برای او دیگر صرفاً «ساختاری» و «اقتصادی» نیست؛ تبعیض تجربه‌ای است انسانی و ملموس در طبقات مختلف جامعه که فارغ از طبقه اجتماعی و توان اقتصادی باید آن را دید و فهم کرد؛ فهمی که جامعه ایرانی به آن رسیده است اما هنوز جامعه‌شناسی ایرانی از درک همه‌جانبه آن غافل مانده است. با اصلاح این نگرش، جامعه‌شناسی می‌تواند نه‌تنها دنباله‌رو جامعه نباشد، بلکه پیش‌آگهی و راهنمای تحولات آینده شود.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و نهصد و بیست و یک
 - شماره هشت هزار و نهصد و بیست و یک - ۰۶ دی ۱۴۰۴