تصمیمگیری در اقتصاد و بازارهای مالی چقدر عقلانی است؟
پدیده فروش خوبها و نگهداری بدها در بورس
والا صنیعزاده
گروه بورس
اقتصاد و مالی کلاسیک باور دارد افراد کاملاً عقلانی تصمیم میگیرند و در هر لحظه، بهترین پیشبینی مورد انتظار از آینده را مبنای تصمیمگیری میگذارند. اما شواهد رفتاری نشان میدهد، افراد نسبت به مسیر گذشته کاملاً دچار سوگیری میشوند. اگر هزینهای در گذشته کردهاند، نمیتوانند آن را از ذهنشان خارج کنند و برای آینده بهترین تصمیم را بگیرند. این پدیده را که به آن هزینه هدررفته میگویند در خرید و فروش سهام معنای ویژهتری پیدا میکند. فردی را تصور کنید که در بورس تهران نبوده و حالا میخواهد تصمیم به خرید سهم کند، این فرد به دنبال بهترین گزینه با بیشترین بازده انتظاری برای آینده میگردد. اما فرد دوم، کسی است که پیشتر در بازار سهام حضور داشته و با سرمایه خود چند سهم را خریده است. او نمیتواند مشابه فرد اول آزادانه تصمیم بگیرد؛ چنین فردی دائماً نگران آن سهمهایی است که از قبل داشته و برایشان «هزینه» کرده، نه آنکه سهمی را بخرد که بالاترین رشد را خواهد داد. این پدیده در اوج خود باعث میشود که حتی فرد، سهمهای رو به رشد خود را بفروشد و سهمهایی که در ذهنش زیان کردهاند را نگه دارد؛ یعنی «فروش خوبها و نگهداری بدها». یک سرمایهگذار هوشمند تلاش میکند تا خود را از این خطاهای ذهنی جدا کند و تصمیم عقلانی را در هر لحظه برای آینده بگیرد.
خطای هزینه هدررفته (Sunk Cost Fallacy) یکی از مهمترین سوگیریهای رفتاری در اقتصاد و مالی است که باعث میشود افراد و نهادها تصمیمهایی غیرعقلایی اتخاذ کنند. این خطا زمانی رخ میدهد که تصمیمگیرنده، بهجای تمرکز بر منافع و هزینههای آینده، تحت تأثیر هزینههایی قرار میگیرد که در گذشته پرداخت شده و دیگر قابل بازگشت نیستند. از منظر نظریه اقتصادی کلاسیک، این نوع هزینهها نباید هیچ نقشی در تصمیمگیری داشته باشند، اما در عمل، رفتار واقعی انسانها اغلب با این اصل در تضاد است.
در علم اقتصاد، هزینه هدررفته به هزینهای گفته میشود که فارغ از اینکه تصمیم فعلی چه باشد، صرف شده و امکان بازیابی آن وجود ندارد. اقتصاددانان تأکید میکنند که تنها هزینهها و منافع آتی باید مبنای تصمیمگیری باشند. با این حال، اقتصاد رفتاری نشان میدهد که انسانها بهندرت قادرند گذشته را از آینده جدا کنند. افراد معمولاً احساس میکنند اگر از یک پروژه یا سرمایهگذاری خارج شوند، بهطور رسمی شکست خود را پذیرفتهاند و همین امر مانع تصمیمگیری عقلایی میشود.
ریشه اصلی خطای هزینه هدررفته در عوامل روانشناختی نهفته است. یکی از مهمترین این عوامل، زیانگریزی است؛ یعنی تمایل انسانها به اجتناب از پذیرش زیان، حتی زمانی که پذیرش زیان منجر به کاهش ضررهای آینده میشود. افراد معمولاً درد ناشی از زیان را بسیار شدیدتر از لذت سود هماندازه آن تجربه میکنند. در نتیجه، به تصمیمهای زیانده ادامه میدهند تا از احساس ناراحتی ناشی از پذیرش اشتباه جلوگیری کنند، هرچند این کار به زیانهای بیشتر منجر شود.
در حوزه مالی و سرمایهگذاری، خطای هزینه هدررفته بسیار رایج است. سرمایهگذاران اغلب داراییهایی را که وارد زیان شدهاند نگه میدارند، نه به دلیل تحلیل مثبت از آینده آنها، بلکه صرفاً به این دلیل که در گذشته برای خرید آنها هزینه پرداخت کردهاند. این رفتار باعث میشود منابع مالی در داراییهای ناکارآمد باقی بماند و فرصتهای سرمایهگذاری بهتر از دست برود و فرد نیز با زیانهای بیشتری مواجه شود. از دیدگاه اقتصادی، قیمت خرید گذشته هیچ ارتباطی با ارزش ذاتی یا بازده مورد انتظار آینده ندارد، اما در عمل، بسیاری از سرمایهگذاران نمیتوانند این تمایز را بپذیرند و بر مبنای سود و زیان فعلی و نه ارزش آتی سهم تصمیمگیری میکنند.
این خطا در سطح بنگاههای اقتصادی نیز پیامدهای جدی دارد. شرکتها گاهی پروژههایی را ادامه میدهند که شواهد نشان میدهد دیگر توجیه اقتصادی ندارند، اما به دلیل سرمایهگذاریهای قبلی غیر قابل بازگشت، حاضر به توقف آنها نیستند. این پدیده که گاهی «افزایش تعهد» نامیده میشود، میتواند منجر به اتلاف منابع، کاهش بهرهوری و حتی ورشکستگی شود. مدیران ممکن است نگران قضاوت سهامداران یا لطمه به اعتبار حرفهای خود باشند و به همین دلیل، تصمیمهای نادرست گذشته را تداوم بخشند.
خطای هزینه هدررفته در سطح سیاستگذاری اقتصادی نیز مشاهده میشود. دولتها گاهی پروژههای بزرگ عمرانی، صنعتی یا اجتماعی و سیاستهای اقتصادی را علیرغم ناکارآمدی آنها ادامه میدهند، زیرا هزینههای قابل توجهی پیشتر صرف شده است. این رویکرد میتواند منجر به هدررفت منابع عمومی و کاهش رفاه اجتماعی شود. از منظر اقتصادی، توقف یک پروژه زیانده، حتی پس از صرف هزینههای قابل توجه، در بسیاری از موارد تصمیمی عقلاییتر از ادامه آن محسوب میشود، زیرا هزینههای گذشته غیرقابل بازگشتاند و نباید مبنای تصمیمگیریهای آتی قرار گیرند. در کشور ما نیز میتوان تداوم اجرای تعداد قابل توجهی از پروژههای عمرانی و برخی سیاستهای اقتصادی را که فاقد چشمانداز روشن از نظر منافع آتی هستند، در چهارچوب خطای شناختی هزینه هدررفته تحلیل کرد.
تصمیمگیری عقلایی در اقتصاد مستلزم تمرکز بر آینده و نادیده گرفتن هزینههای غیرقابل بازگشت است. سؤال کلیدی در مواجهه با هر تصمیم اقتصادی این است که آیا با توجه به شرایط فعلی و چشمانداز آینده، ادامه این مسیر منطقی است یا خیر. اگر پاسخ منفی باشد، هزینههای غیر قابل بازگشت گذشته نباید مانع تغییر مسیر شوند. این نوع نگاه به تخصیص بهینه منابع کمک میکند و از تشدید زیانهای احتمالی جلوگیری مینماید.
در مجموع، خطای هزینه هدررفته یکی از مهمترین دلایل فاصله گرفتن رفتار واقعی از عقلانیت اقتصادی است. این خطا ریشه در تمایلات روانشناختی انسان دارد و در سطوح فردی، بنگاهی و دولتی مشاهده میشود. افزایش آگاهی نسبت به این سوگیری و تلاش آگاهانه برای کنار گذاشتن هزینههای گذشته، میتواند نقش مهمی در بهبود تصمیمگیریهای اقتصادی و مالی ایفا کند.

