ظریف در فارن افرز:

قدرت های خارجی عزت ایران را به رسمیت بشناسند

محمدجواد ظریف، وزیر خارجه سابق ایران در تازه‌ترین مقاله خود با عنوان «چگونه آمریکا و ایران می‌توانند بن‌بست هسته‌ای را بشکنند»، در مجله فارن افرز با بررسی سیر تاریخی روابط ایران و آمریکا در یک دهه گذشته حول پرونده هسته‌‌ای ایران، به درگیر شدن ایران در چرخه مخرب امنیتی‌سازی که از سوی آمریکا و اسرائیل ایجاد شده، می‌پردازد. ظریف مقاله خود را با این ایده آغاز می‌کند که در روابط بین‌الملل معاصر، امنیت هدفی نیست که کشورها تنها برای خود دنبال کنند؛ بلکه مفهومی است که از آن برای توجیه کنترل، محدودسازی و جهت‌دهی به رفتار دیگران نیز بهره می‌گیرند.

چرخه مخرب امنیتی‌سازی برای ایران
ظریف در ادامه با تعریف مفهوم «امنیتی‌سازی» (securitization) از منظر دانشمندان علوم سیاسی آن را فرآیندی می‌داند که در آن یک مسأله عادی به تهدیدی وجودی تبدیل می‌شود و اقدامات فوق‌العاده را توجیه می‌کند. وزیر خارجه اسبق کشورمان در یادداشت خود در این باره می‌نویسد: «هنگامی که دانشمندان علوم سیاسی از «امنیتی‌سازی» سخن می‌گویند، به فرآیندی اشاره دارند که طی آن یک مسأله خاص به‌عنوان تهدیدی وجودی تصویر می‌شود؛ تهدیدی که به‌جای رسیدگی از طریق سازوکارهای عادی سیاسی، مستلزم اقدامات فوق‌العاده و استثنایی معرفی می‌شود.»
ظریف با تعریف وضعیت ایران به عنوان مثال کلاسیک این پدیده نوشت: «در دو دهه گذشته، اسرائیل و ایالات متحده با روایتی مداوم، ایران را نه یک کشور عادی، بلکه خطر اصلی نظام بین‌المللی جلوه داده‌اند». نتیجه این اقدام هم تحریم‌های خردکننده، تهدیدهای نظامی و حتی عملیات مستقیم علیه خاک ایران، حتی در میانه مذاکرات دیپلماتیک بود.
ظریف با اشاره به سخنرانی بنیامین نتانیاهو در ۱۹۹۲ که فاصله ایران تا دستیابی به بمب هسته‌ای را سه تا پنج سال می‌دانست و توهین‌های دونالد ترامپ که ایران را «جایی بسیار شرور» نامید، این تحلیل را مبتنی بر مستندات و دارای ریشه در واقعیت‌های تاریخی می‌داند. به زعم ظریف در پاسخ به این اقدام اسرائیل و آمریکا ایران منابع بیشتری به دفاع اختصاص داد و به طور مثال غنی‌سازی اورانیوم را به ۶۰ درصد رساند. واکنشی که از سوی ظریف با عنوان «چرخه امنیتی‌سازی» نامگذاری شده است. وضعیتی مشابه «معمای امنیت»
(security dilemma)، اما با تمرکز بر داده‌های انتزاعی درباره تهدید قدرت ایران به جای مصادیق عینی تهدیدآمیز قدرت مادی؛ به عبارت دیگر در این وضعیت کشور هدف «تهدید تصویر» می‌شود، «تهدید رفتار» می‌شود و در واکنش، رفتارهایی اتخاذ می‌کند که ادعاهای اولیه را تأیید می‌کند، این چرخه یک پیشگویی خودتحقق‌بخش را برای آمریکا و اسرائیل که سناریو امنیتی‌سازی علیه ایران را دنبال کرده‌اند، فراهم کرده است. از دیدگاه تحلیلی، این چرخه نه تنها ایران را در تله رفتارهای واکنشی گیر انداخته، بلکه «ذهنیت محاصره» را ایجاد کرده که به محدودیت‌هایی در داخل منجر شده است. رئیس اندیشکده پایاب صراحتاً خروج از این چرخه را دشوار عنوان می‌کند و معتقد است «شکستن این چرخه آسان نخواهد بود و مستلزم آن است که قدرت‌های خارجی حقوق و عزت ایران را به رسمیت بشناسند و دست از اتهامات بی‌پایه، تهدید و فشار مستمر بر یک «تمدن-دولت» چند هزار ساله بردارند. اما تهران نیز می‌تواند اقداماتی برای شکستن این چرخه باطل انجام دهد. دولت می‌تواند با اصلاحات اقتصادی حمایت مردمی را افزایش دهد که توان مذاکراتی‌اش را نیز قوی‌تر می‌کند. در نهایت، مردم ایران بزرگ‌ترین سرمایه این کشور در بازدارندگی و مقاومت در برابر تجاوز خارجی بوده‌اند.»

فشار حداکثری و شکست آن؛ درس‌هایی برای خروج از چرخه امنیتی‌سازی
بخش مهمی از مقاله به نقد «فشار حداکثری» می‌پردازد؛ جایی که ظریف با همسان‌انگاری تحریم‌های اوباما و کمپین فشار حداکثری ترامپ، تأکید دارد که این اقدامات «نه‌تنها رفتار ایران را تغییر نداده، بلکه آن را مقاوم‌تر کرده است.» در این بخش از مقاله، ظریف شکست سیاست‌های غربی را برجسته می‌کند و تأکید دارد در غیاب این فشارها، ایران می‌توانست به همکاری حداکثری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در چهارچوب برجام ادامه دهد و بر ابتکارات منطقه‌ای برای امنیت‌آفرینی مشترک تمرکز کند. اما حالا و تحت‌تأثیر تجاوز نظامی آمریکا و اسرائیل به ایران در ژوئن 2025، بحث‌های اجتماعی و نخبگانی درباره تغییر دکترین دفاعی به سمت هسته‌ای یا بستن تنگه هرمز مطرح شده است.
ظریف در ادامه تأکید می‌کند، شکستن چرخه امنیتی‌سازی از داخل ایران آغاز می‌شود. او عنوان می‌کند:«ممکن است چنین به نظر برسد که تهران در تله‌ای ناگشودنی افتاده است، اما تجربه نشان می‌دهد با دیپلماسی دقیق می‌توان راه خروج یافت. ایران توانست در نیمه اول دهه ۱۳۹۰ چرخه امنیتی‌سازی را از طریق گفت‌وگو با آمریکا بشکند؛ گفت‌وگوهایی که به برنامه جامع اقدام مشترک ۱۳۹۴ انجامید، توافقی که تضمین می‌کرد ایران هرگز به‌ دنبال سلاح هسته‌ای نرود و در عوض شرایط عادی‌سازی اقتصادی فراهم شود.» به نظر ظریف، موفقیت ایران در دستیابی به توافق، پیش و بیش از هر چیز، محصول مشارکت گسترده مردم در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۹۲ بود؛ مشارکتی که توهم فروپاشی قریب‌الوقوع جمهوری اسلامی را در آمریکا و اروپا از بین برد؛ توهمی که از حوادث پس از انتخابات ۱۳۸۸ شکل گرفته بود. انتخابات همچنین به دولت جدید روحانی که تلاش داشت حقوق مردم ایران را نه از طریق تقابل، بلکه از مسیر گفت‌وگو صیانت کند، مشروعیت داخلی بخشید.
پیشنهادهای ظریف در مورد اقدامات داخلی، شامل گفت‌وگوی ملی، استفاده از ظرفیت پلتفرم‌های آنلاین داخلی برای مبارزه با فسادهای اقتصادی و افزایش شفافیت است. این اقدامات، سرمایه اجتماعی را افزایش و نیاز به سیاست‌های امنیتی داخلی را کاهش می‌دهد.
استاد دانشگاه مطالعات جهان در ادامه به اقدامات ایران در سطح منطقه اشاره می‌کند و می‌نویسد:«در سطح خارجی، تمرکز باید بر همسایگان باشد؛ احیای ابتکار«امید» یا صلح هرمز، تمرکز بر «انجمن گفت‌وگوی مسلمانان آسیای غربی» یا مودت با کشورهای خلیج فارس و دیگران، یا توجه به «شبکه خاورمیانه‌ای پژوهش هسته‌ای» (مناره) برای غیراشاعه، از جمله اقداماتی است که ایران می‌تواند با تکیه بر ظرفیت دانشی و سرمایه انسانی خود به سمت «منطقه قوی» ‌گذار کند و ظرفیت‌های علمی‌اش را برای توسعه مشترک به‌کار گیرد.» این پیشنهادهای واقع‌بینانه‌ با توجه به تنش‌های فعلی، مانند جنگ غزه و فرصت پیش‌آمده برای ایران که محکومیت جهانی و نفرت از اسرائیل را به همراه داشته، می‌تواند گامی مهم برای معکوس کردن روایت امنیتی‌سازی علیه ایران باشد.

مدیریت اختلافات با آمریکا با درک واقعیات
ظریف در بخش پایانی مقاله به ارائه ایده و تبیین راهکار مقاله برای مدیریت اختلافات تهران و واشنگتن می‌پردازد و می‌نویسد: «گفت‌وگو از جایگاه برابر ممکن است. هدف، نه دوستی، بلکه توافق برای توافق‌نداشتن در مسائل ایدئولوژیک است. اما در موضوع هسته‌ای، آمریکا باید بپذیرد که ظرفیت‌های ایران نابودشدنی نیست؛ در عوض، توافق بر عدم تولید سلاح هسته‌ای توسط ایران و عدم جنگ اقتصادی/نظامی توسط آمریکا می‌تواند در دسترس باشد. ایران می‌تواند در مقابل لغو تحریم‌ها و از بین رفتن تهدیدها، شفافیت، محدودیت غنی‌سازی و کنسرسیوم غنی‌سازی هسته‌ای منطقه‌ای را پیشنهاد دهد.» در نگاه ظریف همکاری با آژانس ابین‌المللی انرژی اتمی با تضمین محرمانگی ضروری است واگر این روند موفقیت‌آمیز باشد می‌توان به مسائل دیگر مانند امنیت منطقه‌ای، کنترل تسلیحات و مبارزه با تروریسم گسترش یابد. حتی حوزه‌های همکاری عملی مانند علم، فناوری، مبارزه با مواد مخدر و تروریسم نیز می‌تواند در مراحل بعدی مدنظر قرار گیرد. جایی که ایران و آمریکا سابقه همکاری در افغانستان و عراق را دارند. 
ظریف در پایان می‌نویسد: «شکستن چرخه امنیتی‌سازی برای همه ضروری است. گریز از امنیتی‌سازی نیازمند مجموعه‌ای از راهبردهای همزمان، جامع و هماهنگ است؛ دیپلماسی فعال منطقه‌ای و جهانی، اصلاحات داخلی، اقدامات اعتمادساز داخلی و خارجی، بازگشت به قدرت انگیزشی انقلاب اسلامی، تقویت غیرتحریک‌آمیز توان دفاعی و تغییر شیوه تبلیغات راهبردی ازجمله این موارد است. در عین حال، شکستن چرخه امنیتی‌سازی برای آمریکا و اروپا نیز حیاتی است. آنان باید با ایران نه به‌عنوان تهدید بلکه شریک بالقوه تعامل کنند. این کار به نفع خود آنهاست. واشنگتن و اروپا با گرفتار شدن در گفتمان جنگی و امنیتی علیه ایران، تنش‌های منطقه‌ای و جهانی را افزایش داده‌اند بدون آنکه هیچ‌یک از اهداف اعلام‌شده خود را محقق کنند. منفعت آنها در احترام به استقلال، عزت و حقوق مشروع ایران و تمرکز بر عامل اصلی بی‌ثباتی منطقه، یعنی رفتار غیرقانونی و غیرانسانی اسرائیل است.
ایران یک میانجی طبیعی است. فرهنگ، تاریخ و موقعیت آن به‌گونه‌ای است که می‌تواند تسهیل‌کننده گفت‌وگو میان آسیا و اروپا باشد. ایران می‌تواند مرکز تجارت، بویژه برای کشورهای محصور آسیای مرکزی باشد. 
سرمایه انسانی آن می‌تواند ایران را شریک بزرگ نوآوری جهانی سازد. شکستن چرخه امنیتی‌سازی و بازگشت ایران به جایگاه شایسته خود می‌تواند صلح، توسعه و ثبات را برای دهه‌های آینده به ‌ارمغان آورد.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و نهصد و هجده
 - شماره هشت هزار و نهصد و هجده - ۰۲ دی ۱۴۰۴