وقتی سیاست شخصی میشود
علیرضا خامسیان
نوع مواجهه برخی چهرههای سیاسی متعلق به اردوگاه افراطیون البته با گرایشات مختلف با مسائل کشور، تفاوت معناداری با یکدیگر ندارد. این افراد موجودیت و ماهیت خود را در فضایی میبینند که تحولخواهی به حاشیه رانده شود.
اشتراک اینها البته به این فقره قابل تقلیل نیست. هر دو جریان هر گونه حضور گفتمان تحولخواهانه در حاکمیت را برنمیتابند. به این نشان، که از بدو شکلگیری دولت چهاردهم این دو جریان سخنی بر زبان نراندند مگر آنکه تخریب عالیرتبهترین چهره درون دولت یعنی آقای دکتر عارف بخشی از آن باشد.
اینکه کلیت مسائل کشور در راهبردها و سیاستها نادیده گرفته شوند و مسائل شخصی مبنای موضعگیری شود، شخصی کردن سیاست است. این رویکرد سیاستورزی نیست، عقدهگشایی است. البته آنگاه که سیاست به قدرت و پست و مقام تقلیل یابد، هر نوع سخن و موضعگیری، بیالتفات به سایر مؤلفههای برسازنده سیاست معطوف میشود.
دکتر عارف اما از آنجا که سیاستورزی خود را بر اساس منافع و مصالح ملی تعریف کرده است، جایگاه، شخصیت، موقعیت و گفتمانی استوارتر از آن دارد که با این بازیها خدشه ببیند. کسانی که بیالتفات از موقعیت کشور و بر اساس برداشت نادرست از قانون مشاغل حساس و همچنین با علم به نادرست بودن گزارههای خود، معاون اول رئیسجمهور را مورد هدف قرار میدهند، درک درستی از منطق موقعیت و نقش مؤثر دکتر عارف در مدیریت اوضاع ندارند، برای همین است که فکر میکنند آنان مرد میدان در وضع بحرانیاند، در اینجا نیز آنان به بیراهه میروند.
البته این نوع مواجهه بیدستاورد نیست. همزمان مبانی شخصی و قدرت، بنیان افراطیون را بر آفتاب میافکند. چنانکه زر و زراندوده را با معیار آتش، از هم تمییز میدهند!
زراندودگان را به آتش برند
پدید آید آنگه که مس یا زر اند.

