چرا مستند اجتماعی پا نمیگیرد؟
محمد عرفان صدیقیان
روزنامهنگار
جشنواره فیلمهای مستند ایران «سینماحقیقت» در نوزدهمین دوره برگزاری خود سرانجام به ایستگاه پایانی رسید. رویدادی که بهعنوان مهمترین و اثرگذارترین گردهمایی تخصصی سینمای مستند کشور، هر ساله نقشی تعیینکننده در ترسیم چشمانداز اینگونه سینمایی ایفا میکند. «سینماحقیقت» به عنوان محلی برای نمایش تازهترین تولیدات مربوط به سینمای مستند ایران و به مثابه یک شاخص تحلیلی، امکان ارزیابی روندها، دغدغهها و تحولات محتوایی و فرمی سینمای مستند را در بازه زمانی یکساله فراهم میآورد.
این جشنواره، با گردآوری طیفی متنوع از آثار مستندسازان باسابقه و نسلهای نوظهور، تصویری نسبتاً شفاف از وضعیت فعلی سینمای مستند ایران ارائه داده که در آن میتوان هم نشانههای پویایی و جسارت خلاقه را مشاهده کرد و هم چالشهای ساختاری، اقتصادی و نهادی این حوزه را بازشناخت. از همین منظر، «سینماحقیقت» فارغ از یک رویداد رقابتی همچون سایر جشنوارههای سینمایی، به بستری برای گفتوگو، نقد و بازاندیشی جایگاه مستند در زیست فرهنگی و اجتماعی ایران بدل شده است.
پایان این دوره از جشنواره، فرصتی مغتنم برای جمعبندی دستاوردها و کاستیها به شمار میرود. فرصتی که به منتقدان، پژوهشگران و سیاستگذاران فرهنگی امکان میدهد تا با نگاهی دقیقتر به مسیر طیشده، افقهای پیشروی سینمای مستند ایران را مورد بررسی قرار دهند و نسبت آن را با تحولات اجتماعی، رسانهای و هنری روز بازتعریف کنند.
آینه غبارآلود
در سالهای گذشته سینمای مستند ایران بهویژه در گونه اجتماعی، آینهای نسبتاً دقیق از آنچه در متن و حاشیه جامعه جریان داشت به شمار میرفت و با نگاهی موشکافانه به مسائل میپرداخت. به نظر میرسد بخش قابل توجهی از فیلمسازان مستند، علاقه و رغبت پیشین خود را برای بازنمایی مستقیم مسائل روز از دست دادهاند. گویی پیچیدگی، حساسیت و سیالبودن موضوعات معاصر، امکان روایتگری بیواسطه و مداوم را با دشواریهای مضاعف مواجه کرده است. در نتیجه، تمرکز خلاقه بسیاری از آثار، بهجای کنکاش در مسائل جاری جامعه، به سمت ساخت مستندهای پرتره با محوریت شخصیتها یا موضوعاتی هدایت شده از دل تاریخ، حافظه جمعی یا روایتهای تثبیتشده برآمدهاند.
این چرخش مضمونی، هرچند در مواردی به خلق آثاری خوشساخت و تأملبرانگیز منجر میشود، اما در مجموع پرسشهایی جدی درباره نقش اجتماعی سینمای مستند ایران مطرح میکند.
هژمونی رویکرد محافظهکارانه
و پرهیز از ریسک
غلبه مستندهای پرتره، تاریخی، ورزشی در جشنوارهها و محافل تخصصی، نشاندهنده تغییری است که نمیتوان آن را صرفاً یک انتخاب سلیقهای تلقی کرد، بلکه باید آن را در بستر شرایط کلان تولید، سیاستگذاری فرهنگی و نسبت سینما با جامعه امروز ایران مورد واکاوی جدی قرار داد.
این وضعیت حتی در میان تولیدات وابسته به نهادهای رسمی و سازمانهای برخوردار از منابع مالی قابل توجه نیز بهوضوح قابل مشاهده است. به نظر میرسد فقدان یک طرحریزی منسجم و متناسب با اقتضائات جامعه معاصر، موجب شده است این نهادها نیز در مواجهه با واقعیتهای روز، رویکردی محافظهکارانه و کمریسک در پیش بگیرند. در نتیجه، بخش قابل توجهی از سرمایهگذاریهای انجامشده، نه به سمت مستندهای اجتماعی مسألهمحور، بلکه به تولید آثاری در گونههای دیگر، از مستندهای پرتره و تاریخی گرفته تا پروژههای مناسبتی و آرشیومحور، سوق پیدا کرده است.
این چرخش جهتدار در سیاستهای تولید، از یکسو نشاندهنده خلأ برنامهریزی محتوایی و نبود چشمانداز روشن برای مواجهه با تحولات پرشتاب اجتماعی است و از سوی دیگر، حکایت از نوعی گسست میان ظرفیت مالی این نهادها و نقش بالقوهای دارد که میتوانستند در حمایت از چنین مستندهایی ایفا کنند. در شرایطی که امکانات لجستیکی، آرشیوی و مالی این سازمانها میتوانست پشتوانهای مؤثر برای ثبت و تحلیل دقیق مسائل اجتماعی امروز باشد، تمرکز بر موضوعات کمچالشتر عملاً به تضعیف کارکرد اجتماعی سینمای مستند منجر شده است. از این منظر، آنچه بیش از هر چیز احساس میشود، ضرورت بازنگری در سیاستگذاری تولید مستند، به گونهای است که بتواند با درک پیچیدگیهای جامعه امروز، زمینه شکلگیری آثاری جسورانهتر، مسألهمحور و همزمان برخوردار از حمایت را فراهم کرده و فاصله میان واقعیت زیسته جامعه و تصویر ارائهشده در سینمای مستند را کاهش دهد.
روایت جنگ 12 روزه
در این میان، البته پرداختن به روایتها و موضوعهای برآمده از جنگ 12 روزه را میتوان بهعنوان یک استثنا در نظر گرفت. مقطعی که همچنان در کانون توجه فیلمسازان مستند و نهادهای اجرایی قرار دارد و برخلاف بسیاری از مسائل معاصر، از دایره دغدغههای تولید خارج نشده است. آثار مرتبط با این واقعه، چه در قالب مستندهای تاریخی و چه در شکل روایتهای پرترهمحور، همچنان سهم قابل توجهی از تولیدات را به خود اختصاص میدهند.
جنگ 12 روزه بهمثابه یک بزنگاه ویژه در تاریخ معاصر کشور، اگرچه از حیث زمانی بازهای کوتاهمدت را دربر میگیرد، اما بهلحاظ محتوایی واجد انباشتی از روایتها، قصهها و مضامین متکثر است؛ روایتهایی که ریشه در تجربههای زیسته فردی داشته و توأمان واجد ابعاد جمعی، ملی و هویتی هستند. همین ظرفیت چندلایه، این مقطع تاریخی را به بستری جذاب و پایانناپذیر برای مستندسازی بدل کرده است. بزنگاهی حساس که امکان روایت از منظرهای گوناگون سیاسی و اجتماعی را فراهم میکند.
به نظر میرسد جنگ 12 روزه دستکم در کوتاهمدت، جایگاهی تثبیتشده در اولویتهای تولید مستند خواهد داشت.
موضوع جمعی، موضع فردی
از یکسو، محدودیتهای تولید، موانع نظارتی و ریسکهای حرفهای پرداختن به موضوعات حساس اجتماعی، بسیاری از مستندسازان را به سمت انتخاب سوژههایی کمچالشتر سوق داده که در نهایت امکان تولید و نمایش آنها با هزینههای کمتر و اطمینان بیشتری همراه است. از سوی دیگر، نبود حمایتهای هدفمند و پایدار برای مستندهای مسألهمحور، عملاً میدان را برای شکلگیری اینگونه آثار تنگتر کرده است.
افزون بر این، سیاستهای جشنوارهای و الگوهای داوری نیز در این روند بیتأثیر نیستند. هنگامی که نشانههای روشنی از استقبال کمتر یا محافظهکاری در انتخاب و تقدیر از مستندهای اجتماعی معاصر دیده میشود، پیام ضمنی آن به بدنه تولید منتقل خواهد شد و این روند، بهتدریج به بازتولید همان گرایشهای محتاطانه و دوری از مسائل روز میانجامد. در چنین شرایطی، پرداختن به چرایی نمود کمرنگ فیلمهای اجتماعی، یک ضرورت تحلیلی برای منتقدان و پژوهشگران و پیششرطی اساسی برای بازاندیشی در نقش اجتماعی جشنواره «سینماحقیقت» و جایگاه آن در بازنمایی واقعیت امروز جامعه ایران است.
بیتردید مستندهای پرترهمحور، بهواسطه تمرکز بر بازنمایی لایههای پنهان شخصیتها و برجستهسازی کاراکترهایی با ویژگیهای بکر، الهامبخش و آموزنده، جایگاهی مهم و تثبیتشده در سینمای مستند جهان دارند. این گونه از مستندسازی، با تکیه بر روایت فردی، امکان همذاتپنداری عمیقتر مخاطب و درک وجوه انسانی از تجربههای خاص را فراهم میکند و در بسیاری موارد، به خلق آثاری ماندگار و اثرگذار انجامیده است.
بــــرش
نقش تاریخی مستندسازی
نباید از این نکته غافل شد که ذات سینمای مستند در بنیاد خود، با بازنمایی زندگی، به گونهای که هست گره خورده است. رویکردی که فراتر از فردیتها، به ساختارها، روابط اجتماعی و واقعیتهای زیسته جمعی نظر دارد. مستند اجتماعی، در این معنا، تلاشی برای ثبت و تحلیل وضعیت یک جامعه در لحظهای تاریخی است که بدون مواجهه مستقیم با مسائل جاری، کارکرد اصلی خود را از دست میدهد. از همین رهگذر است که سینمای مستند این توان را دارد تا به ارائه تصویری جامع و دقیق از اجتماع روز دست یابد که علاوه بر آگاهیبخشی، میتواند زمینهساز شکلگیری گفتوگوی اجتماعی و برانگیختن ذهنهای بیدار و آگاه برای اندیشیدن به راهحلهای ممکن باشد. در غیاب چنین رویکردی، یک فیلم مستند هرچند از حیث فرمی یا روایی قابل دفاع باشد، اما از ایفای نقش تاریخی و اجتماعی خود بازمیماند. موضوعی که همواره و در طول تاریخ، از مهمترین وجوه تمایز سینمای مستند از دیگر گونههای سینمایی بوده است.

