درباره «روان‌درمانی» نیازی عمومی که تبدیل به نمایش برای قشری خاص شده است

من تراپیست دارم شما چطــور؟

این روزها شنیدن «جلسه تراپی دارم» به ‌اندازه‌ «به باشگاه می‌روم» یا «کافه قرار دارم» عادی شده است. جمله‌ای که شاید تا چند سال پیش با خجالت و فقط درگوشی بین دوستان صمیمی بیان می‌شد که مبادا نشانه بحران روحی تلقی شود، حالا با افتخار و اطمینان گفته می‌شود. گویی امروزه روان درمانی و داشتن تراپیست نشانه‌ای از آگاهی، مدرن بودن، کلاس داشتن و طبقه اجتماعی بالاتر است. در این میان شبکه‌های اجتماعی هم این روند را تشدید و داشتن تراپیست را به نوعی به بخشی از سبک زندگی شهری تبدیل کرده‌اند. اما سؤالی که مطرح می‌‌شود، این است که آیا همه مردم واقعاً به تراپیست نیاز دارند و مراجعه به روان‌درمانگر ضروری است یا به نوعی رقابت اجتماعی برای با‌کلاس‌تر بودن تبدیل شده است؟ «این روزها کمی افسرده‌ام»، «نمی‌دانم با همسرم چگونه رفتار کنم»، «پسرم خیلی عصبی شده» و... این جملات را زیاد می‌شنویم؛ دغدغه‌هایی که بخش جدایی‌ناپذیر از گفت‌وگوهای روزمره شده‌اند. اگر در گذشته، بسیاری از مشکلات روحی و خانوادگی با حرف‌زدن در جمع‌های خانوادگی یا نصیحت‌های بزرگ‌ترها برطرف می‌‌شد؛ اما امروز، مسیر این گفت‌وگوها تغییر کرده و مستقیماً به اتاق مشاوره و روان‌درمانگر رسیده است. از اضطراب‌های کاری گرفته تا چالش‌های زناشویی، پای روان‌درمانگرها را به میان آورده و مراجعه به تراپیست برای بسیاری از افراد به عادتی اجتماعی تبدیل شده؛ اما در کنار این موج تازه، انتقادهایی هم مطرح است.

نیلوفر منصوری
گروه گزارش

شیرین، ۲۹ ساله و کارمند یک شرکت خصوصی از آن دسته افرادی است که تراپی را بیش از آنکه درمانی ضروری بداند، یک مد و ترند فرهنگی می‌بیند: «در اینستاگرام طوری از تراپی می‌گویند که اگر کسی تراپیست نداشته باشد، یعنی هنوز در گذشته زندگی می‌کند یا خودش را نمی‌شناسد و  مشکل‌دار به‌نظر می‌رسد. اما این واقعیت ندارد. روان درمانی خدمات ارزانی نیست که هر کسی از عهده آن بربیاید. بعضی از دوستانم برای هر جلسه بیش از یک میلیون تومان می‌پردازند! برای مشکلاتی که به نظر من بدون نیاز به مشاوره و راهنما هم می‌توان آنها را حل کرد. وقتی صحبت‌ها و حرف‌ها و حتی راهکارهایی که در جلسه‌تراپی رد و بدل می‌شود را تعریف می‌کنند به نظرم خیلی معمولی است؛ هرچند دوستانم مثل من فکر نمی‌کنند و حتی به من طعنه می‌زنند که عقده‌های فروخورده‌ای دارم که وارد روابطم می‌کنم؛ اما دقیقاً این طور نیست، موضوع اینجاست که همه این امکان را ندارند که از پس هزینه‌های تراپی بربیایند.» او البته مخالف تراپی نیست و می‌گوید: «هرگز دیدگاه منفی نسبت به تراپی ندارم. اما وقتی عده‌ای، به افرادی که تراپی نمی‌روند، برچسب بی‌کلاسی یا سنتی بودن می‌زنند، برایم آزاردهنده‌ می‌شود.»
 
تراپی؛ ضرورت یا وابستگی؟
در نقطه‌ مقابل، گروهی معتقدند که مراجعه به تراپیست نه‌تنها مد نیست بلکه یکی از نیازهای ضروری جامعه پراضطراب امروز است. سینا، ۴۲ ساله، چند سالی است که از همسرش جدا شده و هنوز جلسات درمانی‌اش را ادامه می‌دهد. او تراپی را نوعی سرمایه‌گذاری برای ذهن و روح می‌داند و معتقد است: «همان‌طور که بدن‌مان به غذا و ورزش نیاز دارد، ذهن‌مان هم به غذا و تمرین نیاز دارد وگرنه تحلیل می‌رود. شاید بعضی‌ها فکر کنند اغراق است، اما حتی اگر در هفته چند میلیون خرج رستوران و تفریح می‌کنیم، آیا نباید بخشی از آن را خرج ذهن و آرامش خود کنیم؟ آیا این مبلغ ارزش این را ندارد که استرس و خشم را مدیریت کنیم و با خود به صلح برسیم. حداقل‌ترین کاری که در این جلسات می‌توان یاد گرفت این است که نحوه مواجه با مشکلات را یاد می‌گیریم. چون انسان به تنهایی توان یادگیری همه نکات آموزشی روانشناسی و روان درمانی را ندارد. اما مهم است تراپیست درست انتخاب شود. چون همه متخصصان به ‌یک ‌اندازه مفید نیستند. البته ناگفته نماند که انگار بعد از مدتی این مسأله خودش به نوعی وسواس و عادت تبدیل می‌شود و افراد همه تصمیم‌هایشان را به تراپیست‌شان می‌سپارند.» به اعتقاد او، اگر داشتن تراپی مد است، یکی از معدود مدهای خوبی‌ست که باید بین مردم جا بیفتد.
 
تراپی، از نیاز تا پرستیژ اجتماعی
سحر، تجربه‌ متفاوتی دارد. او که پژوهشگر علوم اجتماعی است، لایه دیگری از ماجرا را می‌بیند. از دید او، همه افراد به راهنمایی و مشاوره نیاز دارند و اگر کسی می‌گوید چنین نیازی را در خود حس نمی‌کند، به ناچار با زخم‌های روحش کنار می‌آید یا آن را نادیده می‌گیرد. این افراد یا به روح و روان خود اهمیت نمی‌دهند و یا توان پرداخت هزینه خدمات تراپی را ندارند. در هر دو صورت با فردی روبه‌رو هستیم که برای مقابله با مشکلات و نادیده گرفتن زخم‌هایش، توان ضربه و آسیب زدن به دیگران را دارد.»
او با بیان اینکه تراپی فقط درمان نیست، بلکه روشی برای رشد فردی است، می‌گوید: «هرچند داشتن تراپی ضروری است، اما متأسفانه این روزها تراپی به یک کالای گران‌قیمت تبدیل شده، کالای لوکسی که داشتنش نشانه موفقیت است و فقط طبقه‌ای خاص می‌تواند بخرد. مثل کسی که برند خاص می‌پوشد. یعنی بیشتر از درمان نشانه طبقه و موقعیت اجتماعی است مثل بعضی‌ها که می‌گویند «تراپیست دارم» تا جایگاه خود را نشان دهند. در حالی که تراپی باید حق مردم باشد نه امتیازی خاص برای طبقات بالا.»
 
همه به درمان نیاز ندارند
در گذشته، گفت‌وگو و همفکری با بزرگ‌ترهای خانواده یکی از روش‌های مدیریت بحران بود؛ هرچند همیشه علمی و دقیق نبود، اما نقشی اجتماعی و حمایتی ایفا می‌کرد. دکتر سعید بهزادی‌فر روانشناس و مشاور خانواده، با اشاره به تفاوت میان سطوح مختلف کمک‌گیری به «ایران» می‌گوید: «در دنیای روانشناسی طیفی از راهنمایی وجود دارد که از مشاوره ساده تا درمان تخصصی ادامه پیدا می‌کند. همیشه قرار نیست برای هر ناراحتی کوچک وارد فرآیند درمان شویم. گاهی فقط به راهنمایی نیاز داریم.» به گفته او، راهنمایی یعنی دریافت اطلاعات و آگاهی درباره یک مسأله، مثل شیوه برخورد با فرزند یا انتخاب همسر. در مرحله مشاوره، فرد به درک خود و مسأله‌اش کمک می‌کند تا یاد بگیرد چگونه تصمیم بگیرد. اما درمان روانی زمانی مطرح است که فرد دچار اختلالی پایدار است؛ مثلاً اضطراب، وسواس یا افسردگی که عملکرد روزمره‌اش را مختل می‌کند.»
این مشاور با بیان اینکه همه مردم نیازمند درمان نیستند، اما همه به راهنمایی نیاز دارند ، می‌گوید: «در گذشته، نقش راهنما را بزرگ‌ترها و افراد باتجربه بازی می‌کردند. در حال حاضر با پیچیدگی روابط، نیاز به مشاوره تخصصی بیشتر شده اما این به معنای الزام همه به درمان نیست. کمک گرفتن از مشاور یا تراپیست چند طیف دارد. در سطح اول، راهنمایی‌ است؛ مثلاً والدینی که در تربیت فرزندشان دچار تردیدند. در سطح دوم، مشاوره برای تصمیم‌گیری و شناخت بهتر خود و در سطح سوم، درمان روانی برای افرادی که دچار اختلال‌های جدی مانند افسردگی، وسواس یا اضطراب هستند.»
 
چه زمانی باید نگران شد؟
بهزادی‌فر با تأکید بر اینکه همه انسان‌ها در زندگی با اختلالات گذرا روبه‌رو می‌شوند و این امری طبیعی است، می‌گوید: «وقتی فردی عزیزی را از دست می‌دهد، تا چند ماه دچار بی‌خوابی یا کاهش تمرکز می‌شود؛ اما این بیماری نیست. زمانی نیاز به درمان داریم که علایم مثل اختلال در خواب، اشتها یا روابط اجتماعی بیش از دو هفته ادامه پیدا کند و به زندگی لطمه بزند.» او با اشاره به هزینه‌های بالای تراپی به راه‌های ارزان‌تری هم برای دریافت مشاوره اشاره می‌کند و می‌گوید: «امروز پادکست‌ها، ویدیوهای آموزشی معتبر و پلتفرم‌های معتبری وجود دارند که مشاوره‌های عمومی ارائه می‌دهند. البته جایگزین تراپی تخصصی نمی‌شوند. همچنین در کشور، مراکز مشاوره دولتی و سامانه‌های تلفنی کمک روانی وجود دارد که حتی رایگان پاسخگو  هستند.»

 

برش

هزینه‌ای که بیمه ندارد

طبق اعلام سازمان نظام روانشناسی، تعرفه هر جلسه مشاوره بین 400 تا 800 هزار تومان است و در تهران یا مناطق خاص، گاهی به بیش از یک میلیون تومان هم می‌رسد. این تعرفه‌ها تحت پوشش بیمه نیستند و برای بسیاری از خانواده‌ها حتی معادل هزینه یک ماه تفریح یا خرید ضروری است. بهزادی‌فر می‌گوید: «به‌دلیل گرانی جلسات، بخشی از جامعه از دریافت خدمات روان‌درمانی محروم می‌مانند و این خطرناک است؛ زیرا سلامت روان، همان‌قدر حیاتی است که سلامت جسمی. ضروری است بیمه‌ها بخشی از خدمات درمانگری را پوشش بدهند.»

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و نهصد و پانزده
 - شماره هشت هزار و نهصد و پانزده - ۲۹ آذر ۱۴۰۴