درس‌هایی از سیاست و حقوق در مکتب علامه نائینی (۷)

آثار احساس ناکامی در سرنوشت نایینی و کتابش

محسن اسماعیلی
معاون راهبردی  و امور مجلس رئیس‌جمهور

یکی از ابهام‌های مهم و همچنان باقی پیرامون کتاب «تنبیهُ الاُمَّة و تَنْزیهُ المِلَّة» به سرنوشت آن بازمی گردد. مشهور است که نویسنده پرآوازه این کتابِ کم نظیر در اواخر عمر خود از نوشتن این رساله اظهار پشیمانی کرده و «از برادر زن خود، میرزا محمود یزدی که کتاب تنبیهُ الاُمَّة را چاپ کرده بود، خواست که نسخه‌های آن را جمع‌آوری کرده به رود دجله بیفکند؛ نکته اخیر البته مورد اختلاف است.»
همچنین، بنابر برخی گفته‌ها، پس از جریان مشروطیت، میرزای نایینی به دیدن مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رفته است. در این دیدار، آقای ملکی، کتاب تنبیهُ الاُمَّة میرزا را که روی طاقچه بوده، بر می‌دارد و بر زمین می‌زند که: این کتاب چیست که نوشته اید؟! و میرزای نایینی به گریه می‌افتد.
در مقابل، برخی دیگر، مانند آیت‌الله طالقانی چنین چیزی را بعید دانسته و جمع‌آوری کتاب را به مخالفان نسبت داده‌اند. به نوشته ایشان: «بعضی می‌گویند مخالفین، آن را تا توانستند برچیدند. ولی شهرت این است که خودشان در برچیدن کمک کرده‌اند. ولی این نظر چندان درست نمی‌آید. چون با انتشار سریع و اثری که برای مشروطه‌خواهان داشت، برچیدن کتاب پول و وسایل زیادی لازم داشت که آن مرحوم نداشت. به علاوه این کتاب با حرارت و استدلال محکم نوشته شده و به حسب خواب عجیبی که دیده و دو بار در این کتاب نقل کرده‌اند، مورد توجه و تصویب ولی عصر علیه السلام واقع شده. پس چگونه یکباره از نظر خود برگشته‌اند؟!»
عبدالهادی حائری که در این باره تحقیقات مفصلی داشته و با فرزند نایینی هم گفت‌و‌گو کرده است، می‌گوید: «برخی از صاحب‌نظران بدان باور هستند که نسخه‌های تنبیهُ الاُمَّة را دستگاه حاکمه وقت از دسترس مردم خارج ساخت؛ در حالی که برخی دیگر برآنند که خود نایینی چنان کرد. آقای طالقانی باور اول را منطقی‌تر یافته، آن را پذیرفته است. دکتر غلامحسین صدیقی نیز معتقد نیست که نایینی خود نسخه‌های کتابش را جمع‌آوری کرده باشد. نامبرده بدین باور است که تنبیهُ الاُمَّة همانند کتاب‌های دیگرِ همسانِ آن، پس از انقلاب مشروطیت به سبب بی‌علاقگی مردم، به شیوه‌ای خود به خود و طبیعی از پهنه مطبوعات ناپدید گردید.»
حائری در ادامه می‌گوید: «اگرچه دیدگاه‌های آقای طالقانی و دکتر صدیقی هر دو با اوضاع و شرایط آن دوره از تاریخ ایران به گونه‌ای راست می‌آید، ولی با آگاهی‌هایی که به‌وسیله فرزند نایینی به ما داده شد، قابل انطباق نیست.» فرزند او گفته است: «پیامدهای قیام مشروطیت به آبرو و موقعیت اجتماعی نایینی سخت لطمه زد و مرجعیت و محبوبیت وی را در معرض خطر قرار داد. به همین سبب کوشش کرد تا نسخه‌های باقی مانده کتاب را از دسترس خوانندگان خارج سازد.» حائری تصریح می‌کند: «ما کاملاً با گفته فرزند نایینی موافق هستیم!»
نگارنده این سطور از آنچه فرزند علامه نایینی گفته و از مستندات وی آگاه نیست، اما موافقت با آن را هم فاقد هرگونه توجیه و ناسازگار با مقام معنوی و اخلاقی نایینی می‌داند. آیت‌الله بهجت که حتی، برخلاف دیگران، برخی مطالب این کتاب را سست می‌دانست و می‌گفت: «لا ینبَغی اَن ینسَبَ اِلَیهِ»؛ شایسته نیست که این مطالب به نایینی نسبت داده شود! تصریح و تأکید می‌کرد که «آقای نایینی به علمیت معروف بود، ولی کسی از مقامات معنوی‌اش خبر نداشت.» ایشان از حالات وی در نماز جماعت به نیکی یاد می‌کرد و می‌گفت: «خدا می‌داند که در نمازش علاوه بر خضوع و خشوع عجیبی که داشت، چه احوالاتی را سیر کرد که نگفتنی است. من نمازی مانند نماز او ندیده بودم، مگر یکی دو مورد.» آیا می‌توان به چنین کسی چنان نسبتی داد؟!
اگر از اساس، داستان جمع‌آوری کتاب را بپذیریم و آن را ناشی از آثار روانی و اجتماعی شکست قیام مشروطیت و بی‌موضوع شدن کتاب ندانیم، آنچه در مجموع با در نظر گرفتن اوضاع و احوال زمانه نایینی درست به نظر می‌رسد و غالب محققان نیز پذیرفته‌اند، تأثیر سرنوشت مشروطیت در چنین تصمیمی است.
آری! بدون شک، آن حرکت مهم سیاسی و اجتماعی به همه اهداف خود نرسید؛ هرچند بی‌فایده هم نبود. ایران شناسانِ غربی به درستی گفته اند: «گرچه انقلاب مشروطه اغلب ناکام توصیف می‌شود، اما مجلس برقرار ماند و دستاوردهای جنبش بر همه رویدادهای سال‌های باقی مانده از سده بیستم تأثیر گذاشت.» اما به هر حال، اهداف اصلی، از جمله برپایی حاکمیت دینی و شرعی، نه تنها عقیم ماند، که مورد سوء‌استفاده نیز قرار گرفت و استبدادی جدید را جایگزین شاهان قدیم ساخت و بالاخره‏ اختلاف علما، تفرقه مردم و حوادث تلخی مانند بر دار کشیدن شیخ فضل‌الله نوری همگان را دچار سرخوردگی و ناامیدی ساخت.
طبیعی است که میرزا محمدحسین نایینی هم که با شور و حرارتی فراوان نقش تئوریسین و نظریه پرداز این حرکت را بر دوش کشیده بود، از این شکست روحی در امان نماند و از این رو، «در اواخر عمر، در مورد دخالت در امر مشروطیت، تأسف می‌خورد و می‌گفت: انگور انداختیم که سرکه شود؛ اما شراب شد!»
حتی عبدالهادی حائری که چنان احتمالی را در حق وی روا داشته است، با تقسیم زندگانی نایینی به سه مرحله «قیام بر ضد استبداد، قیام بر ضد انگلیس در عراق و دوری از سیاست»، در کنار اشاره به حوادث پس از مشروطه می‌گوید: «او نه تنها از فعالیت‌های مشروطه خواهی کناره جست، بلکه دیگر حتی نام مشروطه را به زبان نیاورد و به هیچ گفت‌و‌گویی که مربوط به مشروطه بود نیز گوش نداد.» همچنین، ‏ بنابر نقل طالقانی؛ «فضلایی که در محضر آن مرحوم بوده‌اند، دلسردی ایشان را نقل می‌کنند. علت این هم واضح است: چون دیدند با آن کوشش، نتیجه چگونه گردید!»
آیت‌الله خامنه‌ای هم درباره علت جمع‌آوری کتاب «تنبیهُ الاُمّة» به دست خود نویسنده گفته‌اند: «مشروطه‌ای که مرحوم نایینی و علمای نجف از آن حمایت کردند، در واقع حمایت از برقراری حکومت عدالت و رفع استبداد بود و با آنچه انگلیسی‌ها در ایران به نام مشروطه ایجاد کردند که به اختلافات و وقایعی همچون به دار کشیدن مرحوم شیخ فضل‌الله نوری منتهی شد، متفاوت بود.»
البته شهید مطهری که «تنبیهُ الاُمَّة و تَنْزیهُ المِلَّة» را «بسیار نفیس» می‌شمارد، واکنش مردم عوام در اثر احساس شکست را مؤثر دانسته و می‌گوید: «افسوس که جوّ عوام‏‌زده محیط ما کارى کرد که آن مرحوم پس از نشر آن کتاب‏ یکباره مهر سکوت بر لب زد و دم فرو بست.»
به این ترتیب، کتابی که می‌توانست و باید بیش ازاین 
تاریخ‌ساز می‌شد، تا چند دهه به دست فراموشی سپرده شد؛ در حالی که «اگر مطالب این کتاب مورد نظر قرار می‌گرفت و روی آن عمل می‌شد، مردم از سرگردانی و تردید رها می‌شدند و قوا متحد می‌شد و فاصله میان حکومت و ملت که منشأ فسادها و بیچارگی‌هاست، برداشته می‌شد و کشور رو به آبادی می‌رفت؛ فضایل خُلقی و کمالات معنوی بازار پیدا می‌کرد و نفاق، که نتیجه محیط تضاد و استبداد است، ریشه‌کن می‌شد.» افسوس!