نگاهی به نشستهای تحلیلی «سینماحقیقت» درباره مهاجرت، بحران آب و جامعهشناسی سینمای ناصر تقوایی
چاره مهاجرت، بازسازی امید جمعی است
نوزدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» به دبیری محمد حمیدیمقدم، بار دیگر نشان داده است که مستند تنها عرصه نمایش فیلم نیست؛ بلکه فضایی زنده برای گفتوگو، هشدار و طرح پرسشهای جدی اجتماعی است. در کنار نمایش آثار، نشستهای تخصصی این جشنواره بهعنوان یکی از شاخصههای مهم آن، محلی برای تبادل تجربه، آموزش و مهمتر از همه، یادآوری مسئولیت اجتماعی سینمای مستند بودهاند؛ جایی که واقعیت نه فقط روایت، بلکه تحلیل و مطالبه میشود. در میان نشستهای برگزارشده، سه نشست با استقبال مخاطبان و بازتاب رسانهای قابل توجهی مواجه شد؛ نشست بحران زیستمحیطی با حضور چهرههایی از محیط زیست، جامعهشناسی و سینما، نشست واکاوی پدیده مهاجرت با تأکید بر ضرورت بازسازی سرمایه اجتماعی و نشست جامعهشناسی آثار مستند ناصر تقوایی که به خوانشی عمیق از یکی از مهمترین فیلمسازان مستند ایران پرداخت. انتخاب سوژهها و ترکیب میهمانان این نشستها، نشاندهنده توجه جشنواره به پیوند آگاهانه میان مستند، جامعه و زمانه است؛ گفتوگوهایی که از دل تجربه، پژوهش و نگاه تحلیلی بیرون آمدهاند. آنچه در ادامه میخوانید، چکیدهای گزیده و خلاصه از نکات قابل تأمل این سه نشست است؛ بستهای از بحثهایی که هر یک بهگونهای، از بحران آب و مهاجرت تا خوانش انسانشناسانه سینما، بر ضرورت بازاندیشی، مسئولیتپذیری و نقش پرسشگر مستند در جامعه امروز تأکید دارند.
سینما؛ از هشدار تا مطالبهگری آگاهانه
«بحران زیستمحیطی در ایران» یکی از بحثبرانگیزترین و پربازتابترین نشستهای نوزدهمین جشنواره «سینماحقیقت» بود؛ نشستی که با حضور محمد درویش فعال محیط زیست، محمد فاضلی جامعهشناس، اچه سویدم مستندساز ترک و مرضیه برومند فیلمساز، نسبت سینمای مستند و بحران آب را از زاویهای تحلیلی، انتقادی و مطالبهگرانه واکاوی کرد.
دچار خسوف خرد شدهایم
محمد درویش در ابتدای این نشست نگاهی به سیر تاریخی سینمای محیط زیستی در ایران داشت و در ادامه با نقل تجربهای از گفتوگو با مدیران شهری آمستردام تأکید کرد که در مواجهه با بحران محیط زیست، سینما نقش کلیدی دارد: «وقتی از آنها پرسیدم چه کردید که بحران را کنترل کردید، گفتند از فیلمسازها کمک گرفتیم.» او با اشاره به مستند «مادرکشی» یادآور شد که این فیلم که در دوره ریاست حسامالدین آشنا بر مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری ساخته شد، هشدارهایی داده که امروز صحت آنها آشکار شده است.
این فعال محیط زیست بر ضرورت عبور سینما از مرثیهسرایی و رسیدن به مطالبهگری تأکید کرد و گفت: «بحران ما کمبود آب نیست، کمبود دانش در مدیریت آب است. به باور او، سرمایهگذاری بر نفت و گاز دیگر «مسخره» است و اگر این نقدها سالها پیش وارد سینما میشد، امروز شرایط متفاوتی داشتیم. درویش با زبانی استعاری وضعیت امروز را چنین توصیف کرد: «مردم با کابوس کمبود آب زندگی میکنند و ما اسکناسهایمان را در شومینه میریزیم تا گرم شویم؛ دچار خسوف در دانش شدهایم.»
آب حامل قدرت و فریب است
در ادامه، محمد فاضلی تأکید کرد اگر آب وارد روایت مستند میشود، باید «قدرت صدای آن» هم شنیده شود؛ چرا که آب تنها یک مسأله محیط زیستی نیست، بلکه ابعاد اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، امنیتی، سیاسی، حقوقی و فناوری دارد و «خرد آبی» حاصل تعامل درست همه این ابعاد است.
به گفته این جامعهشناس، اگر آب در سایر حوزهها حل نشود، در نهایت به بحران امنیتی بدل میشود و قطع آب، ثبات اجتماعی را تهدید میکند. او همچنین بر ضرورت مقابله با «علم کاذب» تأکید کرد و مثالهایی چون ایده دریاکردن کویرها، «ابردزدی» یا افسانه پرمصرفبودن هندوانه را مطرح کرد. به باور فاضلی، آب فقط دو مولکول هیدروژن و یک مولکول اکسیژن نیست، بلکه حامل قدرت و فریب است و «به سمتی میرود که قدرت دارد».
فهمیدم ایران پلنگ دارد و این قدرت مستند است
در بخش دیگری از نشست، اچه سویدم مستندساز ترک با اشاره به بحران آب در ترکیه گفت که این مسأله جهانی است. او با انتقاد از مستندهایی که صرفاً به بیان فاجعه بسنده میکنند، تجربه شخصیاش از تماشای فیلم فتحالله امیری را مثال زد و گفت: «برای اولین بار در اتریش فهمیدم ایران پلنگ دارد؛ این قدرت سینماست.»
در پایان، مرضیه برومند با انتقاد از محققنشدن وعده اختصاص یک درصد بودجه نهادها به فرهنگ، تأکید کرد محیط زیست در حوزه فرهنگ و هنر حمایت نمیشود. او در عین حال بر نقش فرهنگسازی تأکید کرد و گفت: «باید حس مالکیت نسبت به داراییهای طبیعی تحریک شود؛ چرا دارایی فقط خانه و ماشین است؟ مردم باید بدانند درخت، کوه و آب هم متعلق به آنهاست.» برومند افزود: «لازم است به مردم بگوییم هر آنچه در این سرزمین است، از آنِ شماست و حفظ آن، مسئولیت جمعی ماست.»
مهاجرت؛ از نشانه فردی تا مسألهای جمعی
نشست تخصصی «از یک دیار تا دیار دیگر: واکاوی جامعهشناختی پدیده مهاجرت در میان ایرانیان» با تمرکز بر ضرورت بازسازی سرمایه اجتماعی و امکانپذیری مهاجرت معکوس، یکی دیگر از نشستهای پرمخاطب نوزدهمین جشنواره «سینماحقیقت» بود؛ نشستی که مهاجرت را نه بهمثابه انتخاب فردی، بلکه بهعنوان کنشی اجتماعی و محصول فروکاست سرمایه اعتماد، امید و آیندهمندی در جامعه ایران تحلیل کرد.
جامعهای که گرانیگاهش فرسوده شده است
بهرام صلواتی، رئیس سابق رصدخانه مهاجرت ایران، با استفاده از استعاره «هسته گرانش اجتماعی» توضیح داد که هر جامعهای نقطهای برای ایجاد احساس تعلق دارد، اما این هسته در جامعه ایران دچار برخی آسیبها شده است. به گفته او، دوزبانهشدن مهدکودکها و مدارس، بیش از آنکه یک انتخاب آموزشی باشد، نشانه آمادگی برای مهاجرت است و جوانترها بیش از دیگر گروهها به مهاجرت نزدیک شدهاند.
رئیس سابق رصدخانه مهاجرت ایران هشدار داد که آنچه امروز دیده میشود، تنها نوک کوه یخ است و جامعه مهاجرتی هنوز تمامقد خود را نشان نداده است. صلواتی با لحنی هشدارآمیز گفت: «فرصت تحقیق، توصیف و حتی انذار به پایان رسیده و کشور از مرحله پیشبینی عبور کرده است؛ مشکلات هر روز در حال تکرارند.»
او در ادامه به ساختارهای جاذبه در جهان امروز اشاره کرد؛ از اینترنت آزاد تا فستیوالها، و یادآور شد که نسل جوان ارتباطی بسیار گستردهتر با جهان پیرامون دارد. به گفته او، برای مهار مهاجرت در گام اول باید «هیچ کاری نکرد» تا این پدیده امکان بازسازی خود را بیابد و در مقابل، ارتباطات فرهنگی، ورزشی و اقتصادی با جهان بیرون تقویت شود.
مهاجرت تصمیم تک عاملی نیست
به باور سیدمحسن بنیهاشمی، عضو هیأت علمی دانشگاه سوره و دانشگاه علوم و تحقیقات، مهاجرت امروز در ایران به یک کنش اجتماعی تبدیل شده و نمیتوان آن را فردیسازی کرد. او ریشههای مهاجرت را در معنا، تجربه زیسته، احساس بیعدالتی، فرصتهای ادراکشده و مهمتر از همه، ادراک عدم آیندهمندی دانست و تأکید کرد: «مهاجرت پاسخ جمعی به مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است، نه تصمیمی تکعاملی.»
این استاد با استناد به پژوهشها توضیح داد که نسل دهه ۶۰ مهاجرت را اقتصادی و تحصیلی میبیند، نسل دهه ۷۰ آن را اقتصادی و سبکزندگیمحور و نسل دهه ۸۰ مهاجرت را نمادین میداند؛ تغییری که به شکلگیری «احساس ماندگی» در میان کسانی که نرفتهاند، منجر شده است.
بنیهاشمی در بحث مهاجرت معکوس تأکید کرد که مدیریت مهاجرت با منع امکانپذیر نیست، بلکه با «خلق امکان» معنا پیدا میکند. به گفته او، اولین گام بازسازی امید جمعی است؛ چراکه جوان زمانی میماند که بتواند آینده را تصور کند. در گام دوم، تقویت شایستهسالاری و فرصت برابر اهمیت دارد؛ بسیاری از نخبگان نه برای پول، بلکه برای احساس ارزشمند بودن مهاجرت میکنند. توانمندسازی اقتصادی نسل جوان، سومین گام است و بدون آن مهاجرت معکوس ممکن نیست. در نهایت، تقویت آزادیهای مشروع اجتماعی، سبک زندگی و امکان تجربهگری باید جدی گرفته شود.
مستند؛ از گزارش تا انسانشناسی
نشست «جامعهشناسی آثار مستند ناصر تقوایی» در نوزدهمین جشنواره «سینماحقیقت» به بررسی وجوه کمتر گفتهشدهای از سینمای مستند این فیلمساز اختصاص داشت؛ سینمایی که بهگفته حاضران، از گزارشگری صرف عبور میکند و با نگاهی انسانشناسانه، مناسک، باورها و زیست روزمره مردم را به روایت سینمایی بدل میسازد. در این نشست، مهرداد عربستانی و مهناز رونقی، دو مدرس دانشگاه، از منظر جامعهشناسی و انسانشناسی به آثار مستند تقوایی پرداختند.
مستندهایی که مردمنگاری فشردهاند
مهرداد عربستانی با اشاره به امکان خوانش انسانشناسانه آثار تقوایی گفت: «او نگاه اجتماعی دقیق و ریزبینانهای به جامعه داشت و از نوعی بصیرت انسانشناسی برخوردار بود. به گفته عربستانی، مستندهای ناصر تقوایی را میتوان در سه دسته کلی طبقهبندی کرد؛ اول آثاری که به مردمنگاری میپردازند و پدیدهها را از منظر معنا و تفسیری که برای مردم دارند، بررسی میکنند. در این آثار، این پرسش محوری است که یک رفتار یا مناسک، در نگاه مردم چه معنا و مفهومی پیدا میکند. دسته دوم، مستندهایی هستند که توجه ویژهای به بستر اجتماعی دارند و با نگاهی جامعهشناسانه، مناسک و رفتارها را تحلیل و تبیین میکنند؛ نگاهی که برای انسانشناسان اهمیت بنیادین دارد. دسته سوم نیز آثاریاند که به زندگی روزمره با نگاهی کاملاً اجتماعی میپردازند. عربستانی تأکید کرد که همه این آثار از نوعی بینش و بصیرت ویژه برخوردارند.
او یکی از ویژگیهای مهم آثار تقوایی را ایجاز و اختصار دانست و گفت: «فیلمهای او بهنوعی چند صفحه پژوهش مردمنگارانه را در زمانی کوتاه به مخاطب ارائه میدهند. این فشردگی، بدون آنکه به عمق لطمه بزند، امکان فهم سریع و دقیق مناسک و روابط انسانی را فراهم میکند. عربستانی تأکید کرد تقوایی از لایههای سطحی عبور میکند و به انگیزههای پنهان انسانها میپردازد؛ انگیزههایی که بسیاری از افراد خود نیز از آنها آگاه نیستند. این نگاه به «منطق پنهان» رفتار انسانی، یکی از وجوه حقیقت در آثار اوست.
بــــرش
روایتگری شاعرانه از حقیقت تلخ
مهناز رونقی با تأکید بر تمایز بنیادین آثار ناصر تقوایی گفت: «آنچه آثار داستانی و مستند او را از بسیاری آثار دیگر جدا میکند، فکر عمیق، ذهن پیچیده و بیان غنی اوست. به باور رونقی، آثار تقوایی از گزارشگری صرف عبور میکنند و به روایت میرسند. راوی در آثار او حضوری متفاوت دارد؛ در فاصلهای سنجیده از سوژه میایستد، در کنار آن قرار میگیرد، اما اشراف کامل خود را حفظ میکند. رونقی با نگاه جامعهشناسی هنر تأکید کرد بسیاری از آثار تقوایی قابلیت تبدیل شدن به سند جامعهشناختی را دارند. به گفته او، تقوایی هنرمندی مؤلف است که از خاستگاهی مشخص برخاسته و آن فضا را به جهانبینی و نگرش تبدیل کرده و در قالب یک زیستبوم به مخاطب ارائه داده است؛ از همین رو آثارش دستاولاند و ظرفیت پژوهشهای گسترده جامعهشناختی دارند. رونقی در توصیف جهان جنوب در آثار تقوایی گفت: «حقیقت جنوب در فیلمهای او فضایی وهمآلود میسازد؛ فضایی تلخ اما شاعرانه. آثار تقوایی پارادوکسیکالاند؛ در عین سنگینی و وهم، نوعی رهایی و نرمی در آنها جریان دارد. نوعی نیستی و انهدام با هستی و زندگی درهم تنیده است. او نقش موسیقی، صدا، سکوت و مونتاژ را در کنار متنی با نگاه انتقادی فرهنگی و اجتماعی تعیینکننده دانست و گفت این عناصر در کنار هم اثری خلق میکنند که مخاطب را میخکوب میکند.

