خادم فروتن فرهنگ

فرید مرادی
نویسنده و پژوهشگر حوزه نشر

کامـــــــران فـــــانــــی از چهره‌هایی بود که بی‌سروصدا، اما با اثری عمیق و ماندگار در فرهنگ معاصر ایران حضور داشت. مردی که نامش شاید کمتر از وزن کارهایش شنیده شد، اما رد پای او را می‌توان در بسیاری از پروژه‌های بنیادین چهار دهه اخیر دید؛ در بسیاری از دانشنامه‌ها، فرهنگ‌ها و آثار مرجعی که شالوده پژوهش‌های علمی و فرهنگی امروز ایران را شکل داده‌اند. فانی فروردین سال 1323 در قزوین متولد شد، تحصیلات دانشگاهی خود را در پزشکی آغاز کرد و دو سال هم آن را ادامه داد، اما خیلی زود دریافت زندگی حرفه‌ای‌اش از مسیر دیگری می‌گذرد. عشق و علاقه عمیقش به کتاب و فرهنگ، او را از پزشکی به تحصیل در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران و بعدتر هم کتابداری کشاند؛ انتخابی که به‌ جای شهرت و ثروت، راهی کم‌هیاهو اما اثرگذار پیش پایش گذاشت. کتابداری برای او صرفاً یک تخصص نبود، بلکه شکل خاصی از «زیستن با کتاب» به ‌شمار می‌آمد.
سال‌های طولانی در کتابخانه ملی ایران کار کرد و در آنجا همراه و پایه‌گذار پروژه‌های شگرفی شد که امروز بخشی از میراث پژوهشی کشور محسوب می‌شوند. فانی بیش از آن‌که اهل کار اداری یا مناسبات رسمی باشد، پژوهشگری بود که هرجا کار پایه‌ای و دقیق لازم بود، بی‌هیچ ادعایی حضور می‌یافت. فانی از آن آدم‌ها نبود که پروژه‌ها را به نام خود ثبت کند؛ ترجیح می‌داد کار پیش برود، حتی اگر نامش جایی دیده نشود. رد پای فانی را می‌توان در اغلب آثار مرجع و بنیادی چهل سال اخیر یافت؛ از دانشنامه‌ها و فرهنگ‌هایی چون دانشنامه «دانش‌گستر» گرفته تا پروژه‌های بزرگ حوزه اطلاع‌رسانی و تاریخ و ادبیات. در بسیاری از این آثار، مدخل‌ها، ویرایش‌ها یا بررسی‌های مؤثر و تعیین‌کننده‌ای وجود دارد که حاصل دقت، وسواس علمی و دانش گسترده او به شمار می‌آید. اگر این مدخل‌ها و سهمی که او در آغاز و به سرانجام رساندن‌شان ایفا کرده است یک‌جا جمع شود، شاید تصویر روشن‌تری از حجم واقعی کار و خدمات بی‌شمار او نمایان شود.
 
خود را وقف پژوهش‌های بنیادی کرده بود
با آن‌که مترجم توانایی بود و ترجمه‌های دقیقی از زبان انگلیسی انجام داده بود، اما ترجمه را کنار گذاشت و خود را وقف پژوهش‌های بنیادی کرد. به‌ گمانم به این نتیجه رسیده بود که فرهنگ ایران بیش از کتاب‌های پرزرق‌وبرق، به کارهای ریشه‌ای، ماندگار و بی‌ادعا نیاز دارد؛ کارهایی که شهرت نمی‌آورد، اما زیرساخت می‌سازد.
یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های کامران فانی، فروتنی کم‌نظیرش بود. با وجود برخورداری از دانشی گسترده در حوزه‌های مختلف، از تاریخ و ادبیات گرفته تا کتاب‌پژوهی و حتی علوم قرآنی، هیچ‌گاه اهل خودنمایی نبود. نه از دانسته‌هایش سخن می‌گفت و نه علاقه‌ای به برجسته‌کردن نقش خود داشت. با وجود این هر کسی در حوزه تحقیق، کتاب یا پژوهش به مشکلی برمی‌خورد، اگر سراغ فانی می‌رفت، با همراهی تمام‌قد و بی‌منت او مواجه می‌شد. ما دوستان نیز از این همراهی‌ها بی‌بهره نبودیم، بگذارید به یکی از تجربه‌های شخصی خودم اشاره کنم، زمانی که قصد فروش کتابخانه شخصی‌ام را به بنیاد ایران‌شناسی داشتم با موانع و کارشکنی‌هایی روبه‌رو شدم، کامران فانی بی‌درنگ وارد ماجرا شد. با صراحت و استدلال از این دفاع کرد که حاصل عمر یک پژوهشگر نباید پراکنده شود و کتاب‌ها باید به جایی بروند که به کار پژوهشگران بیایند. این روحیه همراهی و دفاع از کار فرهنگی، بخشی جدایی‌ناپذیر از شخصیت او بود.
فانی انسانی بسیار پرکار بود. در یک روز ممکن بود او را در چند مرکز پژوهشی مختلف ملاقات کنید؛ صبح زود در جایی، پیش از ظهر در نهادی دیگر و عصر در جلسه‌ای پژوهشی و حتی محفلی دوستانه اما فرهنگی. با این حال، هیچ‌گاه شتاب‌زده یا سطحی کار نمی‌کرد. پیوند او با کتاب، پیوندی دائمی بود. به طرز شگفت‌آوری همواره در حال خواندن بود و از کشف یک نکته تازه یا مواجهه با متنی جدید، شوقی عجیب و صادقانه در رفتارش دیده می‌شد؛ شوقی که با وجود وقار و سادگی‌اش، به‌وضوح قابل تشخیص بود و آن را با دوستان و همکارانش به اشتراک می‌گذاشت.
 
گنجینه‌ای از خاطرات فرهنگی
شاید برخی چندوجهی بودن فانی را در نتیجه آموزش‌ و بهره‌مندی‌اش از محضر اساتیدی چون عبدالحسین زرین‌کوب، ذبیح‌الله صفا، پرویز ناتل‌خانلری، بدیع‌الزمان فروزانفر و جلال‌الدین همایی بدانند. با آنکه نمی‌توان منکر نگاه و آموزش اثرگذار این بزرگان در او شد، اما به گمانم چندوجهی‌بودن فانی بیش از آن‌که حاصل آموزش باشد، نتیجه زیست پژوهشی‌‌اش است. بی‌تردید او از محضر استادان بزرگی بهره برده بود، اما بخش عمده دانش او حاصل مطالعه مداوم، کندوکاو متون و ارتباط فعال با منابع مختلف بود. تسلط او به زبان انگلیسی، دسترسی گسترده‌ای به منابع علمی فراهم کرده بود و همین امر دانش او را مدام پربارتر می‌کرد.
در سال‌های پیش از انقلاب، با چهره‌هایی چون بهاءالدین خرمشاهی و غلامحسین ساعدی ارتباط نزدیکی داشت و سال‌ها در فضای زنده و پویای فرهنگی آن دوره حضور فعال داشت. البته دوستی صمیمانه‌اش با استاد خرمشاهی تا همین اواخر نیز ادامه داشت. فانی گنجینه‌ای از خاطرات نیم‌قرن فرهنگ ایران بود؛ خاطراتی که متأسفانه بخش عمده‌ای از آنها گفته یا مکتوب نشد. حیف که چنین حافظه‌ای از تاریخ فرهنگی، به‌ شکل منسجم ثبت و منتشر نشد. البته حدس من این است که به ‌احتمال زیاد یادداشت‌ها و دست‌نوشته‌های فراوانی از او باقی مانده است. پژوهشگری با آن حجم مطالعه و دقت، نمی‌تواند بی‌یادداشت‌ و خاطره‌نویسی زندگی کرده باشد. هرچند این یادداشت‌ها ممکن است پراکنده، نامنظم و شخصی باشند، اما اگر با دلسوزی جمع‌آوری و بررسی شوند، می‌توانند منبعی ارزشمند برای پژوهشگران جوان باشند؛ هم از نظر محتوا و هم از حیث روش تحقیق.
یکی از آسیب‌های مزمن جامعه ایران، فراموش‌کردن سریع بزرگان فرهنگی است. پس از مدتی، یادگارها رها می‌شوند و پروژه‌ها ناتمام می‌مانند. اگر روی اسناد، نوشته‌ها و آثار برجای‌مانده از چهره‌هایی چون فانی کار شود، نه‌تنها میراث آنها حفظ می‌شود، بلکه نسل جدید نیز می‌تواند با شیوه پژوهش، دقت علمی و اخلاق حرفه‌ای‌شان آشنا شود.
کامران فانی شاید کتاب‌های قطور به نام خود منتشر نکرد، اما برای همیشه در شالوده فرهنگ معاصر ایران حضوری جدی و ماندگار دارد. او از آن دست پژوهشگرانی بود که بیش از آن‌که نامشان بماند، کارشان باقی می‌ماند. و این، شاید شریف‌ترین شکل حضور در فرهنگ باشد. آشنایی من با کامران فانی به دهه شصت بازمی‌گردد و از نیمه‌های آن دهه، ارتباط‌مان عمیق‌تر شد؛ بویژه در دهه هشتاد که همکاری‌ها و رفت‌وآمدها بیشتر شد. در تمام این سال‌ها، چیزی که تغییر نکرد، صداقت، فروتنی و تعهد بی‌وقفه او به کار فرهنگی بود. متأسفانه در سال‌های پایانی عمر، ضعف حافظه به‌تدریج او را از فعالیت‌های روزمره دور کرد؛ انزوایی ناخواسته که بخش تلخی از سال‌های پایانی زندگی او را رقم زد.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و نهصد و ده
 - شماره هشت هزار و نهصد و ده - ۲۳ آذر ۱۴۰۴