درباره انسجام فرم در تئاتر به بهانه اجرای رابین‌هود

تیغ دولبه خلاقیت و حفظ نوستالژی

نسیم قاضی‌زاده
روزنامه‌نگار  هنری

هربار که صحبت از فرم می‌شود، انگار ذهنمان ناخودآگاه حواسش به مقوله‌ای بسیار پیچیده و حتی کسل‌کننده از جنس آکادمیک پرت می‌شود. انگار قرار است ذهنمان را دعوت به خواندن و به پایان رساندن دایرة‌المعارف تاریخ هنر در جهان کنیم. اما راستش را بخواهید در جهان پرسرعت و پرمشغله امروزی، داستان فرم بسیار دلنشین‌تر از این حرف‌هاست و بیشتر از هرچیز برای نزدیک‌تر کردن و تسهیل‌ فضای گونه‌های نمایشی به مخاطب آمده است. فرم، در واقع آمده است تا کمک کند که ما به جهان یک اثر، راحت‌تر، سریع‌تر و دلپذیرتر نزدیک شویم. فرم داشتن در هر اثر هنری می‌تواند یکی از ارزشمندترین چیزهایی باشد که در همه زمینه‌ها، از کارگردانی، طراحی حرکات، تا نورپردازی و طراحی صحنه و حتی شیوه ملودی‌پردازی به کار آید چرا که نشان از یک تفکر عمیق در پس هر کار دارد. هماهنگی میان هنرهای گوناگون و هماهنگی آن تخصص‌ها با کلیت اثر، یکی از دشوارترین و تخصصی‌ترین کارهایی‌ است که هنرمندان انجام می‌دهند. 
در تئاتر موزیکال «رابین‌هود» به کارگردانی ماهان حیدری که این روزها در تالار وحدت روی صحنه است، این انسجام در فرم را می‌توان احساس کرد. اگر به تماشای این اثر که با حضور یک گروه 70-80 نفره روی صحنه وحدت است رفته باشید، خواهید دید که فرم، عنصر جدایی‌ناپذیر از رابین‌هود است. ارائه این انسجام و در عین حال خلاقیت در داستان نام‌آشنای رابین‌هود که همه ما از آن خاطره داریم کار بسیار دشواری ا‌ست. چون شما در مقام نویسنده و کارگردان هم موظف به حفظ آن خاطره جمعی هستید و هم بنا بر تکرار مکررات ندارید. بنابراین تیغ دولبه خلاقیت و در عین حال بر هم نزدن نوستالژی از سخت‌ترین کارها در به صحنه بردن و بازروایت داستان کالت قدیمی است که در حافظه جمعی همه جای محکمی دارد. حیدری که پیش از این «دیو و دلبر »و «شازده کوچولو» را به صحنه برده بود، به خوبی به این جریان واقف است. او با بهره‌گیری از شماری از حرفه‌ای‌ترین عوامل نه تنها دست به خلق معانی و فرم‌های جدید می‌زند بلکه رنگ و بویی جدید به یک خاطره قدیمی می‌دهد. در زمینه فرم‌های انسانی و حرکات فرم پرفورمرها، نوشین بدرکوهی ماه‌ها با گروه جوان رابین‌هود تمرین کرده و به هماهنگی بسیار درخشانی رسیده‌اند. در نورپردازی، فرشاد محمدی کاری مدرن و منسجم انجام داده که با استفاده از نور، بسیاری از مفاهیم را جایگزین دکور کرده است. او با نور فضای رویایی ساخته، زندان ساخته، قصر پرنس جان قصه را به آتش کشیده و بسیاری کارهای دیگر. در صدا، بهروز سیفی توانسته باند صوتی جمعیت پنجاه نفره بازیگران را در کنار موسیقی نه تنها مدیریت کند بلکه به شفافیت آن نیز توجه ویژه داشته باشد.
در آهنگسازی مانی فرزانه، آهنگساز جوان که وظیفه ساخت موسیقی روی اشعار حیدری را به عهده داشته، به شکلی همگون، با ملودی‌پردازی بسیار قوی و به یادماندنی این اثر را نوشته. جالب است بدانید که او پیش از این در تئاترهای موزیکال هادی قضات به عنوان خواننده کودک و نوجوان فعالیت داشته و پس از آن در شازده کوچولو به صحنه رفته است. این آشنایی دقیق با فضا، به او در درک موقعیت کمک شایانی کرده است. پیام قربانی که یکی از خوشفکرترین طراحان صحنه ایران است و خودش در زمینه کارگردانی نیز فعالیت می‌کند و امضایش را پای تمام کارهایش می‌توان دید، طراحی صحنه رابین‌هود را به شکلی که از کار بیرون نزند و هویت‌مند باشد انجام داده. مقدی شامیریان طراح لباس نیز کار جالبی در زمینه طراحی لباس انجام داده. او و تیم  توانمندش به متن داستان و ظلمی که در قبال حیوانات جنگل شروود می‌رود توجه و بر اساس آن لباس‌ها را طراحی کرده‌اند. لباس‌هایی که در جای مناسب پر از زرق و برق‌اند و در جای دیگر مات و خاکستری و سراسر غم.  همه عوامل به شکلی هدفمند از فرم در خدمت محتوا بهره برده‌اند و در نهایت پیامی که به تماشاگر مخابره می‌شود، تماشای یک اثر منسجم و به یادماندنی‌ است.