بازخوانی یک تراژدی ورزشی- اخلاقی

گاو خشمگین ۴۵ ساله شد

محسن سلیمانی فاخر
منتقد سینما


چهل‌وپنج سال از زمانی که «گاو خشمگین» مارتین اسکورسیزی برای اولین‌بار روی پرده رفت می‌گذرد؛ فیلمی که در زمان اکران چندان جدی گرفته نشد اما امروز به عنوان یکی از برترین فیلم‌های سینما و یکی از مهم‌ترین بازنمایی‌های ورزش در تاریخ سینماست. «گاو خشمگین» تنها داستان یک بوکسور نیست؛ روایتی است از مردانگی زخم‌خورده، خشونت متراکم و بدنی که از فرط تکرار ضربه دیگر توان ایستادن ندارد. اکنون در سالگرد ۴۵ سالگی این فیلم، بازخوانی آن بیش از هر زمان دیگری ضروری به‌نظر می‌رسد.

 ورزش به مثابه میدان خشونت و قدرت
همه چیز در گاو خشمگین از رینگ آغاز می‌شود؛ اما رینگ بوکس در اینجا میدان رقابت ورزشی نیست، میدان تولید و بازتولید خشونت است. بدن جیک لاموتا نه فقط ابزار ورزش، بلکه تنها سرمایه اجتماعی اوست؛ سرمایه‌ای که مدام مصرف می‌شود، فرسوده می‌گردد و هرچه بیشتر می‌کوبد، بیشتر در خودش فرو می‌ریزد. اسکورسیزی با فاصله گرفتن از واقع‌گرایی مرسوم در فیلم‌های بوکس، مبارزه‌ها را به صحنه‌های اندام‌نگارانه تبدیل می‌کند؛ گاو خشمگین ورزش را از ساحت سرگرمی دور می‌کند و آن را به ابزاری برای فهم فشار اجتماعی و روانی تبدیل می‌سازد.

 مردانگی در بحران؛
 ریشه خشونت جیک لاموتا
در قلب این فیلم، بحران مردانگی قرار دارد. جیک لاموتا تجسم مردی است که تنها زبانش برای ارتباط، خشونت است. حسادت بیمارگونه، بی‌اعتمادی مزمن و نیاز به کنترل، بر همه‌چیز سایه می‌اندازد. او همان گاوی است که در نام فیلم رمزگذاری شده؛ قدرتمند، بی‌انضباط و در لحظه خشم کور. لاموتا در رینگ پیروز است اما در زندگی شکست‌خورده؛ نمی‌تواند مرز بین مسابقه و واقعیت را تشخیص بدهد و همان ضربه‌هایی را که قرار است در رینگ بزند، در خانه و فضای خصوصی تکرار می‌کند. این پیوند میان ورزش حرفه‌ای و فروپاشی اخلاقی، گاو خشمگین را از یک فیلم ورزشی صرف جدا می‌کند.

 بدن فرسوده؛ تراژدی انسان-حیوان
بدن در این فیلم مرکز معناست. از یک‌سو، بدن ورزشکار حرفه‌ای به‌عنوان بدن مصرف‌شده و از سوی دیگر، بدن افسرده، چاق و بی‌تحرک لاموتای میانسال که با گذشته‌ای شکست‌خورده روبه‌رو می‌شود. این تقابل زمانی است که فیلم را به یک تراژدی بدل می‌کند؛ جایی که انسان با نیروی خودش نابود می‌شود. بدن لاموتا از نماد قدرت به نشانه‌ سقوط تبدیل می‌شود. او در پایان دیگر گاو خشمگین نیست؛ گاوی است خسته، سنگین و ناتوان که شهرت گذشته‌اش را در قالب نمایش‌های سطحی بازگو می‌کند.

 سینمای اسکورسیزی؛ 
از اعتراف تا رستگاری ناقص
اسکورسیزی در گاو خشمگین از زبان کاتولیکی گناه و اعتراف استفاده می‌کند؛ شخصیتی که باید برای رهایی از گناه، خشونتش را ابتدا بر دیگران و سپس بر خودش وارد کند. لاموتا با هر مشت، در واقع اعترافی ناتمام انجام می‌دهد؛ اعترافی که هیچ‌وقت کامل نمی‌شود. صحنه‌های بوکس، اعتراف‌گاه‌هایی هستند که در آنها حقیقت تاریک شخصیت برملا می‌شود. رستگاری در این فیلم نه کامل است و نه نجات‌بخش؛ بلکه شکست باشکوهی است که تنها حقیقت آن باقی می‌ماند.

 

برش

 «گاو خشمگین» به‌مثابه پیش‌گویی یک سقوط

نام گاو خشمگین خود یک بیانیه است؛ بیانیه‌ای که شخصیت جیک لاموتا را پیش از آن‌که وارد داستان شود، رمزگشایی می‌کند. گاو در فرهنگ عمومی آمریکایی نماد نیروی خام، خشم مهارنشدنی و قدرتی است که بدون فکر پیش می‌تازد. اسکورسیزی با انتخاب این نام، قهرمانش را در جایگاه «انسان-حیوان» قرار می‌دهد؛ موجودی قدرتمند اما فاقد کنترل، که هر ضربه‌اش بیش از آن‌که علیه حریف باشد، علیه خود اوست. واژه‌ خشمگین هم لایه‌ای روان‌شناختی به این تصویر اضافه می‌کند و نشان می‌دهد خشمی که لاموتا در رینگ آزاد می‌کند، تنها بخشی کوچک از آتشی است که در درونش می‌سوزد. از سوی دیگر، گاو در انگلیسی عامیانه معنایی طعنه‌آمیز نیز دارد؛ لاف، گزافه و ادعای پوچ؛ معنایی که پایان فیلم را پیش‌بینی می‌کند، جایی که قهرمان سابق در نمایش‌های کمدی‌وار گذشته‌اش را تکرار می‌کند. نام فیلم، مانند یک آینه، تمام هویت شخصیت را در یک ترکیب دوکلمه‌ای خلاصه می‌کند؛ قدرتی حیوانی که نهایتاً علیه خودش برمی‌گردد.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و نهصد و شش
 - شماره هشت هزار و نهصد و شش - ۱۸ آذر ۱۴۰۴