نگاهی به مینی سریال «آخرین سنگر»
تعقیب و گریز در سرزمین شمالی
احسان اسیوند
منتقد و مترجم سینما
اپل تیوی با سریالهایی مانند «جداسازی» و «اسبهای آرام»، شهرت قابل اعتنایی برای تولید درامهای باکیفیت یافته است. اما با سریال جدیدش «آخرین سنگر»، شاید برای نخستین بار، درام را با اکشنی پیچیده و روایتی برگرفته از تریلرهای دهه 90، ترکیب کرده تا یک تجربه نفسگیر بسازد که رها کردنش واقعاً سخت است. تریلر اکشن «آخرین سنگر»، شوخی ندارد؛ این سریال که توسط جان بوکنکمپ (لیست سیاه) و ریچارد دی اویدیو خلق شده، یک تعقیب و گریز عصبی و طوفانزده از میان طبیعت وحشی آلاسکاست؛ ماجرایی که در آن هر شخصیت رازی پنهان دارد و هر پیچش داستانی، پیچشی دیگر را در پی دارد.
سریال با سقوط یک هواپیمای حامل زندانیان فدرال در نزدیکی یک شهر کوچک و آرام آلاسکا آغاز میشود. فرانک رمنیک (جیسون کلارک) مارشال ایالات متحده، ناگهان میبیند منطقه تحت مسئولیتش تبدیل به یک میدان جنگ شده است. از میان سرنشینان، 18 نفر زنده میمانند؛ از جمله فردی بسیار خطرناک به نام «هاولاک» (دومینیک کوپر) که خودش نیز رازهای تاریکی را پنهان میکند. مأمور اطلاعاتی سیدنی اسکوفیلد (هیلی بنت) به دستور رئیس مشکوکش (آلفری وودارد) به منطقه اعزام میشود و از آنجا به بعد، همه چیز با سرعتی برقآسا از کنترل خارج میشود. با همه اینها فرانک رمنیک و همکارانش با وظیفه دستگیری زندانیان، کمکم وارد ساختاری اپیزودیک میشوند: یافتن «زندانیِ این هفته»؛ در حالی که داستان اصلی پیرامون هاولاکِ مرموز و گریزان ادامه دارد. بعضی از این زندانیانِ هفته جذابتر از دیگراناند، خصوصاً وقتی که خط داستانی هاولاک پررنگتر و پیچیدهتر میشود و توجه بیشتری میطلبد؛ با این حال، همگی تنش و فوریتی به سریال میبخشند که هر قسمت را هیجانانگیز میکند.
نکته دیگر اینکه، نمیتوان تأثیر آثاری همچون «فارگو» و «کارآگاه واقعی: سرزمین شب» را در فضای سریال ندید؛ آسمان تیره، جزئیات پررنگ و این احساس دائمی که خودِ طبیعت رازهایی را پنهان کرده است. البته «آخرین سنگر» به آن سطح نمیرسد، اما گهگاه بهاندازه کافی به آن نزدیک میشود که تماشاگر را مشتاق نگه دارد. در میانه سریال، از شدت تنش کاسته میشود، اما همان حال و هوای سرد، خاموش و تقریباً خفه کننده، زندگی را در اثر حفظ میکند. شخصیتها در قطعههای کوچک و نامرتب پازل، آشکار میشوند و درست زمانی که فکر میکنید داستان را از دست دادهاید، دوباره شما را وادار به دقت میکنند. حتی جزئیات کوچک، بخشی از روایت میشوند. در این میان جیسون کلارک، صمیمیتی قابل لمس به نقش فرانک رمنیک میآورد؛ مردی خسته، انسانی و باورمند به محافظت از همه، حتی وقتی امیدی نیست. هیلی بنت در نقش سیدنی اسکوفیلد ترکیبی از رازآلودگی و استحکام را ارائه میدهد و حضوری آرام اما تأثیرگذار دارد. دومینیک کوپر هم در نقش هاولاک (یا لِوی هارتمن) به عنوان یک آنتاگونیست (ضد قهرمان) پیچیده و جذاب عمل میکند. او ظاهر و حس تهدید را خوب منتقل میکند، هر چند بهترین لحظاتش زمانی است که سریال گذشته او را میکاود؛ به عبارتی دیگر، این سه نفر با هم، سرمای آلاسکا را تنهاتر و بیرحمتر جلوه میدهند؛ گویی خودِ سرزمین یک شخصیت مستقل است.
به هر حال، «آخرین سنگر» درامی درباره بقا و گناه و مطالعهای درباره سماجت انسان است. تصاویر چشمگیرند؛ هر فریم آغشته به غمی یخزده است و لحظات اوج تنش، انسان و احساسات فروخورده، تا مدتها در ذهن میمانند؛ انگار در زیر لایههای برف، روایتگر داستان آدمهایی است که تلاش میکنند چیزی را حفظ کنند: وظیفه، وجدان، یا یکدیگر را. این گونه است که با هر قسمت از سریال، لایهلایه، رابطه اسکوفیلد و هاولاک و همچنین انگیزهها و اقدامات او آشکار میشود. این افشاگریها در نهایت شاید کمی قابل پیشبینی باشند، با این حال، پیچشها و غافلگیریهای خرده پیرنگها، کافی است تا یک داستان جاسوسی نسبتاً کلیشهای را همچنان جذاب و تماشایی نگه دارند. در این میان، سریال با انتخاب گروهی چشمگیر از بازیگران در نقشهای مکمل، شخصیتهای این زندانیان را از هم متمایز میسازد؛ از جمله جانی ناکسویل و کلیفتون کالینز جونیور. ناکسویل به طور ویژه در نقشی کاملاً متفاوت از آثار پیشینش میدرخشد و پرینس آمپونسا نیز با نقشآفرینی کوتاه اما چشمگیر خود شگفتیساز میشود.
از سویی دیگر، آنچه «آخرین سنگر» را از سایر آثار تلویزیونی امروز متمایز میکند، حس عظمت سینمایی آن است. اپل برای ساخت این پروژه به وضوح دست و دلبازی کرده و سریال کاملاً کیفیت فیلم سینمایی دارد؛ از صحنه سقوط هواپیما گرفته تا کشمکش عجیب بین یک هلیکوپتر و یک اتوبوس گردشگری، تا مبارزهای روی قطار و دوئلی روی سد. همه چیز جذاب، چشمنواز و حرفهای است. به عبارت بهتر، برای یک بار هم که شده، یک سریال استریمی، مانند بلاک باستر به نظر میرسد، نه یک سریال کمبودجه که وانمود میکند چنین است. اما همه چیز در نهایت به «فیلمنامهای عالی» برمیگردد؛ فیلمنامهای که داستان را منسجم، فشرده و غیرقابل پیشبینی نگه میدارد. هیچ کس در این سریال حقیقت را کامل نمیگوید. هیچ کس قهرمان بینقص نیست؛ و دقیقاً همین ابهام دائمی است که کشش و تعلیق سریال را زنده نگه میدارد. در نهایت، «آخرین سنگر» از آن تریلرهای نادری است که واقعاً هر لحظه شوکآور و هر پیچش غافلگیرکنندهاش را به حق به دست میآورد. بله؛ شاید اپل، بهترین تریلر سال ۲۰۲۵ خود را همین حالا منتشر کرده باشد.
منابع در روزنامه موجود است.

