اشتراوسی تمام عیار
توماس اِل. پنَگل، سال ۱۹۴۴ در نیویورك متولد شد و سابقه تحصیل در دانشگاه ییل و شیكاگو را در كارنامه خود دارد و در حال حاضر در دانشگاه تگزاس در آستین، كرسی فلسفه سیاسی را در اختیار دارد. عمده فعالیت پنگل در فلسفه سیاسی كلاسیك، فلسفه مدرن آمریکا، فلسفه سیاسی آلمانی قرن نوزدهم و بیستم، نظریه سیاسی پسامدرن، مبانی اخلاقی رابطه بین فلسفه سیاسی و الهیات است و آثار متعددی در زمینــــــــــــههای مختلف فلســـفه سیاســی كلاسیك و مـــــــدرن به نگارش درآورده اســــــــت. او در آثارش تلاش كرده نشان دهد چگونه زندگی فلسفی سقراطی- یعنی زندگی پرسشگرانه، خودشناسی، گفتوگو و بررسی مفاهیم بنیادین اخلاق و سیاست- میتواند معیاری برای زندگی انسانی و نقدی بر نسبیگرایی یا ارزشزدایی در زندگی مدرن باشد. از مهمترین آثار پنگل میتوان به «روح جمهوریخواهی مدرن/ The Spirit of Modern Republicanism»، «قوانین افلاتون/ The Laws of Plato»، «درسگفتارهای هگل در باب فلسفه تاریخ جهان/ Hegel's Lectures on the Philosophy of World History»، «لئو اشتراوس: مقدمهای بر اندیشه و میراث فكری او/Leo Strauss: An Introduction to His Thought and Intellectual Legacy» و «تجدید حیات عقلگرایی سیاسی كلاسیك: مقدمهای بر اندیشه لئو اشتراوس/ The Rebirth of Classical Political Rationalism: An Introduction to the Thought of Leo Strauss» اشاره كرد.
توماس اِل. پنَگل، یكــــــــــــــــــــی از برجستـــــــهترین شاگـــــردان لئو اشتـــــــــــراوس، فیلسوف سیاسی آلمانی-آمریکایی بود. لئو اشتراوس (۲۰ سپتامبر ۱۸۹۹ – ۱۸ اكتبر ۱۹۷۳)، از تأثیرگذارترین نظریهپردازان فلسفه سیاسی قرن بیستم محسوب میشود. او شاگردان زیادی را در دانشگاه شیكاگو تربیت كرد و محققان برجستهای كه به اشتراوسیها معروف هستند، از مكتب فكری او پیروی میكنند. روش منحصربهفرد و پیچیده اشتراوس در تفسیر آثار و اعتقادات نویسندگان بزرگ و انتقاداتش از مدرنیته باعث شده تا اشتراوس و مكتب فكری او مخالفان زیادی داشته باشد. بیشـــــــــتر آثار اشتـــراوس به تفســـــیر متون قدیمـــی تاریخ فلسفه بهویژه آثار افلاطون و ارسطو اختصاص دارد كه برای تفسیر آنها از آثار فلاسفه مسلمان و یهودی قرون وسطی چون ابنمیمون و فارابی بهره میگیرد. اشتراوس از منتقدان فلسفه مدرن است و معتقد است دیدگاههای فلاسفه قدیمی و ادیان وحیانی به مراتب محكمتر از نظرات پایهگذاران فكری مدرنیته چون ماكیاولی، هابز، لاك و ژان-ژاك روسو بودهاست و تلاش دارد تا نشان دهد فلاسفه مدرن تنها با نادیده گرفتن استدلالهای فلاسفه قدیمی توانستهاند بر آنها پیروز شوند.

