امیر غلامحسین دربندی، همرزم و همراه شهید صیادشیرازی، از خصوصیات فرماندهی و ایمان معنوی او میگوید
فرمانده اخلاق و عملیات
علی صیاد شیرازی، اولین شهید سپهبد جمهوری اسلامی ایران، یکی از برجستهترین فرماندهان نظامی ایران در دوران دفاع مقدس بود که به دلیل شجاعت، هوش استراتژیک و تعهد بیوقفهاش به دفاع از میهن، جایگاه ویژهای در تاریخ معاصر ایران دارد. نقش او در ایجاد هماهنگی و وحدت عملیاتی بین ارتش و سپاه، نقطه عطفی در موفقیت عملیاتهای بزرگ جنگ تحمیلی هشت ساله بود. صیاد با طراحی و اجرای استراتژیهای نظامی در عملیاتهایی مانند والفجر ۸، بیتالمقدس و البته مرصاد، ضربات تعیینکنندهای به نیروهای دشمن و منافقین وارد کرد و تواناییهایش در بهرهگیری از منابع محدود و تبدیل تهدیدات به فرصتهای پیروزی، او را به فرماندهای استثنایی بدل ساخت. صیاد در نبردهای کردستان نیز با مدیریت هوشمندانه و قاطعیت، نقش کلیدی در مهار بحرانهای داخلی و حفظ امنیت مناطق مرزی ایفا کرد. او نه تنها به دلیل مهارتهای نظامی، بلکه به خاطر اخلاق حرفهای، تواضع و ایمان عمیقش مورد احترام همرزمان و مردم بود. صیاد با تأکید بر وحدت ملی و ارزشهای دینی، الگویی بیبدیل از فرماندهی متعهد ارائه داد که فراتر از میدان جنگ، به نمادی از مقاومت و هویت ملی تبدیل شد. تأثیر فرماندهی صیاد در ایجاد انسجام در نیروهای مسلح، تا سالها پس از شهادتش در ۲۱ فروردین ۱۳۷۸، همچنان الهامبخش نسلهای جدید نظامیان و مردم ایران است. هفته دفاع مقدس بهانهای شد تا امیر غلامحسین دربندی، همرزم و همراه شهید صیادشیرازی، سطرهای کوچکی از کتاب قطور افتخارات او را روایت کند.
از آن لحظه معروفی که شهید صیاد شیرازی از خبر انتصابش به عنوان فرمانده نیروی زمینی مطلع میشود خاطرهای دارید؟
در جریان عملیات پاکسازی منطقه بوکان، وقتی از طریق رادیو اعلام شد که امام خمینی(ره) با حکمی جدید، صیاد شیرازی را به فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب کردهاند، رزمندگان با شوق برای تبریک گفتن به سوی او شتافتند. صیاد که هنوز از این خبر بیاطلاع بود، با تعجب پرسید: «عملیات هنوز به پایان نرسیده، این تبریک برای چیست؟» همرزمانش موضوع را برایش توضیح دادند. او پس از شنیدن این خبر، در میان صخرهها و کوههای بوکان بر خاک افتاد و در نماز با سجدهای خالصانه از خداوند برای این مسئولیت سنگین یاری طلبید.
صیاد شیرازی از اولین فرماندهان ارتشی بود که بر وحدت رویه و همافزایی ارتش و سپاه تأکید داشت. این تأکید بر وحدت، شعار بود یا واقعی؟
یکی از دستاوردهای برجسته صیاد شیرازی، تقویت پیوند و همافزایی میان ارتش و سپاه بود. او با تمام وجود برای ایجاد وحدت بین این دو نیرو کوشید. حتی پس از انتصاب به فرماندهی نیروی زمینی، قصد داشت پیش از خطبههای نماز جمعه تهران سخنرانی کند. هنگامی که مردم شعار «ارتشی، سپاهی، دو لشکر الهی» سر دادند، او با لبخند گفت: «این شعار درست نیست؛ بگویید: «ارتشی، سپاهی، یک لشکر الهی»!
یا مثلاً در ابتدای جنگ تحمیلی، قرارگاه ارتش به دستور بنیصدر در عمق یک کارخانه در دزفول مستقر بود. اما صیاد شیرازی پس از ورود به اهواز، به سرلشکر منفردنیاکی مأموریت داد تا قرارگاه مشترک ارتش و سپاه را در نزدیکی خط مقدم ایجاد کند. تنها دو روز بعد، منفردنیاکی خبر داد که قرارگاه آماده شده است. این قرارگاه که «کربلا» نام گرفت، به عنوان اولین قرارگاه مشترک این دو نیرو به همت صیاد شیرازی شکل گرفت.
صیاد شیرازی از جمله فرماندهانی است که به تواضع معروف است، نظر شما چیست؟
اخلاص و فروتنی از ویژگیهای بارز این شهید بود. او در عملیاتها به دیدگاههای دیگران اهمیت میداد و حتی نظرات یک سرباز ساده را با دقت گوش میکرد، هرچند تصمیم نهایی را خودش میگرفت. پس از پذیرش فرماندهی نیروی زمینی، بارها به دیدار علما رفت و از آنها درباره شیوه فرماندهی در صدر اسلام پرسید. او ویژگیهای فرماندهانی چون مالک اشتر و عمار را مطالعه میکرد و میکوشید خود و نیروهایش را به این الگوها نزدیک کند.
رهبر انقلاب درباره صیاد شیرازی فرمودهاند: «این شهید والامقام، همه سالهای پس از انقلاب را در خدمت به اسلام گذراند و جز شهادت، هیچ پاداشی نمیتوانست پاسخگوی این همه فداکاری باشد.» این کلام نشاندهنده عمق اخلاص و تعهد صیاد در مسیر خدمت به اسلام و انقلاب است.
او یک رزمنده واقعی و معتقد بود که هیچگاه به مسائل مادی محدود نشد. درباره عملیات فتحالمبین میگفت: «وقتی امام(ره) فرمودند شما پیروزید، دیگر نیازی به استخاره نبود. با این حال، برایطلب خیر به قرآن رجوع کردیم و سوره فتح آمد: «إِنَّا فَتَحْنَا لَک فَتْحًا مُبِینًا». به همین دلیل، عملیات کربلای ۲ را به فتحالمبین تغییر نام دادیم.»
صیاد شیرازی نقل میکرد: «پس از سخنان امام و نوید پیروزی با آیات قرآن، به امام حسین(ع) توسل کردیم و مراسم زیارت عاشورا را در قرارگاه برگزار نمودیم. در میانه مراسم، صدای نالهای عمیق شنیده شد. چراغها را روشن کردیم و دیدیم که سرلشکر منفردنیاکی، که بیش از ۵۰ سال داشت و فرمانده یکی از بزرگترین لشکرهای زرهی بود، صورت بر خاک گذاشته و اشک میریزد. او با تمام وجود از خدا یاری میطلبید.»
او ادامه میداد: «پس از عملیات، به دیدار امام(ره) رفتم و گزارش دادم. سپس از حال و هوای شهید نیاکی گفتم. امام با دقت گوش کردند و فرمودند: «این بازگشت انسان به فطرت پاکش است.» بعدها کتابی درباره شهید نیاکی با عنوان «از رجعت تا فطرت» نگارش شد.»
شهید صیاد به زیارت عاشورا عشق میورزید. سالها پس از جنگ، روزی در منزلش پس از خواندن زیارت عاشورا، به او گفتم: «حالا که راه کربلا باز شده، شما با این همه خدمت در دفاع مقدس، چرا به زیارت نمیروید؟» با لبخندی آرام پاسخ داد: «نذر کردهام اگر قسمت شد، پیاده به کربلا بروم.» مدتی بعد به شهادت رسید. انگار خداوند او را بسیار دوست داشت؛ چرا که کربلا را باید با دل رفت و صیاد با چهرهای خونآلود به دیدار اربابش اباعبدالله شتافت.
او هر ماه در شب اول ماه قمری، مراسم روضه امام حسین(ع) را در منزلش برگزار میکرد. زیرزمین خانهاش را به حسینیهای ساده تبدیل کرده بود. با چفیه بر سر، همه کارها را خودش انجام میداد؛ از شستن حیاط و حوض تا نظافت آشپزخانه. حتی به دیگران اجازه کمک نمیداد و میگفت: «امشب روضه اباعبدالله است؛ خودم باید خدمت کنم.» خدمت به دستگاه امام حسین(ع) را بزرگترین افتخار میدانست.
روزی زودتر به منزلش رفتم تا در مراسم زیارت عاشورا کمکی کنم. هنوز اذان مغرب نشده بود که گفت: «تیمسار زوالت از مکه آمده و مراسمی دارد، اما من به خاطر روضه نمیتوانم بروم.» پرسیدم: «مراسم از چه ساعتی است؟» گفت: «از نماز مغرب.» بلافاصله دستور داد با ماشینش بروم و نماز اول وقت را در آن مراسم بخوانم. به محل رسیدم و پیام صیاد را به تیمسار رساندم. چه نماز زیبایی شد! صیاد حتی به اقامه نماز اول وقت دیگران هم اهمیت میداد.
در جبههها، اگر روحانی نبود، خودش عبا بر دوش میانداخت، سجادهاش را پهن میکرد و پیشنماز میشد. در قنوت، به جای دعا برای خود، صلوات میفرستاد و برای سلامتی رهبرش دعا میکرد: «اللهم احفظ قائدنا الخامنهای.» عشق او به ولایت در هر لحظه آشکار بود.
سخنانش همیشه با آیهای از قرآن آغاز میشد: «رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ». سپس دعای سلامتی امام زمان(عج) را میخواند و بعد صحبتش را ادامه میداد. توکل عمیقش به خدا در کلامش نمایان بود. هرگاه خاطرهای تعریف میکرد و میخواست بگوید سخن یا فرمانی از او صادر شده، میگفت: «خدا به قلبم انداخت» یا «بر زبانم جاری کرد.» همه وجودش برای خدا بود و اخلاصش بینهایت.
پاسختان برای این سؤال که صیادشیرازی چگونه فرماندهی بود ، چیست؟
در امور نظامی و اداری تأکید داشت که دستورات باید شخصاً ابلاغ شوند تا چیزی کم یا زیاد نشود. خودش هم همهچیز را با دقت پیگیری میکرد، برنامهریزی دقیقی داشت و حتی از ثانیههای زندگیاش به بهترین شکل استفاده میکرد. زندگیاش حتی یک لحظه هدررفته نداشت.
دخترش نقل میکرد: «وقتی درجه سرلشکریاش را به او دادند، خوشحال بودیم. پرسیدم: پدر، شما هم خوشحالید؟» پاسخ داد: «آری دخترم، خوشحالم. اما نه برای درجه سرلشکری. خوشحالم چون نایب امام زمان(عج) از کارم راضی بوده و این درجه را داده است.»
روزی قرار بود دانشجویان دانشگاه افسری را با قطار به مناطق عملیاتی ببریم. صیاد با وجود مشغله زیاد، همراهمان با قطار آمد تا حتی در مسیر، آموزش را ادامه دهد. در کوپه قطار گفت: «کاغذ و قلم بیاور و برنامه را بنویس.» با دقت ستونهایی برای برنامهریزی کشید: ساعت شروع، پایان و شرح اقدامات. حتی زمان خاموشی و بیداری را مشخص کرد و نماز اول وقت را با رنگ قرمز نوشت. به رئیس قطار دستور داد حرکت را طوری تنظیم کند که برای نماز اول وقت در ایستگاه باشیم. وقتی با تأخیر چند دقیقهای به ایستگاه نزدیک شدیم، چهرهاش از نگرانی برافروخته شد. برای آرام کردنش پیشنهاد دادم در راهرو اذان بگوییم. خودش اولین نفر اذان گفت و با «اللهاکبر» همه را به نماز فراخواند.
شهید صیاد نه فقط یک فرمانده، بلکه یک رهبر نظامی بود. رهبری او از مکتب و باورهایش سرچشمه میگرفت، نه از درجه و مقام. به همین دلیل، رهبر انقلاب دربارهاش فرمودند: «رگههایی از رهبری نظامی در او بود.» او با الگو گرفتن از فرماندهان صدر اسلام، همه عمرش را صرف دفاع از انقلاب و اسلام کرد. امام(ره) نیز در پیامی در سال ۱۳۶۵ از خدمات بیوقفه او تقدیر کردند و آرزوی موفقیت بیشتر برایش نمودند.
توجه ویژهاش به افراد ضعیف، نقطه قوت اخلاقی او بود که دشمن از آن سوءاستفاده کرد. روزی که منافقی در لباس رفتگر نامهای به او داد، صیاد با مهربانی آن را گرفت تا شاید گرهای از کار کسی باز کند. اما ناگهان صدای شلیک شنیده شد و او غرق در خون به شهادت رسید. منافقین از رادیوهای بیگانه اعلام کردند: «انتقام مرصاد را گرفتیم.» اما در حقیقت، صیاد به آرزوی دیرینهاش، شهادت، رسید.
در مراسم تشییع، وقتی تابوتش را جلوی مسجد ستاد کل گذاشتند، رهبر انقلاب بر تابوت او بوسه زد؛ که نشانهای ازعشق واحترام عمیق به این شهید بزرگوار بود.

