درخشش جهانی «باشو غریبه کوچک» چهل سال بعد

باشویی که دیگر غریبه نیست

رضا صائمی
دبیر گروه فرهنگی

نسخه مرمت‌ شده فیلم «باشو غریبه کوچک» ساخته بهرام بیضایی، جایزه بهترین فیلم بخش کلاسیک هشتادودومین جشنواره فیلم ونیز را به خود اختصاص داد. شاید خود بهرام بیضایی هم تصور نمی‌کرد چهل سال بعد از ساخت «باشو غریبه کوچک» یکی از بهترین آثارش، بار دیگر در سطحی جهانی و در جشنواره معتبر ونیز بدرخشد و مورد تقدیر قرار بگیرد. بخش کلاسیک جشنواره ونیز امسال به نمایش جهانی نسخه‌های مرمت‌شده ۱۸ شاهکار سینمایی از کشورهای مختلف پرداخت که در طول یک سال گذشته توسط آرشیوها، نهادهای فرهنگی و شرکت‌های تولید فیلم بازسازی شده‌اند. حتی اگر این فیلم جایزه هم نمی‌برد بازهم یک افتخار برای سینمای ایران بود هم اینکه به عنوان هجده شاهکار سینمایی در جشنواره ونیز حضور داشت  یک امتیاز و اتفاق بزرگ بود و این نشان می‌دهد که فیلم خوب یک بار ساخته می‌شود اما بارها می‌تواند موجب افتخار شود و به مثابه سرمایه هنری سینمای ملی هر کشوری مورد توجه و تقدیر و ستایش قرار بگیرد. بعید می‌دانم مخاطب این یادداشت فیلم را ندیده باشد اما برای آنها که هنوز فیلم را ندیده‌اند باید گفت قصه فیلم درباره پسربچه‌ای جنوبی به نام باشو است که در جریان جنگ ایران و عراق خانواده‌اش را از دست می‌دهد.
 باشو بر اثر بمباران و ناامنی، سوار یک کامیون می‌شود و سر از شمال ایران درمی‌آورد. در روستایی سرسبز در گیلان، زنی کشاورز به نام نایی (با بازی سوسن تسلیمی) او را می‌یابد و به خانه‌اش می‌برد. فیلم درسال 64 ساخته شد و پس از چند سال توقیف، برای ‌نخستین‌بار در ۲۳ بهمنِ ۱۳۶۸ به نمایش عمومی‌درآمد. بیضایی در گفت‌و‌گویی با ماهنامه فیلم درباره چگونگی شکل‌گیری ایده اولیه فیلم گفته بود، در سال‌های جنگ ایران و عراق، هرگاه به شمال کشور سفر می‌کرده و پناهندگان و مهاجران جنگی را که از جنوب کشور بدانجا مهاجرت کرده بودند، می‌دیده، از خود می‌پرسیده که اولین جنوبی که به شمال آمده، چه احساسی داشته، چه افکاری در ذهن او گذشته، چگونه حرف‌هایش را به دیگران منتقل کرده و چطور با آن محیط سازش پیدا کرده است؟ شاید آنچه در پس این رخداد خوش سینمایی برای ما ایرانیان قابل تأمل است مفهوم میهن‌دوستی و عشق به ایران و تأکید بر همدلی و همبستگی ملی باشد. حالا که به تماشای دوباره این فیلم می‌نشینیم احساس همدلی بیشتری با قصه و آدم‌هایش می‌کنیم. در سکانسی کودکان روستا به باشو حمله می‌کنند تا او را کتک بزنند در همین حین نایی‌جان از راه رسیده و باشو را نجات می‌دهد. باشو که بر زمین افتاده ابتدا می‌خواهد با برداشتن سنگی به تلافی بپردازد اما چشمش به کتاب ادبیات فارسی یکی از دانش‌آموزان که در جریان دعوا بر زمین افتاده می‌افتد. آن را بر می‌دارد و با لهجه‌ای عربی شروع به خواندن می‌کند: «ایران سرزمین ماست. ما از یک آب و خاک هستیم. ما فرزندان ایران هستیم.» انتخاب این فیلم در جشنواره ونیز پس از چهل سال، آن هم در زمانه‌ای که سایه جنگ، همبستگی ملی را بیشتر کرده یک نشانه دارد. نشانه اینکه قصه عشق به وطن هیچ‌گاه نه تمام می‌شود نه تکراری. حالا باید گفت که باشو دیگر غریبه نیست، تصویری از خود ماست. تصویر یک ایرانی.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و هشتصد و سی
 - شماره هشت هزار و هشتصد و سی - ۱۷ شهریور ۱۴۰۴