« ایران» از چالش ها و تلاش ها برای بقای یوز ایرانی در پناهگاه وسیع سمنان گزارش می دهد
آذر، دلبر، ابریشم و دیگران در توران
زهرا کشوری
دبیر گروه زیست بوم
از بلندی یک ساختمان مشرف به مرکز تحقیقات و تکثیر یوز در اسارت، چشمانمان را ریز و تیز کردیم، اما جز سکونی سنگین در پسِ گرمای سوزانِ هوا، چیزی نصیبمان نشد. برای آنکه کمترین استرسی متوجه این گونههای ارزشمند نشود، خبرنگاران و عکاسانی که از تهران آمده بودند، به گروههای کوچک چهارنفره تقسیم شدند. گروه ما که به ایستگاه تحقیقاتی رسید، صحنهای از آرامشِ غریبِ زندگی در حاشیه بقا پیش چشممان گشوده شد: 6 یوز دور از چشم ما، در سایهسار کلبههای کوچک خود، خسته و بیصدا آرمیده بودند. آفتابِ بیامانِ توران، سوزان و خیرهکننده بر فراز همهچیز فرمان میراند و آنها نیز یا به پناهگاههای خود خزیده بودند، یا زیر سایهبانهایی که دستِ بشر برایشان ساخته بود، از گرمای جانکاه در امان مانده بودند. شانس با ما یار نبود؛ بازی نور و سایه، قامتِ مینیاتوری سریعترین گربهسان جهان را از دیدگان مشتاق ما پنهان کرده بود.
داستان اما، در جایی دیگر نوشته میشد: در اتاق مانیتورینگ، که دوربینهایش بیوقفه هر حرکتِ «ایران»، «فیروز»، «دلبر»، «توران»، «آذر» و «ابریشم» را ثبت میکرد. اولین تصویری که بر صفحه مانیتور و در چشمان ما نقش بست، «آذر» بود. کمی بعد، «توران» در هالهای از نور و تاریکی خود را نمایان کرد؛ یکی رو به دوربین و دیگری پشت به آن. تنها حالت گوشهایشان بود که آنها را از یکدیگر متمایز میکرد، وگرنه سایه چنان آنها را در آغوش گرفته بود که هر خط و خالِ دلربایی را از نگاهمان پنهان میداشت.
این دو خواهر، روزی توسط چوپانان یافته شده و به این پناهگاه آورده شده بودند. حالا، چهره توران و خالهای نمادینش در تاریکی محو شده بود و تنها سایهای مبهم از قامتی بر سکویی لمیده، دیده میشد. اندکی بعد «ایران» وارد قاب شد؛ در گذر میان سایه و نور، چهرهاش واضح بر صفحه مانیتور افتاد. ایران ۹ سال دارد؛ همان مادری که «پیروز» و دو توله دیگر را به دنیا آورد.
تولههایی که اگر میماندند، شاید امروز امید در توران روشنتر از آفتابی بود که حالا تصویر ما را از پنجره مرکز تحقیقات نیمهتار میکرد. به گفته «باقر نظامی»، مدیر ملی پروژه حفاظت از یوزپلنگ، ایران توان باروری دارد، اما چسبندگی رحم اجازه نمیدهد. او یکی از دلایل این مشکل را به سزارین ایران نسبت میدهد.
آذر خود را تکان میدهد، اما از سایه بیرون نمیآید و همچنان تصویری تاریک بر پرده مانده است. همانطور که کسی نمیداند آیا او، «فیروز»، تنها یوز نر مرکز را خواهد پذیرفت یا نه. این تردید درباره همه یوزها وجود دارد؛ چون یوزها، انتخابگرند. دوربین رد یک یوز را در محوطه در حال حرکت میزند؛ فیروز، پدر سه قلویی که از دست رفت. فیروز اگرچه سن بالایی دارد، اما هنوز توان باروری دارد. پرسشهای بیپاسخ، به پاییز امسال گره خورده است، در فصل جفت گیری؛ زمانی که مشخص خواهد شد کدام یک از یوزهای ماده «فیروز» را انتخاب میکند یا شاید «فیروز» کدام یک از آنها را. این انتخاب میتواند سرنوشت پروژه را تغییر بدهد. اگر یوزهای مرکز تکثیر، دست رد به سینه همدیگر بزنند، سازمان حفاظت محیط زیست چارهای ندارد که به سمت زندهگیری یکی از یوزهای نر در طبیعت برود. انتخابی سخت که واکنشهای سختتری در پی خواهد داشت.
جایی که شکارچی، شکاربان شد
در دلِ گرمای طاقتفرسای توران، ایستگاه دلبر همچون نگهبانی خاموش، خاطراتِ فراموشنشدنی طبیعتِ ایران را در سینه دارد. اینجا، نهتنها یک پاسگاه محیط بانی، که گواهِ زندگی مردانی است که عشق به طبیعت، سرنوشتشان را دگرگون کرد.
نشستِ مدیرکل حفاظت محیط زیست استان سمنان، سعید یوسفپور و همکارانش در همین ایستگاه برگزار شد؛ جایی که دیوارهایش روایتِ رشادتها و ازخودگذشتگیها را در سکوت مرور میکنند. ایستگاه دلبر، در سایهسارِ آرامگاهِ امیرخان آهنی، محیط بان پیشکسوت خارتوران و همسرش قرار دارد؛ مردی که تمام عمرش را وقفِ حفاظت از این سرزمینِ بیکران کرد.
در اتاقی ساده و بیآلایش، عکسِ امیرخان بر دیوار نقش بسته است. چشمانِ نافذش که گویی هنوز هم مراقبِ توران است. در کنارش، تصاویرِ کوشکی(یوز نر میاندشت) و دیگر گونههای حیاتوحش، یادآورِ ثروتی است که این سرزمین در خود جای داده است. توران، که بهحق «آفریقای ایران» نام گرفته، نهتنها بزرگترین ذخیرهگاه زیستکره ایران، که پس از سرنگیتی تانزانیا، دومین منطقه بزرگ بیوسفر جهان است.
امیرخان آهنی، که روزگاری شکارچی بود، در مصاحبهای با فصلنامه صنوبر در زمستان ۱۳۹۶ روایت کرده بود که چگونه با معرفی اسکندر فیروز، بنیانگذار سازمان حفاظت محیط زیست، راهی سازمان شکاربانی شد و از شکارچی به شکاربانی پیوست. او اولین مأموریتهایش را از همین منطقه دلبر آغاز کرد؛ جایی در حوالی بیارجمند که امروز پاسگاهی به همین نام، در مدخل پارک ملی خارتوران دارد. در نزدیکی این پاسگاه، بنایی قدیمی وجود دارد که مردم محلی به آن «قلعه امیرخان» میگویند؛ قلعهای که شاهدِ سالها مجاهدتِ او برای پاسداری از میراث طبیعی ایران بوده است.
اما دلبر فقط با نام «امیرخان» پیوند نخورده است. این ایستگاه، نامش را با یوزپلنگ مادهای به نام «دلبر» نیز در حافظه افکار عمومی ثبت کرده است؛ یوزی که روزی به تهران رفت تا با کوشکی، یوز نرِ آوردهشده از میاندشت، همخانه شود و امیدی برای تکثیر یوز در اسارت باشد. اما سرنوشتاش جور دیگری رقم خورد؛ جنین دلبر سقط شد و آن امید به نسلآوری، هرگز محقق نشد. سالها بعد، هر دو به توران بازگشتند. کوشکی به دلیل کهولت سن چشم از جهان فروبست و دلبر، اینک در مرکز تکثیر، روزگار پیری را سپری میکند؛ آنقدر کمتحرک که حتی از پشت دوربینهای اتاق مانیتورینگ هم دیده نشد.
در محیط بانی دلبر
هم سعید یوسفپور و هم «مجید عجمی» رئیس پارک ملی کویر میگویند حفظ زیستگاه یوز را مهمترین رسالت خود در این کویر میدانند. آنان و محیطبانان توران، یک هفته پیش از آنکه میزبان رسانهها باشند 17 رأس جبیر از پارک ملی کویر را به توران آورده بودند. جبیرها که صد کیلومتر راه طی کرده بودند تا طعمهای باشند برای یوزهای زادآورترین زیستگاههای کشور. جایی که جمعیت گیاهخواران و نشخوران کم شده است؛ یکی از دلایل کاهش جمعیت آنها بیآبی است. یوسفپور میگوید: «برای اولین بار توانستیم یک گله را بدون تلفات جا به جا کنیم» و از همکارانش تشکر میکند. در استانی که هفتمین استان کشور از نظر وسعت است و ۱۹ درصد مناطق تحت حفاظت ایران در این استان قرار دارد. سه ذخیرهگاه زیستکره یونسکو شامل پارک ملی کویر، بخشی از ذخیرهگاه زیستکره گلستان و پارک ملی توران در سمنان واقع شدهاند.
به داشتههای شگفت انگیز سمنان باید پناهگاه حیاتوحش و منطقه حفاظتشده خوار توران، منطقه حفاظتشده ابر، پارک ملی «صیدوا» و مناطق جنگلی حفاظتشده را اضافه کرد.
درد دل یوسفپور از همین داشتهها شروع میشود: «ظرفیتهای طبیعی و زیستی سمنان بینظیر است، اما در کنار آن با چالشهای فراوانی روبهرو هستیم. کمبود و حتی نبود نیروی انسانی کافی، همچنین محدودیت شدید در امکانات حفاظتی، شرایط را برای ما بسیار سخت کرده است. نسبت نیروی محیطبان به مساحت تحت حفاظت در سمنان پایینترین رقم کشور است.» مردان سبزپوش محیط زیست کویر در چنین شرایطی باید از آخرین بازماندگان یوز آسیایی هم حفاظت کنند.
یوسفپور، شرط بقای یوز آسیایی را تأمین منابع مالی و انسانی وابسته میداند و آژیر قرمز را به صدا درمی آورد: «با امکانات و بودجه فعلی اداره کل و سازمان حفاظت محیط زیست، حفاظت از شش میلیون هکتار عرصه شامل مناطق چهارگانه و زیستگاههای تاریخی و فعلی یوزپلنگ در کشور ممکن نخواهد بود. اگر این حمایت فراهم نشود، آخرین جمعیت این گونه ارزشمند در خطر نابودی است.»
او آب پاکی را روی دست همگان میریزد و می گوید: «برنامههای روتین حفاظتی که تاکنون اجرا شده، برای نجات یوزپلنگ کافی نیست. ما به یک«برنامه اقدام ملی برای نجات یوز آسیایی» نیاز داریم؛ برنامهای که همه ارکان حاکمیت و سه قوه پای کار بیایند و همراهی کنند.»
او خبرهای نگران کننده دیگری هم دارد که از خساست آسمان میآید و تغییر اقلیم: «تأثیر خشکسالی بر منابع آبی و غذایی کاملاً محسوس است؛ منابع علوفهای، طعمههای یوز و منابع آبی زیستگاه بشدت کاهش یافته و همین موضوع جمعیت یوز آسیایی را در حداقل ممکن نگاه داشته است.»
دندان تیز سگهای گله بر گلوی یوز
میان تشنگی حیات وحش، آبهایی هم که محیط بانها با منبع به آبشخورها میرسانند سهم شترهایی میشود که عجمی رئیس پارک ملی توران تعداد آنها را 10 هزار نفر شتر اعلام میکند. هیچ دام و شتری در پارک ملی توران نیست اما آنها در منطقه حفاظت شده و مناطق پیرامونی پارک ملی حضور دارند. دندان تیز سگهای گله هم گلوی یوزها را میفشارد تا تصادف جادهای و سگهای گله دو دلیل از دست رفتن آخرین یوزهای باقی مانده در جغرافیای ایران در میان 44 کشور آسیایی باشند. یوسفپور حضور رقبای طبیعی یوز مانند پلنگ، گرگ و کفتار راهراه را هم از دیگر دلیل کاهش تعداد یوزها اعلام میکند.
یوسفپور میگوید: «کارهای زیادی در گذشته انجام شده و باید قدردان آنها بود. اما اگر آسیبشناسی کنیم، شاید برخی اقدامات مثبت، ناخواسته به زیستگاه آسیب هم رسانده باشند. در زمینه «مشارکت مردم و ایجاد معیشت جایگزین» نیز تلاشهایی صورت گرفته؛ توسعه طبیعتگردی، صنایع دستی و فرآوری محصولات کشاورزی بخشی از این اقدامات بوده است. با این حال، این برنامهها به اثربخشی مطلوب نرسیده و ما همچنان پیگیر تقویت این مسیر هستیم.»
او به موضوع «مدیریت دام» در منطقه اشاره میکند و میگوید: «مدیران استانی واقعاً تلاش زیادی کردند؛ بسیاری از سامانههای عرفی در پارک ملی توران شناسایی، خریداری و آزادسازی شدند اما به دلیل مشکلات مالی دولت، این روند نیمهتمام ماند. در موضوع «شترها» نیز اقدامات زیادی صورت گرفت اما به طور کامل به نتیجه نرسید. اکنون برای کنترل حضور شترها، تعدادی «همیار محلی» استخدام شدهاند تا اثرات منفی بر «پوشش گیاهی» و «منابع آبی»کاهش یابد. حضور شترها یکی از مهمترین عوامل بازدارنده در زیستگاه یوز بوده است.»
این کارشناس مسائل موجود در زیستگاه یوز را چندبعدی میداند که تنها با اقدامات بازدارنده حل نخواهند شد. او تأکید میکند: «در کنار این، لازم است به «توانمندسازی جوامع محلی» توجه بیشتری کنیم. خوشبختانه روستاهای اطراف توران نسبت به بسیاری مناطق دیگر کشور همکاری بیشتری نشان میدهند و ما باید این مشارکت ارزشمند را تقویت کنیم.»
مدیریت دام، کشاورزی و زیستگاه
یوسفپور، تأکید میکند که تمامی اقدامات حفاظتی در استان بر اساس مطالعات علمی و برنامههای مدون پیش میرود و از اجرای تصمیمات سلیقهای پرهیز شده است.
به گفته او، یکی از محورهای مهم، تأمین منابع آب در زیستگاههای یوز است. در این راستا بخشی از نیازها از طریق سامانههای آبگیر سطحی و بخشی دیگر با اقداماتی برای کاهش آثار سوءتغییرات اقلیمی تأمین میشود.
رئیس سازمان حفاظت محیط زیست استان میافزاید: «در زمینه عبور عشایر و دام، ظرفیتسنجی و برنامهریزی برای آزادسازی مراتع انجام شده و همزمان موضوع رفع تعارضات با کشاورزان و جلوگیری از تخریب زیستگاه در دستور کار قرار دارد.»
یوسفپور با اشاره به فعالیت معادن در این استان میگوید: «تلاش شده است تا معادن موجود با اهداف زیستمحیطی همسو شوند. انفجارها بهصورت خفیف و کنترلشده انجام میشود و رفتوآمد کامیونها نیز بهگونهای مدیریت خواهد شد که کمترین اثر را بر زیستگاه داشته باشد.»
تهدید جدی برای یوزها
به گفته یوسفپور، بزرگترین تهدید یوزپلنگ آسیایی در استان، جاده ترانزیت تهران–مشهد است. او تأکید میکند: «در یک بازه ۱۰ ساله، ۱۳ یوز بر اثر تصادف در این مسیر تلف شدهاند.»
وی از آغاز عملیات ایمنسازی کریدورهای عبور یوزپلنگ در این محور خبر میدهد و میافزاید: «این پروژه با همکاری اداره راه و اداره کل محیط زیست استان اجرا میشود. هرچند اعتبارات موجود کافی نیست، بخشی از منابع از محل مالیات معادن و اعتبارات دولتی تأمین خواهد شد.»
یوسفپور یکی دیگر از نگرانیهای جدی را مهاجرت یوزهای جوان به دنبال قلمرو جدید عنوان میکند: «این جابهجاییها ممکن است آنها را به سمت جادههای پرخطر بکشاند و جمعیت یوزها در استان را تهدید کند.»
او همچنین از تلاشهای گسترده همیاران و داوطلبان محیط زیست خبر میدهد که بویژه در ایام پرتردد مانند تعطیلات اخیر، با حضور در جادهها کوشیدهاند از تصادف با یوزها جلوگیری کنند. با این حال، وی تأکید میکند: «ما نمیتوانیم همه رانندگان را وادار کنیم به سرعت مجاز ۹۰ کیلومتر پایبند باشند. این موضوع نیازمند فرهنگسازی و نظارت جدیتر است.»
مدیرکل حفاظت محیط زیست استان سمنان میگوید: «اگرچه اقدامات متعددی برای حفاظت از یوز آسیایی در حال اجراست، اما کلید اصلی نجات این گونه، ایمنسازی کامل جاده تهران–مشهد و مدیریت جدیتر تردد خودروهاست.»
پایش شبانهروزی با کمترین نیرو
مدیرکل محیط زیست سمنان از گسترش گشتها خبر میدهد و میگوید: «در دو ماه اخیر، حتی همکاران ستادی ما شبها در قالب کشیک، گشت و کنترل شبانه داشتهاند. همه پرسنل، بجز بانوان، به صورت چرخشی در مناطق مختلف کمک میکنند.»
او با تأکید بر وسعت منطقه توران یادآور میشود: «عرصه آنقدر گسترده است که با ۱۲ محیط بان موجود امکان حفاظت کامل وجود ندارد.»
یوسفپور، مجوز جذب ۳۰ نیرو از طریق شورای عالی محیط زیست، استفاده از سربازان وظیفه برای تأمین امنیت پاسگاههای محیط بانی و بهکارگیری همیاران محیط زیست در قالب مسئولیت اجتماعی، البته بدون مشارکت در درگیریهای میدانی را از جمله راهکارهای جذب نیرو اعلام میکند.
او همچنین آزادسازی و ساماندهی حضور شتر در زیستگاهها، بیمه حیات وحش و تأمین منابع مالی مرتبط، توزیع ۶۰ تن علوفه برای حیات وحش بویژه گورخر آسیایی در شرایط خشکسالی، انتقال جبیر به عنوان طعمه طبیعی یوزپلنگ و برنامهریزی برای انتقال نسلهای دوم و سوم در آینده نزدیک را مجموعهای از اقدامات در دست اجرا اعلام میکند.
مدیرکل حفاظت محیط زیست استان سمنان تأکید میکند: «نجات یوز آسیایی تنها وظیفه یک اداره نیست؛ این مأموریتی ملی است که به همبستگی همه نهادها و همراهی مردم نیاز دارد.»
بــــرش
هر شتر روزی 100 لیتر آب میخورد
حرفهای مجید عجمی، رئیس پارک ملی توران، نشاندهنده عمق چالشها و تلاشها برای حفاظت از یوزپلنگ آسیایی است. عجمی که خود را بومی منطقه میداند، با اشاره به حضور حدود ۲۶ یوزپلنگ در توران (۲۰ فرد در طبیعت و ۶ فرد در سایت تکثیر)، بر استراتژی محیط زیست سمنان، یعنی «حفاظت از زیستگاه» تأکید میکند. به گفته او، هرچه زیستگاه ایمنتر شود، امکان زادآوری طبیعی یوزپلنگ بیشتر فراهم میشود.
یکی از بزرگترین مشکلاتی که عجمی به آن اشاره میکند، وجود حدود ۱۰ هزار شتر سرگردان است که هر کدام روزانه ۸۰ تا ۱۰۰ لیتر آب مصرف میکنند و فشار زیادی بر منابع آبی محدود منطقه وارد میکنند. این شترها نه پروانه چرا دارند و نه مرتع مشخصی و معیشت برخی روستاییان به آنها وابسته است. برای مدیریت این مشکل، دور آبشخورها را حصارکشی کردهاند تا شترها نتوانند به آب دسترسی پیدا کنند، اما حل قطعی مشکل نیازمند ساماندهی این شترها توسط سازمانهای مربوطه است.
عجمی بر همکاری بیبدیل جوامع محلی تأکید میکند و میگوید: «واقعیت این است که مردم محلی با همه وجود از ما حمایت میکنند. از تمامی روستاهای اطراف، به هر شکل ممکن، دارند به ما کمک میکنند. این مشارکت برای موفقیت در حفاظت، کاملاً حیاتی است.»


