صناعتسیاسیعارف
«ایران» بهبهانه یک سالگی دولت، سابقه و کارنامه مـعاون اول رئــیسجمهور را بـــررسی مـــیکنــد
مرتضی گل پور
دبیر گروه سیاسی
در جامعهای که هدردادن سرمایهها کارکرد حوزه سیاست و سوزاندن سرمایهها دستاورد جریانهای سیاسی محسوب میشود، حفظ سرمایهای به نام محمدرضا عارف و استفاده از این ظرفیت در مقام معاون اول رئیس جمهوری پزشکیان، خود یک دستاورد است. عارف دکترای مخابرات را از دانشگاه استنفورد آمریکا گرفت و پس از مدتی تحصیل، اکنون سالها است که استاد دانشکده برق دانشگاه صنعتی شریف است. تصویری از او هنگام تحصیل در دانشگاه استنفورد موجود است که نشان میدهد این جوان انقلابی، موها و لباسهای خود را به سبک جوانان آن روز ایران مرتب و انتخاب میکرد. عارف از همان سالهای دهه 1360 در معاونتهای مختلف وزارت علوم فعالیت کرد و این فعالیتها، در کنار فعالیتهای دانشگاهی و تدریس او، مثلاً در دانشگاه صنعتی اصفهان بود. مهمترین بروز و ظهور عارف در عرصه سیاست ایران به سالهای 1373 تا 1376 برمیگردد، در دولت دوم آیتاللههاشمیرفسنجانی که محمد فرهادی وزیر علوم بود و در دولتی که قرار بود هرچه بیشتر از چپها فاصله بگیرد، محمدرضا عارف متصل به چپ، رئیس دانشگاه تهران بود. در پایان دولت آیتاللههاشمیرفسنجانی که قدرت اجرایی به چپها یا همان اصلاحطلبان منتقل شد، سهم و نقش عارف هم در سیاست و قدرت در ایران بالاتر رفت. زمانی وزیر پست و تلگراف و تلفن بود، در دورهای رئیس سازمان برنامه و بودجه بود و در دولت دوم اصلاحات، او به مدت چهار سال معاون اول سیدمحمد خاتمیرئیس جمهوری وقت بود. باورمندان به بازار آزاد نقل میکنند که آنچه برای محمدرضا عارف در دوره ریاست بر سازمان برنامه و بودجه، مطرح بود، دو هدف بود: دنبال کردن نوعی عدالت اقتصادی و تلاش برای کاستن بار محرومان جامعه و نیز حل مشکلات اقتصادی دولت و برداشتن موانع از مسیر کار دولت اصلاحات. معاون اولی عارف در دولت دوم اصلاحات در شرایطی رقم خورد که تنشهای سیاسی کاسته شده بود و یک عدالتجوی نهادگرا مثل محمد ستاریفر در سازمان برنامه و بودجه حضور داشت. دوران ثبات اقتصادی و سیاسی در همین دوره فرا رسید، دورهای که در آن نقشهایی چون عارف به عنوان معاون اول و ستاریفر به عنوان رئیس سازمان برنامه افزایش یافته بود. با پایان دولت اصلاحات، محمدرضا عارف جزو معدود سیاستمداران و مدیران ارشد اصلاحطلب بود که همچنان پایی و راهی در نهادهای دیگر حکمرانی داشت. این حضور و پیوستگی درحالی بود که محمدرضا عارف یکی از بنیانگذاران حزب مطرح و مهم دهه 70 و 80 ایران، یعنی حزب مشارکت هم بود. اما به رغم این سوابق اصلاحطلبی که شاید برای برخی پیامدهای درازمدتی به دنبال داشته باشد، عارف همچنان ارتباط و پیوندی پیوسته با ارکان حاکمیت داشت. انتصاب به عنوان عضو پیوسته فرهنگستان علوم ایران، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام از سال 1385 تا امروز و عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی از سال 1390 تا 1400، یعنی به مدت 10 سال، از آن دست سوابقی است که میان اصلاحطلبان، بسیار کمیاب است.
برخی برای توضیح این مسأله، یعنی اصلاحطلب و عضو بنیانگذاران حزب مشارکت بودن، و در ادامه عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجمع تشخیص مصلحت نظام شدن، از واژهها و عبارتهایی چون «میانه رو» یا «اصلاحطلب خوشخیم» و مانند اینها استفاده میکنند. روشن است که این عبارتها، برای توضیح وضعیت یک سیاستمدار نیست، بلکه برای زدن برچسب به کنشهای او است. واقعیت این است که اقتضای سیاست ورزی در جمهوری اسلامیایران، همین است که عارف در کارنامه خود دنبال کرد. به این معنی که سیاست ورز بودن، نه به معنای برون رفتن از چهارچوبها است، نه حل شدن در چهارچوبهای مصنوعی. صناعت یک سیاستمدار در این است که میان وضعیتهای حدی که طیفهای سیاسی مختلف ترسیم میکنند و میگویند یک سیاستمدار یا باید این طرف حد و مرز باشد یا آن طرف، باید راه خود را بیابد، مرز خود را بشناسد و بیملاحظه تشویق و تهدید دیگران، راه خود را برود. راز ماندگاری محمدرضا عارف در عرصه سیاست ایران؛ عرصهای که در سالهای اخیر بشدت بر قطبی بودن آن هم افزوده شده است، همین است. نه خواست اصلاحطلبی باشد که دیگران میپسندند، نه برای باقی ماندن در قدرت و عرصه سیاسی ایران از اصولش دست بکشد و اصولگرا شود. او اصلاحطلب ماند و این اصلاحطلب ماندن و حفظ سرمایه سیاسی در همه طرفها، از آن دست صناعتهای کمیاب سیاست در ایران است. به خردهگیران باید گفت در از دست دادن سرمایهها چه فضیلتی است، وقتی نتوان در بزنگاهها از این سرمایه به سود مردم استفاده کرد؟ دلیل این ادعا آن است که امروز کنشهای محمدرضا عارف تمام در مسیر اصلاحطلبی و رویکرد مبتنی بر وفاق دولت چهاردهم است. در مسألههای اجتماعی، در موضوعات سیاسی، در موارد فرهنگی، نه تنها حرفی خلاف خواست اکثریت مردم ایران از او شنیده نمیشود، بلکه همه کنش او معطوف به تحقق این خواست است. این همان سرمایهای است که این روزها و سالها به کار مردم و دولت میآید.
این صناعت سیاسی، سبب شده است که محمدرضا عارف در همه دوران مدیریتی یا سیاسیاش، یک چهره و یک سخن داشته باشد، هرچند برخی او را به دو چهره بودن یا دوگانگی متهم کردند. یکی از مواردی که این اتهام متوجه او شد، دوره چهار ساله فعالیتش به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس دهم بود. عارف نتوانست در رقابت با علی لاریجانی صندلی ریاست مجلس را از او بگیرد، اما اگر نبود مدیریت و اجماعسازی محمدرضا عارف در مجلس دهم، مسعود پزشکیان نایب رئیس اول و علی مطهری نایب رئیس دوم همین مجلس نمیشدند. همگان میدانند که حضور پزشکیان و مطهری در این صندلیها، چه دستاوردی برای اصلاحطلبان محسوب میشد. اما در همین دوره چهار ساله بیشترین انتقادها متوجه عارف شد، انتقاد از اینکه عارف چرا حرف نمیزند، چرا با صدای بلند حرف نمیزند، و گفتن اینکه آقای عارف در مجلس نماد سکوت اصلاحطلبانه شده است. برخی این مسأله را به آسودهطلبی عارف تعبیر کرده و مدعی بودند او نمیخواهد برای موکلان و مردمیکه به او رأی دادند، کار بکند. اما همان عارف که در 4 سال مجلس به زعم برخی ساکت بود، در دولت پزشکیان همواره سخن میگوید و تماماً هم سخن اصلاحطلبانه میگوید. این دو چگونه قابل جمع است؟ روشن است در مجلسی که عارف فقط یک نماینده تهران است و حداکثر رئیس فراکسیون امید، جز کار جمعی نمیتواند کار دیگری بکند. او، شأن مدیریتی نداشت که کار مدیریتی بکند، بلکه همکاری بود میان همکاران دیگر، البته با شأن و جایگاه سیاسی بالاتر. اما حالا در دولت چهاردهم، هم مدیر است، هم قدرت اجرایی دارد و هم توان کنش سیاسی تأثیرگذار. برای همین است که بسیار سخن میگوید و همیشه هم سخنان اصلاحطلبانه میگوید و هم در مقام معاون اول رئیس جمهور، با برگزاری جلسات متعدد با معاونان اول قوای دیگر سعی کرده است باری از دوش رئیس جمهوری در شکلگیری وفاق میان قوای سه گانه و اجزای مختلف حاکمیت بردارد. بنابراین باید گفت عارف دوره مجلس براساس اقتضای «نمایندگی»اش عمل کرد و اکنون در دوره دولت چهاردهم براساس «جایگاه معاون اول» عمل میکند. کشف اینکه «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد» هم در زمره آن صناعتهایی است که یک سیاستمدار باید کشف کند و بسازد که محمدرضا عارف این کار را کرده است.
سال 1392 کنارهگیری هرچند دیرهنگامش از انتخابات که راه ریاست جمهوری روحانی را هموارتر کرد، سرمایه سیاسی و اجتماعی او را بشدت افزایش داد. خانهاش تا چندین ماه محل رفت و آمد میهمانانی بود که برای قدردانی از او میآمدند. این سرمایه، با ناهمخوانی انتظارات از مجلس دهم و نمایندگان تهران در این مجلس قدری آسیب دید. با اینکه آن کنارهگیری از انتخابات، به جای آشتی عارف و جریان اعتدال، به شکافی میان این دو بدل شد که خود باید به صورت مستقل بررسی شود. اما در سال 1403 محمدرضا عارف وقتی به عنوان معاون اول رئیس جمهور از سوی مسعود پزشکیان منصوب شد، هنوز سابقه کنارهگیری از انتخابات و بعداً اتفاقات مجلس دهم سنگین بود. اما برخلاف دوره چهار ساله مجلس دهم که برای عارف پرفشار و پر طعنه بود، در یک سال گذشته هیچ کس خردهای جدی بر او نگرفت، الا مسأله انتقال پایتخت که حاصل یک سوءتفاهم بود. بنابراین، یک سال گذشته را میتوان دوره احیای دوباره عارف دانست، دورهای که سیاستمدار کهنه کار اصلاحطلب، بار دیگر ظرفیتهای اجرایی و توانمندیهای سیاسی و مدیریتی خود را آشکار کرد و همه این ظرفیتها و توان را در خدمت به حل مشکلات کشور و دولت بهکار بست. مردم در این یک سال، حرفی، کلامییا عملی جز پیگیری منافع خود و رفع مشکلاتشان از عارف نشنیدند. جلسات شورای اقتصاد را اغلب معاون اول برگزار میکند، جلسه ستاد تنظیم بازار، جلسه شورای راهبری برنامه هفتم و چندین و چند جلسه مهم دیگر دولت، به ریاست او و در دفتر معاون اول برگزار میشود. حالا با گذشت یک سال، دستکم یک چیز روشن است؛ هرچند برخی به انتخاب پزشکیان برای معاون اولی عارف خرده میگرفتند، اما حالا آن خرده گیران چیزی برای گفتن ندارند. عارف انتخاب درست پزشکیان بود و هر روز درستی این انتخاب هم آشکارتر میشود. او بازوی رئیس جمهوری و یک پای وفاق در دولت چهاردهم است.
یادداشت
نظم استنفوردی در خدمت کارآمدی
علیرضا خامسیان
معاون ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر معاون اول رئیس جمهور
افرادی که سابقه کار علمیو تجربه دانشگاهی قوی دارند و بویژه در دانشگاههای معتبر جهانی مانند استنفورد تحصیل کردهاند، معمولاً نظم و وقتشناسی را سرلوحه زندگی خود قرار میدهند.
دکتر محمدرضا عارف از این دسته افراد است؛ فردی که نه تنها ذهنی منظم و چهارچوبمند دارد، بلکه در هر زمینهای که وارد شده است، نظم و دقت را نیز حاکم کرده است.
دکتر عارف چه در دوران حضورش به عنوان معاون اول رئیسجمهور و چه دوران ریاست بر سازمان برنامه و بودجه در دولت اصلاحات و چه در حوزههای علمیو آموزشی، همواره برنامهها و فعالیتهای خود را بر پایه یک نظم دقیق و برنامهریزی شده انجام داده است.
کمتر پیش میآید که دکتر عارف کاری را به طور ناگهانی و بدون برنامهریزی انجام دهد، مگر در شرایط اضطراری یا برگزاری جلسات کلانی که ناچار به پاسخگویی سریع درباره آن موضوع خاص است.
در یک سال اخیر که به عنوان معاون ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر معاون اول فعال بودهام، از نزدیک دیدهام که بیش از ۷۰ درصد وقت ایشان صرف پیگیری یا حل مسائل حیاتی مرتبط با اقتصاد و بویژه مسائل مرتبط با معیشت مردم شده است؛ مسائلی که در برنامهها و اسناد بالادستی مانند برنامه هفتم توسعه نیز محور اصلی هستند.
مدیریت هوشمندانه دکتر عارف در طول جنگ و تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی و تقسیم کار کارشناسانه معاون اول رئیسجمهور میان وزرا برای اینکه هر یک تصدی یک بخش اجرایی برای تأمین نیازهای فوری کشور را به عهده داشته باشد، از عمق تعهد و تخصص دکتر عارف نشان دارد.
اما به رغم چنین تجربهای باید گفت دکتر عارف فقط یک مدیر یا فقط سیاستمدار نیست؛ او عاشق علم و آموزش نیز هست. کلاسهای دانشگاهی او حتی در دوران بحرانی تعطیل نشده و با بهرهگیری از فناوریهای نوین، تدریس به شکل مجازی و حضوری همچنان جریان دارد. برگزاری جلسات دفاع پایاننامه دانشجویان، نشان از پایبندی او به مسیر آموزش دارد.
موضوع امنیت فضای سایبر یکی دیگر از دغدغههای جدی ایشان است؛ خصوصاً پس از حملات سایبری که کشور را تهدید کرد. دکتر عارف با همکاری گروههای تخصصی تلاش میکند تا زیرساختهای حیاتی کشور را در برابر تهدیدات سایبری مقاوم سازد، کاری استراتژیک و حیاتی که به آینده کشور امنیت و آرامش میبخشد.
در کنار همه این مسئولیتها، معاون اول رئیسجمهور اهمیت ویژهای به حفظ سلامتی و ورزش خود میدهد، زیرا باور دارد فقط یک مدیر سالم و پرانرژی است که میتواند بار بزرگ اداره کشور را به دوش بکشد.
همچنین جلسات مستمر با گروههای مرجع مختلف از جامعهشناسان، رسانهها، فعالان اقتصادی و گروههای سیاسی، نشاندهنده نگاه جامع و گفتمانمحور ایشان به مسائل مختلف است؛ تلاشی برای تقویت جامعه مدنی و ایجاد همبستگی ملی با محوریت وفاق و همدلی.
این مجموعه فعالیتها و برنامههای دقیق، تصویر روشنی از یک شخصیت با برنامه و باانضباط به ما میدهد؛ کسی که در دوران سخت و پرتلاطم، با تدبیر و تخصص خود مسیر پایداری و توسعه کشور را هموار میکند.
یکی از ویژگیهای بارز مدیریت دکتر محمدرضا عارف، مشورتپذیری شدید است.
دکتر عارف بهشدت اهل مشورت هستند و برای اتخاذ تمام تصمیمات مهم، کارگروههایی تشکیل میدهند تا از نخبگان حوزههای مرتبط مشورت بگیرند.
نکته دوم این است که دکتر عارف اهمیت ویژهای برای مجامع دانشگاهی، اساتید دانشگاه و نخبگان قائل هستند.
یک خاطره از سفر چند ماه پیش ایشان به یکی از استانها میتواند این مسأله را بیان کند. در آن سفر دیدار معاون اول رئیس جمهور با اساتید دانشگاه برنامهریزی نشده بود که علت آن هم محدودیت زمان و فشردگی برنامهها بود.
اما در ساعات پایانی شب که آخرین دقایق حضور دکتر عارف در آن استان بود، با تأکید ایشان هماهنگ شد تا جمعی از اساتید دانشگاه استان با معاون اول رئیسجمهور دیدار کنند.
نکته مهمیکه ایشان در آن دیدار گفتند این بود که «من باید خدمت اساتید دانشگاه برسم و باید ارج و احترام ویژهای به جایگاه استاد بگذارم.
آنان نباید پیش من بیایند، بلکه من باید به پیش اساتید دانشگاه بروم.» این نوع نگاه و احترام ویژه دکتر عارف نسبت به جایگاه دانشگاه، نخبگان و علم، بسیار تأملبرانگیز و گویای میزان اهمیت ارزشگذاری ایشان به جامعه علمیاست.
حسن رسولی، مدیر سابق دولتی و عضو بنیاد باران:
عارف در مدیریت به دنبال حل مسأله است
رضوانه رضاییپور
گروه سیاسی
در دولت اصلاحات که شما استاندار بودید، دکتر عارف در بخش ستادی دولت اصلاحات فعال بودند. سابقه آشنایی شما با دکتر عارف به چه صورت بود و در دوره مدیریتی، دکتر عارف را چگونه مدیری دیدید؟
من آقای دکتر محمدرضا عارف را فردی دانشگاهی، متخصص و اهل تقوا و انصاف میدانم. ایشان در میان اعضای باشگاه دولتمردان جمهوری اسلامیایران که در دولتهای مختلف گذشته و امروز حضور داشتهاند، بدون شک یکی از شخصیتهای عالم و فرهیخته این مجموعه است.
چنین توصیفی ناظر بر چه واقعیت یا رفتاری در دکتر عارف است؟
دکتر عارف شخصیتی وفادار به عهد و پیمان است. به این معنی که با همکاران خود و بویژه با مقامات مافوق خود همواره این وفاداری را حفظ کرده است. وفاداری به این معنی که اگر با شخصیتی عهد بستهاند که در مسیر اداره کشور یا سازمانی همراه ایشان باشند، این همراهی تا آخر خواهد بود. وفاداری در حوزه سیاسی هم به این معنی است که آقای دکتر عارف همیشه یک سیاستمدار اصلاحطلب باقی ماندهاند و هیچ گاه از این اصلاحطلبی و اصول و مبانی آن عدول نکردهاند. البته ممکن است در عمل یا در جزئیاتی، برخی با ایشان اختلافاتی داشته باشند، اما باوجود این اختلافات باز هم نمیتوان منکر شد که دکتر عارف در همه این سالها، همینطور باقی ماندهاند، یعنی اصلاحطلبی که قائل به مبانی اصولی خود در جمهوری اسلامیایران است، اما نگاه خود به مردم و حل مشکلات مردم و نگاه به مردم به مثابه وارثان اصلی این انقلاب را کنار نگذاشته یا در این دیدگاه ایشان تغییری حاصل نشده است.
درباره دوره مسئولیت دکتر عارف در دوره اصلاحات، بویژه دورهای که ایشان معاون اول آقای خاتمیبودند تقریباً چیزی گفته نمیشود. شما ایشان را چطور مدیری دیدید؟
دکتر عارف در دوره هشت ساله دولت اصلاحات در دو نقش کلیدی دولت، یعنی معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور و همچنین معاون اول رئیسجمهور فعالیت کرد. دکتر عارف نه تنها از اعتماد ویژه رئیسجمهوری وقت، آقای سیدمحمد خاتمیبرخوردار بود، بلکه همواره تلاش کرد تا به گونهای رفتار کند که برآیند اقدامات مثبت دولت به نام رئیسجمهوری ثبت و بازنمایی شود.
این مورد که اشاره کردید مربوط به دوره دستاوردهاست. هنگام بروز بحرانها یا مشکلات مدیریت دکتر عارف در دولت اصلاحات چگونه بود؟
آنچه که از تجربه هشت ساله دولت اصلاحات و عملکرد دکتر عارف میتوانم بگویم، این است که در مواقعی که دولت با چالشها و کمبود هماهنگی مواجه میشد، دکتر عارف به صورت کاملاً عملیاتی وارد میشد تا مسائل حل شود. و البته که سوابق نشان میدهد این مسائل حل میشد. ایشان تلاش میکرد انسجام لازم را در بدنه دولت حفظ کند و اگر این انسجام به دلایلی یا در مواردی از دست میرفت یا کمرنگ میشد، تلاش میکرد انسجام را به دولت بازگرداند.
آیا در دولت چهاردهم که مانند دولت اصلاحات، دکتر عارف باز هم در مقام معاون اول رئیسجمهور فعالیت میکنند، باز هم این نقش انسجامبخش دیده میشود؟
به نظرم امروز هم میتوان این روحیه و این نوع مدیریت را در سال اخیر که ایشان معاون اول رئیسجمهور دولت چهاردهم و در حقیقت ادارهکننده هیأت وزیران است نیز به وضوح دید. نکتهای که باید به آن توجه کرد که اغلب هم توجه نمیشود این است که دکتر عارف از ایفای نقشهای صرفاً رسانهای و یا ایفای نقشهای صرفاً نمایشی و مسائلی از این دست پرهیز میکند و به جای آن بیشتر بر کارهای عملی و انجام وظایف واقعی تمرکز دارد. خصوصاً در شرایط بروز بحرانها، به صورت ناگفته و دیده نشده، هم در راستای انسجام بخشیدن به دولت و هم اجرای درست وظایفش حرکت میکند. مسأله دکتر عارف هم در دولت اصلاحات و هم امروز در دولت چهاردهم این است که مسائل و مشکلات دولت حل شود، نه اینکه حل شدن این مسألهها به نام خودش تمام شود. چون با حل شدن مسائل دولت، مشکلات کشور و مردم کمتر میشود و این دستاوردی است که قابل اندازهگیری نیست.
همانطور که شما اشاره کردید، برای این نقش انسجام بخش، ما بروز و ظهور نمایشی و تبلیغاتی از سوی دکتر عارف نمی بینیم. چطور میتوان چنین تصویری از دکتر عارف و نقش او در دولت را دید؟
نمونه بارز این دلسوزی و عملکرد مسئولانه، دوران جنگ نابرابر اخیر است. دکتر عارف بهصورت شبانهروزی تلاش کرد تا خدمات عمومی، مایحتاج و ارزاق همگانی به شکل مناسب تأمین شود. این واقعیتی است که بسیاری از آگاهان نسبت به مسائل کشور و دولت نسبت به آن اتفاق نظر و اذعان دارند. در اهمیت این مسأله، همین بس که تأمین این خدمات از اهمیت بالایی برخوردار بود، زیرا لازمه پشتیبانی از جبهه نظامیو دفاعی کشور بود. اما همانطور که گفتم، اینگونه زحمات، همواره بدون نمایش رسانهای اما با اثری ملموس برای دولت، کشور و مردم دنبال میشود که این نمایشی نبودن و رسانهای نبودن، از ویژگیهای بارز اخلاقی و مسئولیتی دکتر عارف است.
در مجموع رویه سیاسی ایشان در حوزه مدیریتی را چگونه ارزیابی می کنید؟
یکی از خصوصیات بارز دکتر عارف، رویکرد اخلاقمدارانه او در سیاستورزی است. دکتر عارف اهل بازیهای سیاسی معمول در میدان رقابتهای سیاسی نیست و اساساً در این حوزه کاربلد و حرفهای نیست. اما به جای این بازیهای سیاسی معمول، با درآمیختن مدیریت سیاسی و نقشهای اجرایی در مجموعه نظام حکمرانی تلاش میکند به گونهای رفتار کند که از مسیر اخلاق و انصاف خارج نشود. این ویژگی شخصیتی او موجب احترام و اعتماد بسیاری از همکاران و مقامات شده است. به عبارت دیگر، تلقی بیرونی از نوع سیاستورزی دکتر عارف نمیتواند دقیق باشد، چون دکتر عارف سیاست را برای حل مسأله میخواهد، نه برای نشان دادن حل مسأله. برای همین برای او، اینکه کاری پیش برود و مسألهای حل شود، با ابزارهای توأم با اخلاق و تواضع و انصاف، مهمتر از اظهارنظرهای شاید بیثمر در حوزه سیاسی است.
با چنین ترکیبی در دولت چهاردهم، یعنی مسعود پزشکیان به عنوان رئیسجمهوری و محمدرضا عارف به عنوان معاون اول، چشمانداز شما از کار و برنامه دولت چیست؟
امیدوارم با همین انسجام فکری و مدیریتی و با همین دلسوزی که دکتر عارف نسبت به رئیسجمهوری و دولت دارد، در ادامه راه دولت چهاردهم نیز بتواند به عنوان نفر دوم دولت، مکمل قوی و مؤثر نقش رئیسجمهوری باشد. به باور من و بسیاری از کارشناسان سیاسی و مدیریتی، در شرایطی که اداره امور کشور در ابعاد مختلف با چالشها، عدم تعادلها و بحرانهایی پیچیده روبه رو است، وجود همکاری همچون دکتر عارف بسیار ارزشمند است. در نهایت، برای هر دوی این همکاران دلسوز و مؤمن یعنی هم دکتر پزشکیان و هم دکتر عارف، آرزوی سلامتی، موفقیت و توفیق روزافزون دارم و در پایان تأکید میکنم که دکتر عارف نمادی از متخصصان متعهد و اخلاقمدار در عرصه مدیریتی کشور است که با دوری از هیاهوهای سیاسی صرف، به دنبال خدمت واقعی و پایدار به ملت ایران است.
معاون فرهنگی و اجتماعی معاون اول رئیس جمهور در گفتوگو با «ایران»:
تواضع و فروتنی پزشکیان و عارف فضای سیاسی را انسانی کرده است
رضوانه رضاییپور
گروه سیاسی
هرچند این سؤال تکراری است و بارها از دیگر مسئولان هم پرسیده شد، اما باتوجه به اهمیت آن، به نظر میرسد همچنان باید پرسیده شود. این سؤال این است که دولت در چه شرایطی کار خود را آغاز کرد؟
خب پاسخ به این سؤال، چیزی است که مردم ما بهتر میدانند، یعنی اکثریت رأیدهندگان ایرانی که به دکتر پزشکیان رأی دادند، خودشان میدانند که چرا و به چه دلایلی چنین رئیس جمهوری را انتخاب کردند. یک دلیل مهم این بود که مشکلات کشور فزونی گرفته بود و باید مسیر جدیدی برای اداره کشور دنبال میشد. از اینجا میتوان به سؤال شما پاسخ داد. به عبارت دیگر، دولت چهاردهم در شرایط فوقالعاده پیچیده و حساسی شروع به کار کرد؛ در شرایطی که کشور هم از نظر اقتصادی با نابسامانیها و چالشهای شدید مواجه بود، هم در داخل به لحاظ سیاسی مشکلات وجود داشت. به عنوان مثال فضای مشارکت اجتماعی کاهش چشمگیری داشت. در بعد مسائل بیرون نیز، دولت زمانی فعالیت خود را آغاز کرد که دشمنان خارجی بیشترین هجمهها را به کشور وارد کردند. برای تقریب به ذهن عمق مسائل بیرونی کشور، میتوان به این واقعیت اشاره کرد که در همان روزهای آغاز به کار دولت، شاهد ترور یک میهمان عالیرتبه جمهوری اسلامیایران بودیم که خود این ترور، علاوه بر این خسارت سنگینی برای کشور بود و میهمان عالیرتبه و شخصیت عالی قدر محور مقاومت را از دست دادیم، اما به نوبه خود روزهای پرتنش و سخت دیگری را هم نوید میداد. پیش از همه اینها هم، کشور واقعه تلخ شهادت رئیسجمهوری خود را، آن هم در یک حادثه ناگهانی و بیسابقه تجربه کرد که این امر نیز به نوبه خود فضای کشور را تا حد زیادی متأثر کرد.
اگر یک فرد عادی قرار باشد زندگی خود را با دشواریهای زیادی آغاز کند، شرایط متفاوتی خواهد داشت. حتی یک رئیس سازمان هم در شرایط بحرانی، کارهای به مراتب سختتری نسبت به شرایط عادی خواهد داشت. در شرایطی که برای دوره آغاز به کار دولت برشمردید، مسأله این است که در کنار این همه مسائل، پشتوانه دولت چه بود و دولت با تکیه بر چه سرمایهای کار خود را آغاز کرد؟
واقعیت این است که در این شرایط دشوار، پشتوانه روانی، پشتوانه سیاسی و پشتوانه اجتماعی دولت، مشارکت سیاسی-اجتماعی مردم بود. به عبارت دیگر، همان مردمیکه این مسیر را برای اداره کشور انتخاب کردند، همانها هم سرمایه دولت بودند و هستند.
اما این مشارکت نه فقط برای انتخابات 1403 بلکه اساساً در انتخاباتهای گذشته هم مشارکت کاهش یافته بود.
همین طور است. اما مسأله این است که دولت به این قضیه از زاویه ویژهای نگاه میکرد. ببینید! سالهایی بود که مردم به دلایل مختلف از حضور فعال در عرصه سیاسی به ویژه مشارکت در انتخابات فاصله گرفته بودند. به همین دلیل بازسازی اعتماد عمومی، نه یک انتخاب، بلکه یک اضطرار بود و این اضطرار برای کلیت کشور بیش از هر زمان دیگری احساس میشد. انتظار از دولت جدید این بود که بتواند رضایت عمومیرا جلب و موجبات حضور پررنگتر مردم در تصمیمگیریها و فعالیتهای اجتماعی و سیاسی را فراهم کند. به همین دلیل بود که باوجود همه مشکلات، در دوره دوم انتخابات مشارکت قابل توجه
۵۰ درصدی مردم، امیدهایی برای تغییر به وجود آورد که متعاقباً انتظارات زیادی را نیز برای دولت به همراه داشت.
درباره فعالیت دولت چهاردهم، یکی از اولین احکامیکه دکتر پزشکیان برای شکلگیری دولت خود صادر کردند، حکم معاون اولی دکتر عارف بود. به نظر شما دلیل یا پیامد این انتخاب چه بود؟
همان طور که اشاره کردید، با آغاز فعالیت آقای دکتر پزشکیان به عنوان رئیس جمهوری و انتخاب آقای دکتر عارف به عنوان معاون اول دولت چهاردهم عملاً شکل گرفت. دکتر عارف چهرهای شناختهشده در حوزههای علمی، دانشگاهی، مدیریتی و سیاسی است، به همین دلیل معتقدم ترکیب این دو شخصیت برجسته علمیکه دولتمردان مجربی هم هستند، یک زوج مکمل و بسیار امیدبخش را ایجاد کرد. این ترکیب فرصتی بود تا بتوانند در بستر سختیها، دستاوردهای قابل توجهی به بار آورند.
این دستاوردها چه بود؟ این سؤال را از این منظر میپرسم که هنوز کاستیهایی چون ناترازیها برای مردم ملموستر است تا بخشی از دستاوردهای دولت.
باید به خاطر داشت که بحرانهای بزرگ، زمینه ایجاد فرصتهای بزرگتر را هم فراهم میکنند و این، بسته به این است که چگونه با بحرانها مواجه شد. با این نگاه، باید گفت یک سال گذشته برای دولت چهاردهم سرشار از چالشهای متنوع و پیچیده بود. مسائلی همچون ناترازیهای برق و آب که به شدت به اقتصاد و زندگی مردم فشار میآورد، یا خشکسالی بیسابقه که علاوه بر کشاورزی، امنیت غذایی را نیز تحت تأثیر قرار داد و در کنار آن بروز جنگ تحمیلی و تجاوز اسرائیل و آمریکا علیه ایران که امنیت ملی و منطقهای را تهدید کرد. مجموعه اینها فشارهای فراوانی بر دوش حاکمیت گذاشت. در چنین شرایطی، ضرورت برخورداری دولت از یک تیم کارشناسی قوی، انسجام داخلی و هماهنگی کامل میان خود برای مدیریت بحرانها مهمتر و ضروریتر از هر مسأله دیگری بود. از سوی دیگر، برقراری تعامل سازنده و توأم با همدلی با دیگر قوا و مؤسسات حکومتی نیز حیاتی بود. خوشبختانه، با رویکرد وفاقی رئیس جمهوری و معاون اول رئیس جمهور، این تعامل به بهترین شکل، شکل گرفت، به گونهای که در اندک فاصلهای پس از شکلگیری دولت چهاردهم، هر سه قوه توانستند در مسیر حل مشکلات همکاری کنند و بسیاری از مسائل، با هماهنگی سه قوه، به توسعه و پیشرفت نزدیک شدند.
میبینیم که در کنار جلسات رئیسجمهوری، معاون اول رئیسجمهوری هم جلسات همدلی و همفکری با معاونان اول قوای دیگر برگزار میکند. باوجود این، نقش دکتر عارف در شکلگیری وفاق میان قوا را چطور میتوان توضیح داد؟
پاسخ این است که شخصیتهای اخلاقی و تواضع مثالزدنی رئیسجمهوری و معاون اول رئیسجمهوری باعث شد که به فضای سازمانی و سیاسی کشور جلوهای تازه داده شود، وضعیتی که میتوان آن را با عنوان «جلوه انسانی» یاد، یا توصیف کرد. تواضع، صداقت، صمیمیت و پاکدستی این دو بزرگوار، نه تنها میان اعضای دولت بلکه در سطح جامعه، اعتماد و محبوبیت ویژهای ایجاد کرد. این روحیه سبب شد تا در بدنه دولت چالشهای معمول سازمانی به طرز چشمگیری کاهش یافته و فضا برای مدیریت صمیمی، رو به جلو و امیدوارانه فراهم شود. رئیسجمهوری محترم و معاون اول رئیسجمهور با این ویژگیهای انسانی و اخلاقی، الگویی برای سیاستمداران و مدیران کشور شدند و سهم مهمیدر اعتمادسازی اجتماعی ایفا کردند.
سابقه سیاسی و علمیدکتر عارف مشخص است. شما در دولت دوازدهم در مسئولیتهایی بودید که شاید ارتباطی با دکتر عارف که آن زمان در مجلس حضور داشتند، نداشت. زمینه آشنایی و بعدها همکاری شما با معاون اول رئیسجمهور چه بود؟
اولاً کسانی که از نزدیک با دکتر عارف کار کرده باشند، گواهی میدهند که ایشان شخصیتی دانشمند و دولتمردی برخاسته از علم و تجربه است. اما به شخصه، دکتر عارف را از زمانی که دانشجوی دوره دکترا بودم میشناسم. در آن زمان، ایشان رئیس دانشگاه تهران بود و برای من و بسیاری از همنسلان، چهرهای علمیو استاد بزرگی بودند که وارد عرصه سیاست و مدیریت نیز شدند. وجه تمایز اصلی ایشان برای من و جامعه علمی، علمیبودن، در عین آوردن دانش به عرصه سیاست است.
در یک سال گذشته که در دفتر معاون اول فعال بودید، با چگونه مدیری مواجه شدید؟
در یک سال گذشته همکاری با ایشان، بیش از یک سیاستمدار، یک کارشناس برجسته و دقیق را دیدم که تجارب مدیریتی بسیار گستردهای در وزارت، مجلس، ریاست سازمان برنامه و بودجه و مدیریت فراکسیونهای مختلف دارد. همین تجارب موجب میشود که ایشان ساختارها و سازوکارهای رسمیو اداری کشور را به خوبی بشناسد و در مواقع بحرانی با نگاهی علمیو دقیق تصمیمگیری کند. پرکاری و دقت نظر آقای دکتر عارف ستودنی است. با اینکه برخی به سیاستمداری ایشان نگاه میکنند، اما فراتر از آن، سختکوشی و تعهدش به مطالعه و بررسی گزارشها و پیشنویسهای تصمیمات، نمونهای شاخص از مدیریت علمیو مدبرانه است. جلسات اداری و مدیریتی که از سوی ایشان برگزار یا مدیریت میشود، از صبحهای زود آغاز شده و تا دیر وقت ادامه دارد و این نشان از پشتکار و انرژی بیوقفه دارد.
احتمالاً مردم بخواهند بدانند کارکردن با معاون اول رئیسجمهوری یعنی دکتر عارف، چه ویژگیهایی دارد؟
کار کردن با آقای دکتر عارف مانند حضور در یک کلاس عملی و آموزشی است. دکتر عارف نه تنها مدیر بلکه معلم و مربی صبور و در دسترسی هستند که در فرآیند تصمیمگیری و اجرای سیاستها، دائماً اطرافیان خود را در یادگیری مشارکت میدهند. فضای کاری که ایشان ایجاد کردهاند، پر از نکتهسنجیهای دقیق، خلاقیتهای مدیریتی و فرصتهای آموزشی بینظیر است. یکی از ویژگیهای بسیار مهم دکتر عارف، قدرت شنیدن و نقدپذیری بالا است. نه تنها نظرات مختلف را با دقت گوش میدهند، بلکه پس از بررسی و تأمل، بهترین تصمیمات را گرفته و روابط مؤثر و سازندهای در محیط کار برقرار کردهاند. اهل مشورت واقعی و توجه به جزئیات است و به این دلیل محبوب است و مورد احترام همه اعضای تیم مدیریتی قرار دارد.
مسیر پیش روی دولت چهاردهم را چطور توصیف میکنید؟ باید منتظر چه چیزی باشیم؟
دولت چهاردهم با امید و همدلی کار خود را آغاز کرد و با همین ابزارها نیز کار خود را تا آخر دنبال خواهد کرد. دولت چهاردهم که گامهای اول خود را در شرایط بسیار سخت برداشت، با تکیه بر سرمایه انسانی و اخلاقی، علمیو مدیریتی توانست کشور را از بسیاری از بحرانهای پیش رو به نحوی عبور دهد و زمینه ساز اعتماد دوباره مردم به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی باشد. ترکیب یک شخصیت پرتوان و اخلاقگرا مانند رئیسجمهوری با مدیری قوی، علمیو پرکار مانند معاون اول رئیسجمهور، باعث شد تا این دولت بتواند در گام اول کار، دستاوردهای مهمیثبت کند. همدلی، شفقت و تلاش خستگیناپذیر این تیم مدیریتی نه تنها فضای دولت را متحول کرد، بلکه امید به تغییرات مثبت در جامعه را زنده نگه داشت. این تجربه نشان داد در مواجهه با چالشهای بزرگ، علم و اخلاق میتوانند چراغ راه و عامل پیروزی باشند.



