لیلی گلستان در گفت‌وگو با «ایران»:

۳۵ سال با لذت گالری‌داری کردم

سعیده احسانی‌راد
گروه فرهنگی

«گالری گلستان» به عنوان نگارخانه‌ای در تهران، از مشهورترین فضاهای نمایش آثار تجسمی در ایران بود که از ۱۳۶۷ تا ۱۴۰۲ به مدت ۳۵ سال در شمال تهران فعالیت می‌کرد. خانم گلستان از روزی که تصمیم گرفتید گالری را افتتاح کنید، بگویید. گالری گلستان با نمایشگاه کدام هنرمند آغاز به کار کرد؟
در سال 60 گاراژ خانه را که حدود 60 متر بود با اجازه شهرداری به کتابفروشی تبدیل کردم، تا سال 66 این کتابفروشی «کتاب ایران» برقرار بود، کارش هم گرفته بود، اول اهالی محل آمدند و بعد از جاهای دیگر. در آن دوران مردم خیلی کتاب می‌خریدند، نظارت‌های ارشاد هنوز خیلی جدی نشده بود و کتاب راحت و بدون ممیزی منتشر می‌شد. در آن زمان کتاب‌های جلد سفید داشتیم، از کارم خیلی راضی بودم و بعد هم نویسندگان معروف مثل احمد محمود، محمود دولت‌آبادی و شاملو و... به من سر می‌زدند. اما یواش‌یواش شروع به جمع‌آوری بعضی از کتاب‌ها کردند و ما به دردسر افتادیم و تصمیم گرفتیم آنجا را تعطیل کنیم و در نهایت سال 67 کتابفروشی را به گالری هنری تبدیل کردم، البته دوستان و نزدیکانم با این کار خیلی مخالفت کردند که الان جنگ و بمباران است و موقع گالری رفتن و نقاشی خریدن نیست، اما من مصمم بودم و به آنها گفتم کارم را بلدم، پدرم مجموعه‌دار بوده و با همه نقاش‌ها آشناست، خودم هم که هنر خوانده‌ام و دلم می‌خواهد گالری داشته باشم.
گالری را با نمایش آثار سهراب سپهری با تابلوهایی از مجموعه خودمان و مجموعه‌دارهای دیگر برپا کردم، در ابتدای انقلاب مردم نمی‌دانستند که سهراب سپهری نقاشی هم می‌کرده، بیشتر او را با شعرهایش می‌شناختند تا نقاشی. چون رادیو شعرهای سهراب سپهری را دائم پخش می‌کرد و مردم کنجکاو بودند تا نقاشی‌هایش را ببینند. من شب افتتاحیه یادم نمی‌رود، از شلوغی محله دروس بند آمده بود و جمعیت در داخل خیابان بودند و نمی‌توانستند وارد گالری شوند و این شلوغی دو هفته ادامه داشت. قرار بود نمایشگاه بعدی از کارهای «نصرالله کسرائیان» عزیز باشد که چند تا کتاب منظره و ایران را درآورده و معروف شده بود. اما از ارشاد به من زنگ زدند که شما با چه مجوزی کار می‌کنید، من گفتم از شهرداری اجازه گرفتم که گفتند نه باید برای گالری از ما مجوز بگیرید. من از این موضوع مطلع نبودم و آنها گفتند اگر نمایشگاه دوم را افتتاح کنم، گالری را پلمب می‌کنند.
قصه مجوز گرفتن را خیلی جاها گفتم و اینجا تعریف نمی‌کنم، قصه‌ای پر از اشک چشم است. به هر حال مجوز را گرفتیم و با دو هفته تأخیر نمایشگاه کسرائیان را برگزار کردیم آن هم خیلی شلوغ شد و مورد استقبال قرار گرفت. قبل از اینکه نمایشگاه سهراب سپهری را برگزار کنم یک بیانیه در روزنامه کیهان آن موقع نوشتم که «چرا در این برهه از زمان گالری باز کردم؟» هنرمندان پیشکسوت که معروف هستند و نیاز به معرفی و برپایی نمایشگاه در گالری ندارند. نوشتم که در گالری گلستان دو کار خواهم کرد: یکی اینکه جوانان بااستعداد را کشف، حمایت و به هنردوستان معرفی می‌کنم؛ دوم اینکه نقاشی‌ها را قسطی می‌فروشم تا طبقه متوسط علاقه‌مند به هنر، بتوانند آثار تجسمی را در خانه داشته باشند. در آن زمان فقط گالری خانم سیحون بود و به من گفتند «کار درستی نیست که آثار هنری را قسطی می‌دهی، ‌داری هنر را کوچک می‌کنی، این کار را ادامه نده.» اما گوش نکردم، چون اعتقاد داشتم مردم عادی دل‌شان می‌خواهد نقاشی را به دیوار خانه‌شان بزنند، برای همین شرایط قسط را به خود خریدار واگذار کردم که هر چند مدت می‌تواند قسط پرداخت کند. بعد از 35 سال در نمایشگاه آنلاین نیز این کار را ادامه می‌دهم و اصلاً ضرر نکرده‌ام، خیلی هم خوب بوده و خوشحال هستم. در این مدت خیلی سختی کشیدم، اما لذت هم بردم. از جوان‌هایی حمایت کردم که نمی‌توانستند بدون حامی در عرصه هنرهای تجسمی معروف شوند.
 
در آن سال ها گالری داری یک شغل زنانه محسوب نمی شد. از سختی هایی که در این مسیر متحمل شدید، بگویید.
خیلی سختی کشیدم، این سختی‌ها یکی دو تا نبود. در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی به مهاجرانی وزیر فرهنگ و ارشاد وقت نامه نوشتم چون قبلاً قانون این بود که باید عکس کارها را به ارشاد بفرستیم، در آن زمان سی‌دی نبود تا ارشاد تأیید و ممیزی کند، در نامه خواستم این قانون را لغو کنند.
برای مهاجرانی نوشتم که  به ما اعتماد کنند چون دانش هنرهای تجسمی را داریم چرا باید برای هر نمایشگاهی از ارشاد مجوز بگیریم، عطاءالله مهاجرانی به نامه جواب مثبت داد، در آن مدت برای نمایشگاه‌ها مجوز نمی‌گرفتیم و این معضل حل شد و عالی هم بود.
بعد گالری‌های دیگری باز شدند و این کار رونق بیشتری گرفت و تعداد گالری‌ها در تهران به عدد 12 رسید و من بایستی با آنها تعامل می‌کردم، باید چند‌وچون کار را به ایشان یاد می‌دادم.
از سوی دیگر خریداران هم توقعاتی داشتند و مسائلی هم با آنها پیش می‌آمد، تلاش کردم این مسائل را هم حل کنم. همه چیز به خوبی گذشت، صبور بودم و چاره‌سازی کردم که بد نگذرد و خوش هم می‌گذشت. به زن و مرد بودن ربطی نداشت به عنوان گالری‌دار تحمل و صبوری کرده و ادامه دادیم، ناامید نشدیم و کار را رها نکردیم.
 
دوران طلایی گالری گلستان چه زمانی بود؟
سرتاسر این 35 سال واقعاً دوران طلایی بود و در تمام این سال‌ها کیف کردم، تلاشم این بود رفتارم طوری باشد که اعتماد هنرمند و خریدار را جلب کنم. خوشبختانه به هدفم رسیدم، شاهدش هم نمایشگاه‌های آنلاین است. خریدار بدون اینکه اثر را ببیند با قیمت بالا می‌خرد، فقط به اعتماد نام گالری گلستان. برای من خیلی خوشحال‌کننده است و خستگی 35 ساله از تنم بیرون می‌رود، اعتماد اعتبار می‌آورد و افتخار می‌کنم که مورد اعتماد خریدارها و هنرمندان هستم.
همیشه صراحت دارم، صمیمی و راحت برخورد کردم و رفیق هنرمندان بودم، جاهایی هم برایم درددل‌های خصوصی‌شان را می‌کنند و رازدارشان هستم، من آنها را نمی‌شناسم اما در فضای مجازی حرف‌های‌شان را گوش می‌کنم و از این موضوع خوشحالم، چون آن اعتمادی که دلم می‌خواست جلب شده است.

چه هنرمندان مشهوری در حوزه تجسمی در گالری گلستان نمایشگاه برپا کردند؟
آن زمان سی‌دی نبود و باید عکس کارها را می‌آوردند، پس نخواستم هزینه کنند و خودم برای دیدن کارها به خانه‌هایشان می‌رفتم، حتی تا کرج هم رفتم! هنرمندان معروف هم در گالری گلستان نمایشگاه داشتند مثل پروانه اعتمادی، عباس کیارستمی. کیارستمی یک بار به من گفت کارهایم برای نمایشگاه در ابعاد 2x5/2 متر است و خیلی بزرگ هستند، توصیه کردم اینجا نمایشگاه نگذارد و خواستم کمکش کنم تا جایی را پیدا کند که برای نمایش آثارش مناسب باشد، اما او قبول نکرد و گفت «می‌خواهم کارهای بزرگم را در گالری کوچک گلستان به نمایش بگذارم.» نمایشگاه برگزار شد و آخرین نمایشگاهش بود، نمایشگاه‌های عباس کیارستمی همیشه شلوغ بود.
بعد از فوت عباس کیارستمی نمایشگاهی از نقاشی‌هایش گذاشتم. هیچ‌کس نمی‌دانست کیا‌رستمی نقاشی هم می‌کرد. برای این نمایشگاه نقاشی‌ها را قرض کردم، جمع‌آوری آثار دو ماه طول کشید، افراد بر اساس اعتمادی که به من داشتند دو هفته نقاشی‌ها را قرض دادند. نمایشگاه مورد استقبال قرار گرفت، نمایشگاهی در غیاب کیارستمی و مردم دیدند کیارستمی چه نقاشی‌های فوق‌العاده‌ای کشیده است.
هنرمندانی نظیر عربشاهی، علی‌اکبر صادقی، جلال شباهنگی، غلامحسین نامی، محمدابراهیم جعفری، شیده تامی، ثمیلا امیرابراهیمی، احصایی، رضا مافی و مسعود کیمیایی نیز در گالری گلستان نمایشگاه داشتند. این هنرمندان جزو نامداران تاریخ هنرهای تجسمی هستند.
خاطره‌ای از نمایشگاه مسعود کیمیایی دارم، دوران کرونا بود، خیلی شلوغ شد و دروس بند آمد. مأمور کلانتری آمد که چه خبر است؟ وقتی گفتم نمایشگاه مسعود کیمیایی است با خوشحالی و صدای بلند گفت وای... قیصر؟! به‌به خودش هم هست و گفتم بله هستند. 
چه شد که تصمیم به تعطیلی گالری گلستان گرفتید؟ آیا مسائل بعد از کرونا شما را مصمم به تعطیلی فعالیت‌های فیزیکی گالری کرد؟
نه به خاطر مسائل بعد از کرونا نبود، مردم عجیب و غریب تماس می‌گرفتند، در واتس‌آپ پیام و در اینستاگرام دایرکت می‌دادند کی گالری را باز می‌کنید؟ همسایه‌ها و اهالی دروس مدام پیغام می‌فرستادند، «وقتی از کنار ساختمان سبزرنگ شما رد می‌شویم آه می‌کشیم که شما آنجا نیستید، رونق «دروس» به گالری شما بود.» همه لطف داشتند، حتی یک روز جناب سرهنگی که برای شلوغی نمایشگاه مسعود کیمیایی آمده بود به من زنگ زد و گفت گالری شما «نور دروس» بود گریه‌ام گرفت و پرسید دوباره گالری را باز می‌کنید؟ گفتم نه دیگر مزاحمتان نمی‌شویم.
اما از اینکه گالری را بستم ناراحت نیستم، نمایشگاه‌های آنلاین را دارم و خیلی راضی هستم. در اوج بستم و درستش همین بود. اصلاً حسرت بسته شدن گالری را نمی‌خورم. 35 سال از کارم لذت بردم و نام نیکی هم به جا گذاشتم! همین ما را بس است!...
 
الان گالری به صورت آنلاین فعالیت می‌کند، از تجربه‌های موفقی که در برپایی نمایشگاه‌های آنلاین داشتید، بگویید؟
بله، نمایشگاه‌های آنلاین را به صورت دائم داریم، قصه برپایی نمایشگاه آنلاین گالری گلستان در کرونا بسیار جالب است.
از بچه‌های زیر 8 سال خواستم نقاشی بکشند با عنوان کرونا، نقاشی‌ها از طریق واتس‌آپ به دستم رسید و خیلی استقبال شد، چون بچه‌ها در آن دوران تعطیل بودند. از شهرداری تهران زنگ زدند که می‌خواهیم به شما در مسابقه نقاشی کرونا کمک کنیم، پرسیدم چه کمکی؟ گفتند جایزه‌ها را می‌دهیم، درباره نقاشی‌های برگزیده کتاب چاپ می‌کنیم و دیواری در شهر برای سه نقاشی اول که جایزه بردند اختصاص خواهیم داد، خیلی خوشحال شدم.
برای گفت‌و‌گو به قسمت فرهنگی و هنری شهرداری رفتم، آدم‌های فوق‌العاده‌ای بودند و واقعاً کمک کردند. جایزه داوران نیم‌سکه بود و جایزه بچه‌ها را هم دادند، کتاب بی‌نظیری را هم چاپ کردند. فقط دیواری که قرار بود نقاشی نفرات اول رویش کشیده شود به دلیل تغییر شهردار محقق نشد.
این اولین نمایشگاه آنلاین گالری گلستان بود و تشویقی شد تا برای نقاش‌ها نمایشگاه آنلاین برپا کنم. نمایشگاه‌های آنلاین از آنجا شروع شد، الان هفته‌ای یک‌بار نمایشگاه نقاشی داریم؛ از نقاش‌های مطرح و نقاشان جوان شهرستانی. کارهای‌شان هم خیلی خوب است، نمایشگاه‌های آنلاین پربازدید است و به طور دائم با مخاطبان در تماس هستیم.
 
هنرمندان چقدر از نمایشگاه آنلاین گالری گلستان استقبال می‌کنند؟
هنرمندان شهرستانی خیلی از نمایشگاه‌های آنلاین استقبال می‌کنند. خیلی راحت از نقاشی‌های‌شان عکس می‌فرستند و اگر کارشان فروش برود اصل کار را قاب کرده می‌فرستند. تا به حال هیچ مشکلی هم پیش نیامده و همه چیز به خوبی پیش رفته است. برایم خیلی جذاب است که کارها از روی عکس فروش می‌رود، این به اعتمادی که قبلاً گفتم بر‌می‌گردد. استقبال خیلی خوب است، در هفته بالای 20 هنرمند از اقصی‌نقاط ایران و تهران در ایمیل و واتس‌آپ نمونه کار می‌فرستند و هر هفته نمایشگاه جدید آنلاین داریم. نمایشگاه «صد اثر؛ صد هنرمند» به نمایشگاه دائمی تبدیل شده. از هنرمندان یا مجموعه‌داران که می‌خواهند کارهای‌شان را بفروشند یکی دو نمونه کار در نمایشگاه «صد اثر؛ صد هنرمند» می‌گذاریم که آن هم خیلی مورد استقبال قرار گرفته است.
 
خانم گلستان به عنوان یک گالری‌دار باسابقه، الان وضعیت فعالیت گالری‌ها را در عرصه تجسمی چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا دیگر گالری‌داری کار با صرفه اقتصادی است یا نه؟
من جمعه‌ها سعی کنم حتماً سه چهار تا گالری برای دیدن آثار بروم و حسابی گالری‌گردی می‌کنم. چیزی که جذاب است شلوغی گالری‌هاست. تمام گالری‌هایی که می‌روم شلوغ است، مخاطبان گالری خصوصاً جوان‌ها زیاد هستند و با علاقه کارها را نگاه می‌کنند، اما از فروش آثار خبری ندارم و از گالری‌دارها هیچ وقت سؤال نمی‌کنم. اول وقت می‌روم و از نقطه‌های قرمزی که زیر تابلو می‌گذارند خبری ندارم، درباره میزان فروش باید از گالری‌دارها سؤال کنید. اما کیفیت آثار نمایشگاه‌ها خیلی بالاست و کار نقاش‌ها خیلی پیشرفت کرده است، اما قیمت‌ها بالاست اگر جای گالری‌دارها بودم قیمت را پایین می‌گذاشتم. شعارم در گالری گلستان این بود «کار باید برود در خانه مردم» تا چشم‌های مردم با هنرهای تجسمی آشنا شود. اگر قیمت کارها را بدون منطق بالا تعیین کنیم مردم نمی‌خرند و کارها دوباره به انبار هنرمند برمی‌گردد و این درست نیست. ترجیح می‌دهم قیمت‌ها ارزان باشد، کار به خانه مردم برود و آنها دست از خرید تابلوفرش برای نصب روی دیوارهای خانه بردارند و فرش فقط روی زمین باشد. اگر قیمت‌ها پایین باشد فروش بیشتر است، فروش بیشتر با قیمت کمتر. این درست است نه اینکه در حد یکی دوتا اثر گران بفروشید. از هنرمندان و گالری‌دارها خواهش می‌کنم قیمت آثار را منطقی‌تر بگذارند. من این کار را کردم و خیرش را دیدم، این توصیه را از یک گالری‌دار باسابقه و باتجربه قدیمی داشته باشید و به کار بندید.