نگاهی به تئاتر«گلن گری گلن راس»
باختن زندگی پای برندگی
رضا صائمی
دبیر گروه فرهنگی
این دومین باری است که تئاتر «گلن گری گلن راس» در ایران به روی صحنه می رود؛ این بار به تهیهکنندگی سجاد افشاریان و کارگردانی فرید رحمتی. نمایشنامهای نوشته دیوید مَمِت که در سال ۱۹۸۴ جایزه پولیتزر را نصیب خود کرد. داستان این نمایشنامه دو روز از زندگی چهار کارمند معاملات املاک در شیکاگو و شرح بیاخلاقیهایی است که آنها در این شغل مرتکب میشوند. نمایشنامهای که در واقع نمایشی از زیست-جهان سوداگرانه جامعه امروز ما هم هست که چرتکه انداختن برای جلو بودن از همه، آدمها را در شمایل یک چریک اقتصادی به نبرد با دیگری سوق داده است. روایتی از زیست طبقه متوسط که اخلاق را به تجارت میبازند و اینکه چطور در دنیایی که به پول و سرمایه سلطه دارد، غیر اخلاقی زیستن، مشروعیت مییابد. طبقه متوسطی که ذیل ظهور ارزشهای نوکیسگی از جیب دیگری برای خود کیسه میدوزد و در پس این کیسهدوزی، کینهتوزی ، دروغ ، نیرنگ و فریب نه زوال که زرنگی تلقی میشود. گویی سودای سود، شرافت را نشانه میگیرد و یگانه راه زیستن بُرندگی و بَرندگی در زندگی است و بس.گرچه نمایشنامه «گلن گری گلن راس» قصهای از دهه هشتاد آمریکاست اما انگار قصه، قصه تاریخ امروز است که میتوان نسبتی جغرافیایی با آن پیدا کرد. تصویری از جهان مادی زده که آدمها برای درآمد بیشتر، دخل یکدیگر را میآورند تا دخلشان به خرجشان بخورد. دلهایی که پشت دلالبازیها، هیچ شمایلی از انسانیت را دلالت نمیکنند و تنها یک چیز مهم است؛ اول بودن و برنده شدن، حتی اگر بهای این برندگی، بریدن نان و نفس هم باشد. با این همه هر چه حرص میزنند، آرامش کمتر نصیبشان میشود و بیشتر در اضطرابهای وجودی خود استقرار مییابند. گویی آنها در قفسی از طلا زندانیاند. روما یکی از شخصیتهای نمایشنامه در جایی میگوید:« اخلاقیات طبقه متوسط گیجت میکنه؟ مردهشور اخلاقیاتو ببرن، اصلاً بهش فکر نکن. زندگی ما چیه؟ زندگی ما اینه که یا داریم به گذشته نگاه میکنیم یا نگران آیندهایم، این زندگی ماست. پس زمان حال چی؟» دیویت مامت این نمایشنامه را هجو هژمونی سرمایهداری نوشته که فروشندگان زمین را به دروغ ، دزدی و کلاهبرداری وا میدارد. اما وقتی آن را به جامعه امروز گره میزنم به این نتیجه میرسم که انگار نه لزوماً سودای سود بیشتر و ارتقای طبقاتی که تلاش برای حفظ بقاست که اخلاق را به محاق برده و به نظر میرسد حریص شدن بیشتر حاصل هراس از آینده است. فارغ از بازیهای رئالیستی و رگههایی از طنز بویژه طنازی کلامی که این تئاتر را تماشایی میکند، از حیث مضمونی نیز اثری قابل تأمل است. نمایشی درباره حال آدمها است وقتی همهچیز برای کسب درآمد بیشتر فدا میشود.