خوانش فرهنگی آثار استاد«محمود فرشچیان»
نوگرایی در نگارگری ایرانی
علیرضا پیروزان
نویسنده و منتقد ادبی
محمود فرشچیان (۴ بهمن ۱۳۰۸ ـ ۱۸ مرداد ۱۴۰۴) از مهمترین چهرههای هنر نگارگری و نقاشی معاصر ایران بود که سنت مینیاتور ایرانی را با نگاهی مدرن و فرممحور بازخوانی کرد. او نه تنها به بازتولید زبان بصری گذشته بسنده نکرد، بلکه با ایجاد پیوندهای فرامتنی میان سنت نگارگری، نقاشی کلاسیک غربی و تجربه بصری معاصر، نوعی «نوگرایی نگارگری» پدید آورد که خود او گاه آن را «فراطبیعتگرایی» نامیده است. این جایگاه باعث شده آثارش در موزهها و نمایشگاههای بینالمللی نمایش داده و مورد مطالعه قرار گیرند.
بستر تاریخی ـ فرهنگی و شکلگیری زبان بصری
برای فهم دقیق آثار فرشچیان باید به دو سطح متمایز ولی مرتبط توجه کنیم: اول، بستر سنتی نگارگری و معماری اصفهان که زیستگاه هنری او بوده است؛ و دوم، تجربههای مدرنی که در جریان سفرهای او و آشنایی با نقاشیهای غربی بر زبان هنریاش تأثیر گذاشتهاند.
فرشچیان در خانوادهای اهل هنر چشم به جهان گشود و آموزشهای مقدماتی را نزد استادان نگارگری اصفهان دید؛ پس از آن مطالعات او به اروپا و آشنایی با شگردها و پرسپکتیوهای دیگر گسترش یافت.
ترکیب این دو خطّ تاریخی (سنتی و مدرن) پایه زبان بصری منحصربهفرد او شده بود.
از منظر مطالعات فرهنگی، این ترکیب را میتوان خوانشی از «دیالکتیک بومی و جهانی» دانست: فرشچیان همزمان حامل میراث نمادین ایرانی و متناظر با گفتمانهای بصری جهانی است.
آثار او نه صرفاً بازتابی از یک ملیگرایی هنری بلکه تلاشی برای هویتیابی یا به عبارت دیگر برساختن جایگاهی برای هویت هنری ایرانی در عرصه جهانیاند.
فرم، ماده و تکنیک: بازخوانی مینیاتور
در مواجهه اول با آثار فرشچیان، چشمگیرترین ویژگیها عبارتند از: رنگهای زنده و تند، حرکت پیچیده خطوط، تلفیق فضاهای باز و متراکم و کاربرد گسترده خطوط منحنی که حس «حرکت درونی» را تقویت میکند.
برخلاف مینیاتور کلاسیک که به جهت تأکید بر سطحپردازی و تراکم نمادها دارای ساختار تقریباً مسطح است، فرشچیان با استفاده از سایهورزیهای نرم، پرسپکتیو تدریجی و لبههای محو، گستره تُن و حجم را وارد مینیاتور کرد. این حرکت فرماتیو نوعی «پویایی بصری» به تصاویر بخشید. پژوهشهای نظری نیز کوشیدهاند مبانی نظری و عملی این سبک را تحلیل کنند و فرشچیان را بهمنزله نوآوری در ترکیب مینیاتور و زبانهای تصویری مدرن معرفی کنند.
از منظر مطالعات فرهنگی میتوان این تحول تکنیکی را به مثابه «فرآیند انقلاب معنایی» تحلیل کرد: فرشچیان نه تنها شکلهای کلاسیک را حفظ کرد، بلکه معناها و امتیازات فرهنگی همراه با آن شکلها را به پرسش کشید و بازتعریف کرد؛ برای نمونه، تبدیل نمادهای سنتی به نشانههایی که امکان قرائتهای متعدد و جهانی دارند.
مضامین، روایت و بینامتنی شدن
مضامین آثار فرشچیان غالباً برگرفته از شعر، اساطیر، متون عرفانی و شاهنامه بود. اما او در بازنمایی این مضامین بهندرت تابع روایت خطی بود.
تصاویر او بیشتر حالتی متراکم و موزون دارند که روایات چندصدایی را در یک قاب تلفیق میکنند: صحنهها گاه همزمان چند رخداد، حالات عاطفی و مونولوگهای درونی را همزمان ارائه میدهند. این نوع ترکیب روایت، بیننده معاصر را به خوانشی فعال فرامیخواند؛ خوانشی که میتواند میان سنت متنمحور و فرهنگ بصری مدرن پل بزند.
از دید مطالعات فرهنگی، این «بینامتنیت» نشاندهنده چرخشی فراتر از بازسازی تاریخی است: فرشچیان با آوردن متون شعری و اسطورهای به فضای بصری معاصر، موقعیتی دیالکتیکی ایجاد میکند که مخاطب را وادار به بازتأمل در معناهای فرهنگی و تاریخی این متون میسازد.
شعر، اسطوره و تاریخ
تحلیل بینامتنی آثار محمود فرشچیان نشان میدهد که نقاشیهای او رابطهای چندلایه با شعر فارسی و اسطورههای ایرانی و آیینی دارند. این نسبتها را میتوان در سه سطح دید: اقتباس مستقیم از متون (مانند صحنههای شاهنامه یا عاشورا)، بازنمایی تمثیلی مفاهیم شعری و عرفانی (عشق، فنا، وصال) و ترکیب خلاقانه عناصر متنی متفاوت برای تولید معنای تازه.
فرشچیان با بهرهگیری از سنت مینیاتور، شگردهایی چون چندروایتنمایی در یک قاب، نمادسازی بصری (گل، پرواز، نور) و لایهگذاری مکانی ـ زمانی را به کار میگیرد تا تجربه شاعرانه و اسطورهها را به زبان تصویر ترجمه کند.
این «ترجمه بصری» نه صرفاً بازگویی روایت، بلکه بازآفرینی حس و جوهر متن است. در آثار حماسی، مفاهیم سرنوشت و قهرمانی با بیانی متافیزیکی و معاصر بازخوانی میشوند؛ و در آثار عرفانی، چندمعنایی غزل در قالب تصویر چندلایه تجسم مییابد. با این حال، آثار او در تنش میان حفظ سنت نمادین و پاسخگویی به مخاطب جهانی قرار دارند؛ وضعیتی که هم میتواند به احیای فرهنگی بینجامد و هم خطر تقلیل معناها را در بازار و موزه ایجاد کند.
این پیوند میان متن و تصویر، فرشچیان را به هنرمندی بدل کرد که هم حافظ میراث بصری ـ ادبی ایران است و هم مفسر معاصر آن.
نماد، جنسیت و بدن
یکی از جنبههای کمتر مورد مطالعه اما مهم در آثار فرشچیان، نحوه بازنمایی بدن و جنسیت است. زنان و مردان در تابلوهایش اغلب در حالتهای آیهگون، شناور یا در حال ادغام با عناصر طبیعتاند؛ بدنی که گاه نمادین و نمادینتر از هویت زیستی خود به نظر میرسد. این نحوه نمایشگری میتواند از منظر مطالعات فرهنگی بهعنوان بازنویسی نقشهای جنسیتی سنتی خوانده شود: بدنی که سنتاً در مینیاتور ایرانی از مرکزیت معنایی برخوردار بود و نیز چیره یا نمادین بود، در آثار فرشچیان به عاملی تأثیرگذار در زبان بصری و مرکز احساس بدل میشود.
همچنین باید به نقش «عشق» و «شور عرفانی» در بازنمایی بدن اشاره کرد؛ امری که پیوند نزدیکی با سنتهای صوفیانه و شعر عاشقانه فارسی دارد و فرشچیان آن را با زبانی تصویرسازی میکند که برای مخاطب معاصر نیز جذاب و دسترسپذیر است.
نمایشگاه، موزه و مدرنیته فرهنگی
موزه محمود فرشچیان (در مجموعه سعدآباد تهران) و نمایشگاههای متعدد بینالمللی به تثبیت موقعیت او در گفتمان هنری کمک کردهاند؛ این امر نه تنها شناسایی او در سطح ملی را تقویت کرد، بلکه امکان گفتوگوی آثارش را با مخاطبین بینالمللی فراهم ساخت. چنین برداشتی از آثار، بهمثابه «تجاریشدن نمادها» و ورود هنر نگارگری به بازار جهانی نیز قابل تحلیل است: آثار فرشچیان هم بهعنوان میراث فرهنگی و هم بهعنوان کالایی فرهنگساز و تجاری عرضه شدهاند.این روند، میتواند همخوانی دوگانهای تولید کند: از یک سو توانایی معرفی و حفاظت از سنت را افزایش میدهد و از سوی دیگر خطر پوپولیستی شدن یا خنثی شدن معانی نهفته در متنهای سنتی را به دنبال دارد.
خوانش انتقادی: ستایش سنت و بازتولید ایدهآلها
نقدهای بعضاً مطرح شده درباره آثار فرشچیان بر این نکته انگشت میگذارند که آثار او گاهی تمایلاتی به ایدهآلسازی و زیباییسازی مطلق دارند که ممکن است آرایشهای تاریخی و واقعیتهای اجتماعی ـ سیاسی را از بطن روایت حذف یا کمرنگ کنند. از منظر مطالعات فرهنگی، هنر قابل فروش و محبوب ملی مانند آثار فرشچیان میتواند همزمان به ابزاری برای تقویت هویت جمعی و هم به ابزاری برای بازتولید روایتهای رسمی بدل شود. بنابراین، یک خوانش انتقادی باید هم به قدرت نمادین آثار و هم به مناسبات تولید و عرضه آنها (موزه، بازار، رسانه) توجه کند.
بــــرش
سهم فرشچیان در بازتعریف مینیاتور و چشمانداز آینده
در مجموع، میتوان گفت فرشچیان نقش تعیینکنندهای در زنده نگهداشتن و نوآورانهکردن مینیاتور ایرانی داشته است. او با افزایش دامنه تصاویر مینیاتوری و متنوعسازی زبان بصری آن، راه را برای نسلهای بعدی باز کرده است تا مینیاتور را نه فقط به مثابه بازماندهای تاریخی، بلکه بهمنزله زبانی زنده و قابل توسعه در عرصه هنرهای معاصر ببینند. پژوهشهای اخیر و مطالعات دانشگاهی نیز بهتدریج مبانی نظری تغییرات او را کاویده و مستندسازی کردهاند. خوانش آثار محمود فرشچیان از منظر فرهنگی نشان میدهد هنر او تقاطعی از حافظه آیینی و تاریخی، تجربه مدرن و الزامات بازار و موزهداری است. این سه رکن ساختار معنا در آثار او را شکل میدهند.

