مدارا یا مقابله؛ مسأله این است

نگاهی به فیلم «زن و بچه» ساخته سعید روستایی

جواد صفوی
منتقد سینما

 سعید روستایی پس از «برادران لیلا» نشان داد توانایی خوبی در به تصویر کشیدن دردهای زنانه در دل جامعه‌ای مردسالار دارد. زوم‌های ناگهانی و نماهای تعقیبی و دکوپاژهای پویا و پر انرژی به فیلم تازه روستایی ظاهری واقع‌گرایانه اما پرزرق ‌و برق می‌بخشد تا در لحظات آرام نیز توانمند ظاهر ‌شود؛ اما پیش از اینها، آشفتگی‌ جوهره‌ اصلی «زن و بچه» است. فیلم بیش از هر چیز، پرتره‌ای شخصیتی است اما در لایه‌های زیرین نقدی تند هرچند ناقص بر ساختار مردسالارانه جامعه ایران دارد.
اگرچه بازیگران فیلم به‌ویژه معادی که از شاهزاده‌ای عاشق‌پیشه به موجودی ماکیاولی‌صفت تغییر چهره می‌دهد، خوب ظاهر می‌شوند اما درخشان‌ترین عنصر فیلم «مهناز» (پریناز ایزدیار) است که چشمان درشت و تیره‌اش گنجینه‌ احساسی فیلم است و نوسان‌های عاطفی‌اش حیرت‌انگیز. خیلی وقت ها مشخص نیست که مشکلات‌ «مهناز» در کجای طیف عادی تا تراژیک قرار می‌گیرند. یک روز دغدغه‌اش این است که چطور دل خانواده‌ مردی را که می‌خواهد با او ازدواج کند به دست بیاورد یا نگران شیطنت‌های بی‌پایان بچه‌اش در مدرسه‌ باشد اما ناگهان روزی می‌رسد که تمام این اضطراب‌های اجتماعی رنگ می‌بازد، چون زمین زیر پایش خالی شده و دیگر تکیه‌گاهی برایش نمانده. تجسم چنین سقوطی کار دشواری‌ است اما ایزدیار با قدرت از پس آن برمی‌آید. با وجود آنکه بارها باید در فیلم گریه کند یا فریاد بزند، بازی‌اش تکراری نمی‌شود. او در هر واکنش به تیرهای بخت نحس، نوسانی تازه و متفاوت دارد و اجازه نمی‌دهد «مهناز» به موجودی منفعل یا مکانیکی بدل شود.
اگرچه موقعیت‌های احساسی فیلم تا حدی گل درشت است و برخی ضعف‌های ساختاری هم فیلم را تا مرز درام‌های تلویزیونی پایین می‌کشد اما فضای خانه و محل کار دقیق و جزئی‌نگر طراحی شده و سرشار از ریزه‌کاری است و از همه مهم‌تر باورپذیری بی‌وقفه‌ بازی ایزدیار است که جهان فیلم را زنده نگه می‌دارد و به زیرمتن فیلم راه می‌دهد.
پس از «برادران لیلا» و تا حدی «ابد و یک روز»، «زن و بچه» سومین فیلم بلند روستایی است که محورش زنی مقاوم و تا حدی مستقل است و نشان از آن دارد که رویکرد  فمینیستی روستایی باز هم ادامه دارد.
سه زن در خانه مدام میان مدارا و مقابله در نوسان‌اند. آنچه به هم پیوندشان می‌زند، آگاهی تلخی ا‌ست از اینکه قوانین حاکم بر زندگی آنها با مردان فرق دارد. مردسالاری خودش را در شکل هنجارهایی نشان می‌دهد که مردان احساس می‌کنند می‌توانند از آن تخطی کنند و باز هم بخشیده شوند. زن و بچه فیلمی درباره پیروزی فردی نیست؛ همان‌طور که امکان جذب‌شدن در جامعه‌ رسمی از «مهناز» سلب می‌شود و خود او این فاصله را عمیق‌تر می‌کند، فیلم روستایی این پرسش را پیش می‌کشد که آیا از دل این ویرانه‌ها، چیز ارزشمندی باقی می‌ماند؟
در فیلم مشخص نیست از زنی در وضعیت «مهناز» دقیقاً چه انتظاری می‌رود. آیا او باید از پدرشوهرش مراقبت کند یا بالعکس؟ آیا فشار اجتماعی برای ازدواج مجدد بر او وجود دارد یا نامزد شدن با «حمید» امری جنجال‌برانگیز تلقی می‌شود؟ اگر ازدواج کنند و به‌سرعت بچه‌دار شوند تکلیف فرزندان ازدواج قبلی چه می‌شود؟ فیلم این سؤال‌ها را فقط مطرح می‌کند و راهی برای نجات «مهناز» ارائه نمی‌دهد و همین مسأله مخاطب را سردرگم باقی می‌گذارد. روستایی با نگاهی تراژیک به روایت  زن و بچه می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه تلاش‌های «مهناز» برای بهبود زندگی خانواده‌اش، نتیجه‌ای معکوس دارد. از لحاظ نظری می‌توان جامعه را مقصر دانست که راه‌های اندکی برای زنی با جنسیت، سن و طبقه اجتماعی او باقی گذاشته، اما «مهناز» در موقعیتی نیست که بتواند سیستم را تغییر دهد؛ در نتیجه خشم خود را به‌سوی هرکسی که دم دستش باشد، پرتاب می‌کند. انگار اگر نمی‌تواند با سیستم مردسالار بجنگد، باید به سراغ مردهایی برود که او را سرکوب می‌کنند.
آنچه فیلم‌های پیشین روستایی را متمایز می‌کرد، توانایی‌اش در نحوه روایت بود تا به زبان جهانی در بیان مشکلات فرهنگی و داخلی برسد. در «زن و بچه» اما به رغم تلاش روستایی در شکل ارائه سینمایی و کارگردانی، به دلیل استراتژی نادرست در مرحله فیلمنامه، روان‌شناسی شخصیت‌ها به‌هم نمی‌خورد. به‌جای احساس هم‌دلی، تماشاگر بیشتر دچار سردرگمی می‌شود، چراکه «مهناز» در مسیری هرچه بیشتر خودویرانگر و غیرعقلانی پیش می‌رود و سؤال‌ها بی پاسخ می‌ماند.
در آثار جنایی هالیوود مربوط به دهه 60 و 70 میلادی، روی این مسأله برجسته مانور می‌شد که فرزندان خلافکار حاصل تربیت بد مادران، بدون توجه به نقش پدران، هستند. روستایی نیز در زن و بچه خواسته یا ناخواسته با طراحی شخصیت علی‌یار و گرفتار کردن مادر، نوک پیکان اتهام را به سمت زن/مادر می‌گیرد. علی‌یار در نوجوانی به همکار مادرش در بیمارستان ابراز علاقه می‌کند، درباره‌ روابط عاشقانه‌ او ادعا و قضاوت دارد و همزمان او را چون الهه‌ عشق و قدرت می‌ستاید. تجسمی از مردانگی زن‌ستیز در نهاد او در حال شکل‌گیری است آن هم در حالی که در دل ساختار زن‌محوری خانه‌ای رشد می‌کند که به او قدرت مطلق داده. روستایی این گزاره که مرد از بیرون نمی‌آید بلکه از درون این نظام می‌روید را تأیید می‌کند.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و هشتصد و چهار
 - شماره هشت هزار و هشتصد و چهار - ۱۳ مرداد ۱۴۰۴