علم تحلیل داده چگونه بازی را تغییر داد؟
معماران پنهان فوتبال
فرخ حسابی / تحول رویکرد باشگاهها با تکیه بر تحلیل داده، از شک و تردید اولیه تا تبدیل شدن به ابزاری حیاتی برای موفقیت در نقل و انتقالات و فراتر از آن.
«این تحلیل داده در فوتبال همهاش چرندیات است، اینطور نیست؟» این جمله، سرآغاز یکی از ملاقاتهای پرتنش میان یان گراهام، از پیشگامان تحلیل داده در فوتبال و مایکل ادواردز، مدیر ورزشی آینده لیورپول در تاتنهام بود. گراهام که برای کمک به تیم استعدادیابی تاتنهام استخدام شده بود، در ابتدا با مقاومت و بدبینی روبهرو شد. اما همین رویکرد مبتنی بر داده بود که بعدها تحت هدایت ادواردز و یورگن کلوپ در لیورپول، به یکی از عوامل اصلی قهرمانی این باشگاه در لیگ برتر و اروپا تبدیل شد.
انقلاب داده در فوتبال از اواسط دهه ۲۰۰۰ میلادی آغاز شد، هرچند شرکتهایی نظیر «اوپتا» و «پروزون» از اواخر دهه ۱۹۹۰ مشغول جمعآوری داده بودند. چالش اصلی در آن دوران، قانع کردن اهالی فوتبال به ارزش این دادهها بود. سام گرین، تحلیلگر سابق داده در «اوپتا» و از چهرههای کلیدی در ابداع مفهوم «گلهای مورد انتظار (xG)»، این دوران را اینگونه توصیف میکند: «در ابتدا، تنها خواسته این بود که «داده زیادی داریم، فکر میکنیم ارزشی در آن نهفته است، آیا میتوانید چیزی پیدا کنید؟» قرار نبود فوتبال را تغییر دهیم.»
برخلاف بیسبال که دارای مجموعهای از دادههای جامع و قدیمی بود، فوتبال با پیچیدگیهای بیشتری روبهرو بود. تعریف دقیق رویدادهایی مانند «پاس» یا «تکل» دشوار بود و اطلاعات خام مانند تعداد پاسهای یک بازیکن، ارزش تحلیلی محدودی داشت. سارا راد، یکی از اولین تحلیلگران تماموقت داده در آرسنال، تأکید میکند: «تعریف دقیق یک پاس یا شوت بسیار دشوار است و ابهام زیادی در این زمینه وجود دارد.»
با این حال، با گذشت زمان، ارزش تحلیل داده برای برخی از مدیران فوتبال آشکار شد. مایکل ادواردز که خود تجربه ناموفق کار با گزارشهای آماری بیفایده در پورتسموث را داشت، به تدریج به پتانسیل کارهای گراهام پی برد. بحث بر سر بازیکنانی نظیر لوکا مودریچ، که ارزش او در دادههای رویدادی به خوبی منعکس نمیشد، نشان داد که تحلیلگران داده علاوه بر دانش فنی، به مهارتهای ارتباطی قوی نیز نیاز دارند. امروزه، تقریباً تمامی باشگاههای بزرگ فوتبال دارای مدیر فنی یا جایگزین آن هستند که جایگاه داده را در ساختار مدیریتی باشگاه تثبیت کرده است. با این حال، هنوز فاصله زیادی بین باشگاههای پیشرو مانند منچسترسیتی، لیورپول و آرسنال با سایر تیمها وجود دارد. آینده تحلیل داده در فوتبال به سمت تأثیرگذاری بیشتر بر تاکتیکهای درون بازی و آموزش بازیکنان پیش میرود. در حالی که راد و گراهام معتقدند تأثیر داده بر تاکتیکهای درون بازی هنوز محدود است، ناتسون بر پتانسیل دادههای آموزش و بهبود مهارتهای بازیکنان تأکید دارد.
یان گراهام در پایان، بر اهمیت رویکرد «مخالفخوان» تأکید میکند: «فوتبال در هر زمینهای بیش از حد ریسکگریز است. یافتن تعصبات، داشتن تعصب در جهت مخالف و حتی اگر اشتباه کنید، چون دیگران در جهت مخالف اشتباه میکنند، این به شما مزیت میدهد.» این دیدگاه، خلاصهای از روحیه پیشگامانی است که با چالش کشیدن باورهای سنتی، مسیر را برای انقلابی دادهمحور در فوتبال هموار کردند.