زنی که نمیترسید
سیمای جنگ نوشته مارتا گلهورن روایتهایی از خط مقدم جنگ و زندگی انسانهای جنگزده است
طهحسین فراهانی
روزنامهنگار
در طول تاریخ، جنگها اغلب با حضور مردان شناخته شدهاند؛ از فرماندهی در میدان نبرد گرفته تا نگارش روایتهای پس از آن. اما در پس این چهره مردانه، زنان بسیاری نیز حضور داشتهاند؛ نهفقط بهعنوان همسران، سربازان یا پرستاران، بلکه بهعنوان شاهدان مستقیم، روایتگران بیواسطه و حتی کنشگران سیاسی. در قرن بیستم، بویژه پس از دو جنگ جهانی، زنان نهتنها در ساختارهای اجتماعی جنگ حاضر بودند، بلکه در بازتاب و روایت آن نیز نقشی تعیینکننده ایفا کردند. یکی از برجستهترین چهرهها در این عرصه، خبرنگار جنگی آمریکایی، مارتا گلهورن است که کتاب «سیمای جنگ» او تصویری نادر و صادقانه از میدانهای نبرد ارائه میدهد.
روایت ۵۰ سال متن و حاشیه جنگ
کتاب «سیمای جنگ» که اولینبار در سال ۱۹۵۹ منتشر شد و ترجمه فارسی آن به قلم احسان لامع در سال ۱۴۰۳ توسط انتشارات نیلوفر منتشر شده است، مجموعهای از گزارشهای میدانی گلهورن را در بردارد؛ کتابی که که نزدیک به ۵۰ سال از زندگی حرفهای او را روایت میکند. این کتاب شامل روایتهایی از جنگ داخلی اسپانیا، جنگ جهانی دوم، ویتنام، خاورمیانه و آمریکای مرکزی است و از جنبهای میتوان آن را تاریخ زنده جنگهای قرن بیستم دانست.
گلهورن در این کتاب، مخاطب را مستقیماً به دل میدانهای جنگ میبرد. او تنها به بیان استراتژیهای نظامی یا تصمیمگیریهای سیاسی نمیپردازد، بلکه تمرکزش بر انسانهاست؛ کسانی که خانههایشان را از دست دادهاند، عزیزان خود را دفن کردهاند و با آیندهای مبهم روبهرو هستند. همانگونه که خود گفته است: «جنگ چیزی نیست جز انسانهایی که نابود میشوند و من میخواستم از آنها بگویم.»
او با لحنی صریح، بیپرده و گاه خشن، بیهودگی و وحشت جنگ را آشکار میکند. در برابر صدای سیاستمداران و ژنرالها، صدای مادری است که کودک خود را از دست داده، دختری که به پناهگاه پناه برده یا مردی که در ویرانههای شهرش به دنبال نان میگردد. منتقدان بسیاری بر این باورند که «سیمای جنگ» نهتنها یک کتاب ژورنالیستی، بلکه اثری ادبی با ساختاری انسانی و نگاهی اخلاقمدارانه است. هربرت میتگنگ، منتقد روزنامه «نیویورکتایمز»، این کتاب را «یک اثر ضدجنگ درخشان که انگار همین صبح نوشته شده» توصیف کرده است. به گفته او، سبک گلهورن باعث میشود خواننده واقعاً «جنگ را ببیند» نه فقط دربارهاش بخواند.
وجدان بیدار قرن بیستم
لورِن الکین، نویسنده و منتقد فرانسوی، در مقدمه جدیدی که برای تجدید چاپ کتاب نوشته، میگوید: «صداقت بیپرده و شدت بصری که مخاطب را در مرکز رخدادها قرار میدهد، ویژگی اصلی گلهورن است. او نهتنها خبرنگار، بلکه وجدان بیدار قرن بیستم بود.» کتابخانه کنگره آمریکا در معرفی این اثر آورده است که گلهورن توانسته میان گزارشنویسی و ادبیات، پلی کمنظیر ایجاد کند؛ او نهتنها واقعیتها را مستند میکرد، بلکه آنها را با عمقی احساسی و انسانی به تصویر میکشید که تا پیش از آن در روزنامهنگاری جنگ رایج نبود. مجله «ونتی فر» نیز در تحلیلی، این کتاب را «شاهکار گزارشنویسی از خط مقدم، از اسپانیا تا آمریکای مرکزی، توسط زنی که از هیچچیز نمیترسید» توصیف کرده است.
صدای گمشدگان تاریخ
کتاب «سیمای جنگ» بهگونهای تدوین شده است که خواننده را در یک سفر تاریخی و عمیق همراه خود میبرد؛ سفری که هم جغرافیایی است و هم احساسی و انسانی. مارتا گلهورن با شروع از جنگ داخلی اسپانیا، ما را به دل یکی از خونینترین و در عین حال پیچیدهترین جنگهای قرن بیستم میبرد؛ جایی که تنشهای سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیک در هم آمیخته و زندگی مردم عادی در میان ویرانیها و خشونتها جریان دارد. سپس مسیر روایت خود را به سمت جنگ جهانی دوم در اروپا پیش میبرد، جنگی که تبعات ویرانگر آن نهتنها بر جبهههای نبرد، بلکه بر جامعهها و زندگی روزمره مردم نیز سایه افکنده است. اما کتاب محدود به زمان و مکان خاصی نیست؛ گلهورن از اروپا فراتر میرود و جنگ ویتنام و درگیریهای آمریکای لاتین و خاورمیانه را نیز پوشش میدهد؛ مناطقی که هر کدام داستانهای ویژه خود را دارند، اما وجه مشترکشان درد، رنج و مقاومت انسانهایی است که گرفتار جنگ شدهاند. به این ترتیب، «سیمای جنگ» نمایی فراگیر از تجربه بشری در دوران جنگهای مدرن ارائه میدهد. هر فصل از کتاب با سبک نگارشی خاصی نوشته شده است که گویی دوربینی زنده در میان جمعیت و صحنههای جنگ حرکت میکند. گلهورن نه به صورت توصیفی کلیشهای و دور، بلکه با چشمهای ناظر، گوشهای شنونده و قلبی همراه، جزئیات دقیق لحظات را ثبت میکند. او صداها، بوها، حرکات و احساسات را با دقتی وصفناپذیر به تصویر میکشد، به گونهای که خواننده حس میکند خودش در همان مکان حضور دارد. این روش روایتگری باعث میشود کتاب از یک گزارش صرف فراتر رود و به اثری بدل شود که به قلب و ذهن مخاطب نفوذ میکند. به جای آنکه روایتها بهصورت خبری و بیطرفانه ارائه شوند، گلهورن همراه با خواننده درد، ترس، امید و یأس انسانهای گرفتار جنگ را تجربه میکند. این امر کتاب را به یک اثر عاطفی و انسانی بدل کرده که نمیتوان آن را فقط به عنوان یک گزارش جنگی خواند، بلکه باید آن را تجربهای زنده از واقعیت تلخ جنگ دانست.
در بخشی از کتاب، گلهورن را در پناهگاهی مییابیم که صدای انفجارهای نزدیک و فریادهای کودکان زخمی در هوا پیچیده است. لحظهای بعد در کنار پیکرهای بیجان، غم و اندوه خانوادههایی که عزیزانشان را از دست دادهاند حضور دارد و بعد در خیابانهایی که بهتازگی هدف بمباران قرار گرفته و ویرانی همه جا را فرا گرفته است. این تنوع صحنهها و روایتها، به همراه بیان صادقانه و بدون اغراق او، تصویر کاملی از چهرههای متفاوت جنگ ارائه میدهد.
به عبارت دیگر، «سیمای جنگ» روایتِ فردی یک زن خبرنگار است که با تمام وجود درگیر متن تاریخ میشود و از همین مسیر است که صدای کسانی را که معمولاً در تاریخهای رسمی گم میشوند، بلند میکند. کتاب نهتنها جنگ را به عنوان یک واقعه سیاسی-نظامی نشان میدهد، بلکه آن را به مثابه تراژدی انسانی، تجربهای احساسی و داستانی پیچیده به تصویر میکشد که خواننده را به تأمل و همدلی وامیدارد.
مارتا گلهورن یکی از پیشگامان زن در حوزه روزنامهنگاری جنگ است که مسیر جدیدی برای زنان در این عرصه گشود. او ثابت کرد که خبرنگاری جنگ فقط محدود به مردان نیست و زنان نیز میتوانند با شجاعت و توانمندی تمام، به خط مقدم بروند و از زاویهای متفاوت واقعیتها را بازتاب دهند. در زمانی که بسیاری از خبرنگاران مرد مشغول تحلیلهای نظامی و سیاسی بودند، گلهورن بر انسانهای عادی، قربانیان بینام و نشان و رنج آنان تمرکز کرد و همین رویکرد باعث شد روایتهای جنگ از جنبههای تازهای دیده شود.
روایتهای او بر همدلی و درک عمیق نسبت به درد و رنج مردم متمرکز بود؛ نکتهای که بعدها بسیاری از روزنامهنگاران جنگ، بهخصوص زنان، آن را الگوی کاری خود قرار دادند. گلهورن در دورهای فعالیت کرد که رسانهها اغلب رویکردی کلیشهای و گاه تبلیغاتی نسبت به جنگ داشتند؛ اما او با صراحت و بیپروایی، تصویر جنگ را با همه تلخیها و دردهایش به مخاطب نشان داد. از این رو، بسیاری از خبرنگاران زن معاصر، از جمله ماری کالوین، کریستین آمونمور، و آنا پولیتکوفسکایا، راه او را ادامه دادند و گلهورن را الهامبخش خود میدانند. جایزه روزنامهنگاری به نام «جایزه مارتا گلهورن» نیز در سال ۱۹۹۹ تأسیس شد که به افتخار او به خبرنگارانی تعلق میگیرد که روحیه شجاعانه و تعهد به حقیقت را در کار خود نشان دادهاند.
یکی از گزارشهای شاخص کتاب، مربوط به جنگ داخلی اسپانیا است؛ زمانی که گلهورن از نزدیک شاهد کشتار و ویرانی بود. در این گزارش، او از زاویهای انسانی به ماجرا نگاه میکند؛ نه فقط روایت میدان جنگ، بلکه درد و اندوه خانوادههایی که عزیزانشان را از دست دادهاند. او صحنههای دلخراشی از پناهگاهها و خیابانهای بارسلونا را توصیف میکند، جایی که مردم عادی در میان گلولهباران و بمباران، به دنبال نجات خود و خانوادهشان هستند. گلهورن به جای تمرکز بر عملیات نظامی، بیشتر به گفتوگو با زنان، کودکان و سالمندان میپردازد که زندگیشان بهکلی دگرگون شده است. در یک بخش تأثیرگذار، مادران را تصویر میکند که اشک میریزند و ناله میکنند، در حالی که پیکرهای بیجان فرزندانشان را در آغوش دارند. این گزارش، نمونهای کامل از رویکرد ویژه گلهورن به روزنامهنگاری جنگ است؛ روایتی که در آن سیاست و قدرت کنار گذاشته شده و انسان، در همه آسیبپذیری و شکنندگیاش، مرکز توجه است. این روایت باعث میشود خواننده نهتنها با جنگ آشنا شود، بلکه احساس همدردی عمیق با کسانی که در جنگ گرفتار شدهاند، پیدا کند.
در جهانی که هنوز از آتش جنگها در امان نیست، کتابهایی همچون «سیمای جنگ» بیش از هر زمان دیگری ضروریاند. این اثر نهتنها ثبت وقایع است، بلکه دفاعی است از انسانیت، از صداقت در روایت و از حق دیدن حقیقت برای نسلهای آینده. مارتا گلهورن ثابت کرد که زنان نهتنها توان ایستادن در خط مقدم را دارند، بلکه میتوانند روایتگرانی راستگو، نترس و ژرفاندیش باشند. کتاب «سیمای جنگ» یادآوری است از این حقیقت که در پس هر گلوله، انسانی زخمخورده و در پس هر تیتر خبری، داستانی ناگفته وجود دارد.
همراه همینگوی
مارتا گلهورن، سال ۱۹۰۸ در سنتلوئیس ایالت میزوری به دنیا آمد. مادرش، ادنا فیشل گلهورن، از فعالان جنبش حق رأی زنان بود و این روحیه عدالتخواهی در سراسر زندگی مارتا بازتاب یافت. او تحصیلات خود را در کالج براینماور آغاز کرد اما آن را نیمهکاره رها کرد تا روزنامهنگاری را بهصورت حرفهای دنبال کند. گلهورن از همان آغاز، مشتاق ثبت واقعیتهایی بود که در حاشیه قرار میگرفتند.
در دهه ۱۹۳۰، در فرانسه بهعنوان خبرنگار فعالیت میکرد و همزمان به جنبشهای صلحطلبانه پیوست. کتاب «چه جنون پرهیاهویی» (۱۹۳۴) حاصل آن تجربهها بود. پس از بازگشت به آمریکا، با کمک بانوی اول وقت، النور روزولت، بهعنوان بازرس میدانی برای اداره فدرال امداد اضطراری (FERA) کار کرد و همراه با دوروتیا لنگ، عکاس معروف، گزارشهایی از تأثیر رکود بزرگ بر مردم تهیه کرد. این گزارشها بعدها پایه مجموعه داستانهای کوتاه او در کتاب «دردی که دیدهام» شدند.
مارتا گلهورن سومین همسر ارنست همینگوی در سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۵ بود. او در طول یک سفر خانوادگی کریسمس در سال ۱۹۳۶ در کیوست فلوریدا با همینگوی آشنا شد و این دو تصمیم گرفتند با هم به اسپانیا سفر کنند. آنها کریسمس سال ۱۹۳۷ را در بارسلونا جشن گرفتند. شهرت جهانی گلهورن با حضور در جنگ داخلی اسپانیا آغاز شد؛ جایی که در کنار ارنست همینگوی حضور یافت. در جریان جنگ جهانی دوم، با وجود محدودیتهای جنسیتی، خود را به خط مقدم رساند و از کشورهای مختلفی همچون فنلاند، هنگکنگ، برمه، فرانسه و آلمان گزارش تهیه کرد. یکی از مهمترین دستاوردهای او، حضور در روز فرود متفقین در نرماندی (۶ ژوئن ۱۹۴۴) بود؛ او تنها زن خبرنگاری بود که در آن عملیات حضور داشت. زندگی حرفهای گلهورن از جنگ اسپانیا تا ویتنام و جنگهای داخلی در آمریکای مرکزی را دربرمیگیرد. او همواره بر آن بود که حقیقت را همانگونه که هست، بازتاب دهد؛ حتی اگر این حقیقت تلخ و دردناک باشد. گلهورن که در اواخر عمر تقریباً نابینا شده بود، ۱۵ فوریه ۱۹۹۸ در لندن زندگیاش
پایان یافت.

