بهمناسبت بزرگداشت هشتادمین سال تولد استاد مرتضی مطیفیفرد، میراثدار هنر گچبری ایران
از گچ تا گوهر
سیده محبوبه کاظمی دولابی
پژوهشگر هنرهای تمدنی و سرمایهگذاری فرهنگی
در هر تمدنی، هنرمندانی هستند که چون حلقه اتصال نسلها، سنت را به آینده میسپارند. استاد مرتضی مطیفیفرد، از جمله این چهرههای نادر است؛ نگهبان گنجینه گچبری ایران که نهتنها حافظ سنتها، که احیاگر معنا و آفرینشگر روایتهای تازه از زیبایی هنرهای ایرانیاسلامی در کالبد معماری و هنر معاصر ایران است.
در شهر افسانهها و هنر، اصفهان و در دل خانوادهای اهل ذوق و فن، سال ۱۳۲۴ کودکی به دنیا آمد که سرنوشتش با نقش و نقشینه پیوندی ناگسستنی یافت. مرتضی مطیفیفرد، فرزند استاد حسین، از چهرههای ماندگار گچبری عصر خود از همان هشت سالگی در کاخ گلستان شاگردی کرد و دستهایش را با خاک و گچ و نقش آشنا ساخت. روایتهای شفاهی از انتساب این خاندان به استاد علیاکبر بنای اصفهانی، معمار میدان نقش جهان، سخن میگویند.
هنر استاد مرتضی مطیفیفرد در اندازهای است که او را باید در کنار بزرگان تاریخ هنر ایران نشاند و از او نام برد.
دستپرورده سالهای مرمت در کاخهای نیاوران و گلستان و سپس دو دهه کار در آستان سلطان علی بن موسی الرضا(ع). استاد مطیفیفرد از سنت گچبری تیموری و صفوی الهام گرفت، اما در آن متوقف نماند. او با مطالعات عمیق بر موتیفهای ایرانی از دوران پیش از اسلام تا قاجار، زبان بصری تازهای پدید آورد که هم اصالت داشت، هم خلاقیت. هنر او روایتگر روح ایرانی بود، ریشهدار، اما زنده و رو به آینده.
مرمت خانه، مرمت هویت
دهه هفتاد خورشیدی، نقطهعطفی در مسیر هنری استاد بود. همکاری با استاد سید اکبر حلی و گروه مرمت خانههای تاریخی کاشان، به سرپرستی حسین محلوجی، مسیری نو برای هنر گچبری گشود؛ مسیری که در آن، خانههای تاریخی دیگر نه بنای فرسوده که سرمایههای فرهنگی احیاپذیر و ارزشآفرین تلقی شدند.
استاد مطیفیفرد به ما آموخت که گچ، تنها مصالحی معماری نیست، بلکه زبانی است برای روایت زیبایی، تاریخ و شکوه. او نشان داد که گچبری نه فقط هنر موزهای و اشرافی، بلکه هنر زندگی است، هنری که میتواند بار دیگر در معماری معاصر، فضاهای شهری، هتلها، اقامتگاههای بومی، موزهها و حتی در خانههای نوساز نیز جاری شود و جاذبهای برای گردشگران هنری و علاقهمند به فرهنگ و هنر ملل شود. اگر نگاه ما تغییر کند، گچ میتواند طلا شود، هم در معنا، هم در اقتصاد.
انتقال سنت، تربیت نسل
مطیفیفرد تنها خالق اثر نبود، آموزگار عشق و تعهد به هنر هم بود. در کارگاههایش، صدها شاگرد، از جمله شمار چشمگیری از بانوان، زیر نظر او تعلیم یافتند. شیوه آموزش او ترکیبی بود از مهارتافزایی و روحپروری، از انتقال تکنیک تا تلقین تعهد. به تعبیر دقیقتر، او تنها هنرجو نمیساخت، بلکه «استاد» تربیت میکرد. میراث او، در قالب کتابی تخصصی درباره گچبری، امروز سندی مکتوب از یک عمر عشق و شناخت و تجربه است.
گچبری، از هنر تزئینی
تا ظرفیت تمدنی
امروز که گردشگری فرهنگی- هنری و اقتصاد خلاق، بخش مهمی از آینده توسعه کشورها را رقم میزند، باید نقش هنرهایی چون گچبری، خوشنویسی، کاشیکاری، آینهکاری و نگارگری را بازتعریف کرد. این هنرها نه فقط ابزار زیباشناسی، بلکه منابع ثروت، اشتغال، گردشگری و هویت ملی و ارزآوری نیز هستند.
استاد مطیفیفرد، بیآنکه شعار دهد، در عمل ثابت کرد که یک اثر گچبری، در بستر مناسب، میتواند ارزش فضایی یک بنا را دوچندان کند. او با پیوند زدن گذشته به امروز، فرمهای فرهنگی را به سرمایههای اقتصادی بدل کرد. اکنون نوبت ماست که از این الگوهای زیسته بیاموزیم و آنها را در طراحی سیاستهای فرهنگی، هنری و شهری به کار بگیریم.
سرمایههای خاموش را دریابیم
بزرگداشت استاد مطیفیفرد در هشتادمین سال تولد او، تنها ادای دین به یک عمر تلاش هنرمندانه نیست، بلکه هشداری است به ما، که سرمایههای فرهنگی و تمدنیمان در سکوت و غربت از میان نروند. ایران کشوری است پر از هنرمندان بینظیر در حوزه هنرهای سنتی و تزئینی؛ استادانی که آثارشان هنوز در جان معماری، در بازارها ، مساجد و خانههای تاریخی باقی است، اما نامشان در نظام اقتصادی و برنامهریزی جایی ندارد. فراموش نکنیم که هنرمندانی چون استاد مطیفیفرد، سرمایههای راهبردی یک کشور تمدنی هستند، نه صرفاً چهرههایی هنری. هنرهای اصیل و سنتی ایران، اگر در نظام حمایتهای فرهنگی، آموزش، گردشگری، بازسازی شهری و توسعه محتوای ملی جایگاه یابند، میتوانند موج جدیدی از اقتصاد هنر تمدنی را رقم بزنند، موجی که نه تقلید است، نه مصرفزدگی، بلکه خلاقیت است بر بنیاد اصالت و هویت تمدنی و ملی کشورمان، ایران بزرگ فرهنگی.
از استادان سنت
تا افق سرمایهگذاری فرهنگی
استاد مطیفیفرد، نماد یک نگاه تمدنی به هنر است؛ نگاهی که هنر را صرفاً زیبایی نمیداند، بلکه آن را «هویت زنده»، «تجربه فرهنگی» و «منبع ثروت پایدار» تلقی میکند. اکنون زمان آن رسیده که نظام فرهنگی و اقتصادی کشور، هنرها و هنرمندان تمدنی را نه بهمثابه خاطرههایی در موزه، که چون داراییهای راهبردی برای آینده درک کند.
در جهانی که رقابت بر سر خلق تجربههای اصیل و منحصر بهفرد فرهنگی است، کشورهایی پیروز خواهند شد که به سرمایههای میراثی و بشری خود چون استادان هنرهای سنتی، معماری تاریخی، خوشنویسان، نگارگران، مرمتگران و حافظان مهارتهای بومی بها دهند.
استاد مطیفیفرد، چونان پلی میان گذشته و آینده، ما را به این خودآگاهی فرا میخواند؛ اگر هنر را سرمایه بدانیم، آیندهای پر از ثروتهای پایدار تمدنی خواهیم ساخت.
بــــرش
استاد مطیفیفرد، چونان پلی میان گذشته و آینده، ما را به این خودآگاهی فرا میخواند؛ اگر هنر را سرمایه بدانیم، آیندهای پر از ثروتهای پایدار تمدنی خواهیم ساخت.