بررسی پیامدهای واکنش ایران به تجاوز اسرائیل و چشم انداز آتش بس
معادلات نظامی تغییر کرد
پس از حمله ایران به پایگاه العدید آمریکا در قطر، برای اولین بار تلآویو به طور رسمی از متحد خود خواست تا میانجیگری برای توقف درگیریها آغاز شود. تنها چند ساعت پس از پاسخ تلافی جویانه ایران به تجاوز نظامی آمریکا، از تلآویو خبر رسید که مقامهای اسرائیلی از متحدان خود، از جمله آمریکا و برخی دولتهای عربی خواستهاند مسیر آتشبس را هموار کنند.
انتخاب قطر برای میانجیگری بیدلیل نبود. این کشور، در سالهای اخیر روابط پیچیده و چندلایهای با هر دو طرف نزاع داشته است؛ چه از یک سو میزبان پایگاههای نظامی آمریکا و شریک امنیتی غرب در منطقه محسوب میشود و از سوی دیگر با ایران در حوزههای اقتصادی، انرژی و امنیتی روابط نسبتاً فعالی دارد.
همین وضعیت، دوحه را در جایگاهی منحصر به فرد قرار داد.
مقامهای قطری طی ۴۸ ساعت با هر دو طرف تماس داشتند که نتیجه، یک آتشبس بود تا در نتیجه آن، ایران و اسرائیل حملات خود را متوقف کنند. در پی این آتش بس، سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه در گفتوگویی اعلام کرد: «ما با حسننیت، پاسخ مثبت دادیم. اما اصل اول این است که آیا طرف متجاوز اصلاً توان پایبندی دارد یا نه؟»
آمریکا و مسأله آتش بس
اما کارشناسان نظامی و دیپلماتیک بر این باورند که آتشبس فعلی، بیش از آنکه محصول یک توافق پایدار باشد، نتیجه بازدارندگی موشکی ایران و ملاحظات سیاسی در تلآویو و واشنگتن است.
با این حال، منطقه همچنان بر لبه تیغ قرار دارد. چه تحلیلگران هشدار میدهند اگر یکی از طرفها تصور کند که طرف مقابل در حال بازسازی یا افزایش قدرت تهاجمی است، احتمال شعله ور شدن دوباره درگیری بسیار بالاست.
«ولی نصر»از تحلیلگران سیاست خارجی ایران و آمریکا در تحلیلی تازه میگوید: «ما در میانه یک آتشبس ناپایدار هستیم، نه صلح». به گفته او یکی از موانع اصلی در مسیر تثبیت صلح، تداوم سوءظن اسرائیل نسبت به برنامه هستهای ایران است.»
نصر با یادآوری هشدارهای تلآویو میگوید: «اسرائیل بارها اعلام کرده اگر برنامه هستهای ایران دوباره فعال شود، خود را محق میداند که وارد عمل شود.» از نگاه او، تا زمانی که هیچ توافقی میان تهران و واشنگتن حاصل نشده باشد، انگیزه ایران برای بازسازی ظرفیتهای هستهایاش پابرجا خواهد ماند.
نصر تأکید میکند که تنها راه پیشگیری از دور تازه تنشها، گفتوگوی مستقیم تهران و واشنگتن است، گفتوگویی که باید از چهارچوب صرفاً هستهای فراتر رود و به نوعی تفاهم امنیتی منطقهای منجر شود.
اما در این معادله، پای بازیگران دیگری هم در میان است. ولی نصر با اشاره به وضعیت سیاسی داخلی آمریکا میگوید که ترامپ، بیش از همیشه به یک دستاورد دیپلماتیک نیاز دارد. به باور او، حفظ آتشبس فعلی، برگ برندهای است که ترامپ نمیخواهد به راحتی از دست بدهد.
با این حال، موانعی نیز در مسیر ترامپ وجود دارد؛ مهمترین آن، نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو به شمار میرود.
نصر هشدار میدهد که نتانیاهو برای حفظ جایگاه داخلیاش، ممکن است با دست زدن به اقدامات تحریکآمیز، مسیر دیپلماسی را تخریب کند.
یادداشت
راهکارهایی برای تقویت بازدارندگی تهران
علیرضا مجیدی
کارشناس مسائل منطقه
با گذشت چند هفته از درگیری مستقیم و بیسابقه میان ایران و اسرائیل، اکنون وضعیتی شکل گرفته که از منظر نظامی، به ظاهر آرام و بیتحرک به نظر میرسد. بسیاری این وضعیت را «آتشبس» مینامند، اما در واقع، نه از منظر حقوقی و نه از منظر سازوکارهای عملیاتی، این شرایط را نمیتوان مصداق کامل یک آتشبس تلقی کرد. آتشبس واقعی نیازمند کمیته ناظر، نیروی ضامن، پشتوانه حقوقی و چهارچوب مشخص نظارتی است؛ هیچیک از این ارکان در وضعیت فعلی میان ایران و اسرائیل وجود ندارد. آنچه اکنون برقرار است، صرفاً یک «پذیرش دوفاکتو» از توقف عملیات خصمانه است؛ توافقی نانوشته که تا زمانی پایدار خواهد ماند که طرفین آن را رعایت کنند.
تنفس در میدان نظامی، تداوم در میدان امنیتی
اگرچه درگیریهای نظامی به حالت تعلیق درآمدهاند، اما تقابل در حوزههای امنیتی، سیاسی و اطلاعاتی همچنان در جریان است. جمهوری اسلامی ایران پس از تهاجم اخیر تلاش کرده است در میدان بازدارندگی خود را بازیابی کند، اما اینبار برخلاف گذشته، دیگر نمیتوان تنها به قدرت موشکی تکیه کرد. هرگونه اقدام نظامی پاسخمحور در آینده ممکن است به بازشدن دوباره جبهه جنگ منجر شود، در حالی که طرف مقابل بهویژه اسرائیل از تکنیکهایی چون خرابکاری امنیتی، جنگ ترکیبی، جنگ شناختی، عملیات ریزپرندهها و نفوذ در لایههای مختلف اجتماعی بهره میبرد. بنابراین ایران باید در مواجهه با این سناریوی امنیتی آلترناتیو خود را داشته باشد.
بنابراین از این پس، کارزار ایران باید در دو محور ادامه یابد: نخست، مقابله مؤثر با نفوذ و خرابکاری داخلی از طریق افزایش ضریب امنیتی پیرامون زیرساختهای حیاتی؛ دوم، بازیگری فعال در عرصه دیپلماسی چندجانبه با تمرکز بر ائتلافسازی و بازتعریف هزینههای تقابل برای دشمن. تقسیم ریسک با دیگر بازیگران منطقهای، تشکیل اتحادهای امنیتی و نیز ارسال سیگنالهای شفاف به طرف آمریکایی به ویژه با توجه به نقش تعیین کننده دونالد ترامپ در حفظ وضعیت فعلی از جمله ضرورتهای این مرحلهاند.
سناریوهای پیش رو
- سناریوی جنگ فرسایشی: اگر اسرائیل تصمیم به تکرار حملات و تداوم درگیریها بگیرد، ممکن است جنگی با ضرباهنگ پایین اما گسترده و طولانیمدت شکل بگیرد؛ مشابه تجربههایی که در لبنان، غزه یا سوریه دیده شده است.
- سناریوی جنگ نیابتی- داخلی: اسرائیل از طریق گروههای خرابکار یا قومیتی تلاش کند مناطقی از ایران را بیثبات کرده و با اعمال پرواز ممنوع و حمایت میدانی، دولت مرکزی را درگیر در جنگ داخلی کند.
- سناریوی مهار دیپلماتیک و بازدارندگی ترکیبی: سناریویی که ایران دنبال میکند: تقویت امنیت داخلی، ارتقای حفاظت از زیرساختها، افزایش همکاریهای بینالمللی و مشروعسازی حق دفاع از خود در چهارچوب منشور سازمان ملل.
در وضعیت ژئوپلیتیکی کنونی که میتوان آن را «آتشبس نانوشته» میان ایران و اسرائیل نامید، حفظ ثبات و پیشگیری از بازگشت به چرخه درگیری، مستلزم راهبردی چندبعدی است. آتشبس موجود فاقد ضمانتهای کلاسیک نظیر کمیته ناظر، نیروهای حافظ صلح یا سند مکتوب الزامآور است و تنها بر نوعی «پذیرش دوفاکتو» استوار است: توقف حمله از یک سو و عدم پاسخ متقابل از سوی دیگر. در چنین شرایطی، پایایی این وضعیت به چیزی فراتر از صرفاً قدرت نظامی نیاز دارد.
تهدیدات چندمنشأ؛ پاسخ چندسطحی
هیچ تضمینی وجود ندارد که تهدید بعدی از مرزهای نظامی آغاز شود. تجربه تاریخی ایران در دو دهه گذشته نشان داده است که جنگهای نوین تنها در میدان نبرد خلاصه نمیشوند؛ بلکه در سطوح زیرساختی، اطلاعاتی، سایبری، دیپلماتیک و حتی روانی شکل میگیرند. به همین دلیل، بازدارندگی مؤثر در شرایط فعلی، نیازمند ارتقای همزمان ظرفیتهای امنیتی، اطلاعاتی و دیپلماتیک است.
در حوزه امنیتی، ایران باید بهطور نظاممند ساختارهای پدافند غیرعامل، حفاظت از زیرساختهای حیاتی (بهویژه در حوزه انرژی، ارتباطات و حملونقل) و سامانههای هشدار سریع را توسعه دهد. در کنار آن، در بعد اطلاعاتی، شناسایی و مهار شبکههای نفوذ، خرابکاری و جاسوسی باید در دستور کار نهادهای ذیربط قرار گیرد، چراکه تهدیدات جدید، بیش از پیش از دل خاک کشور و بهوسیله عناصر داخلی فعال میشوند.
دیپلماسی فعال و اجماع داخلی؛ دو ستون راهبردی
در سطح بینالمللی، دیپلماسی ایران نیازمند بازتعریف استراتژی خود در سه محور است: نخست، بازسازی روابط آسیب دیده در نهادهایی مانند آژانس بینالمللی انرژی اتمی که در بحران اخیر نتوانست نقش بیطرف ایفا کند؛ دوم، ایجاد ائتلافهای بازدارنده با قدرتهای منطقهای که تهدید ایران را تهدید به ثبات منطقه تلقی کنند و سوم، پیگیری حقوقی و تبلیغاتی نقض منشور ملل متحد توسط آمریکا و اسرائیل، به ویژه در موضوع تهدید به ترور مقامات ایران. اما هیچ راهبرد خارجی بدون اجماع داخلی موفق نمیشود.
استمرار وضعیت آتشبس، به اجماع در سطح سیاستگذاری داخلی نیاز دارد؛ از جمله تقویت هماهنگی میان دستگاههای امنیتی، دیپلماتیک و نظامی و همچنین پرهیز از دوگانگی در روایتها و مواضع رسمی که میتواند باعث ارسال سیگنالهای اشتباه به طرف مقابل شود. ایران باید بداند که نبرد آینده ممکن است نه در تلآویو و حیفا، بلکه در نیویورک و وین، در صحن علنی شورای امنیت یا پشت درهای بسته کنفرانسهای منطقهای رقم بخورد. آزمون آینده، نه فقط در میدان نبرد بلکه در میدان تصمیمسازی بینالمللی است؛ جایی که توان اقناع، مشروعسازی و مقاومت در برابر ارادهسازی قدرتهای بزرگ، ابزار اصلی است.
در مجموع اگرچه موشکها میتوانند آتشبس را تحمیل کنند، اما استمرار آن با دیپلماسی هوشمند، امنیت درونی پایدار و اجماع ملی امکانپذیر است. آینده، متعلق به کشورهایی است که میتوانند قدرت نظامی را به عقلانیت سیاسی و تهدیدهای بیرونی را به فرصتهای همگرایی درونی و منطقهای تبدیل کنند.
یادداشت
ضربهای که موازنه را بههم زد
سید هادی سید افقهی
کارشناس مسائل منطقه
در بحبوحه یک تقابل بیسابقه، آنچه به نام «آتشبس» از سوی برخی مطرح میشود، نه شباهتی به مفهوم کلاسیک آن دارد و نه نشانی از توافقی متوازن. آنچه عملاً رخ داده، نتیجه ضربهای سنگین و پرهزینه به ساختار امنیتی آمریکا و رژیم صهیونیستی بود؛ ضربهای که با پرتاب موشکهای ایرانی به قلب سرزمینهای اشغالی آغاز شد و با هدف قرار دادن یکی از مهمترین پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه به اوج رسید.
پایگاه «العدید» در دوحه قطر، تنها یک مقر نظامی نبود. این مرکز فرماندهی، قلب تپنده ستاد مرکزی نیروهای آمریکایی در غرب آسیا (سنتکام) بود؛ جایی که از آن، عملیات نظامی، مأموریتهای جاسوسی، هماهنگیهای امنیتی و حملات پهپادی و موشکی مدیریت میشد. به گفته برخی کارشناسان نظامی، همین پایگاه نقشی کلیدی در حملات اخیر آمریکا به سایتهای حساس اتمی ایران از جمله نطنز، اصفهان و فردو ایفا کرد؛ از جمله حملاتی که برخی از آنها با موشکهایی شلیکشده از زیردریایی انجام شد. پاسخ ایران، سریع، سخت و دقیق بود و به فاصله کوتاهی پس از آن، دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا در تماس با امیر قطر، از او میخواهد با ایران تماس بگیرد و درخواست توقف عملیات نظامی کند. اما این «توقف» چیزی شبیه به آتشبس نبود؛ نه گفتوگویی انجام شد، نه توافقی شکل گرفت، نه شروطی روی میز آمد. آنچه مطرح شد، بیشتر شبیه یک عقبنشینی ناگزیر بود، در واکنش به ضربهای که میتوانست دامنهاش به سایر پایگاههای آمریکا در منطقه هم گسترش یابد و کنترل اوضاع از دست کاخ سفید خارج شود. نیروهای مسلح ایران، همچنان در وضعیت آمادهباش هستند و این موضع نیز بارها از سوی مقاماتی چون سید عباس عراقچی و سایر مسئولان تکرار شده است. آنها تأکید کردهاند که نباید فریب عملیات روانی، فضاسازی رسانهای یا ادعاهای دروغین درباره سلاحهای پیشرفته ناتو و کمکهای نظامی جدید به رژیم صهیونیستی را خورد. در فضای ملتهب امروز، برخی تحلیلگران در سرزمینهای اشغالی اذعان دارند که تابآوری اسرائیل در برابر توان موشکی ایران از یک ماه فراتر نمیرود. حتی در خوشبینانهترین سناریوها، دوره تحمل رژیم صهیونیستی در برابر حملات مستقیم، بیشتر از ۱۴ روز پیشبینی نمیشود. این همان چیزی است که ممکن است شرایط را از یک جنگ محدود به تقابل فرسایشی بکشاند؛ جنگی که از نظر ضریب ریسک و پیامدهای غیرقابلپیشبینی، برای طرف مقابل بهمراتب پرهزینهتر خواهد بود. فرماندهان نظامی ایران بارها اعلام کردهاند که تنها بخشی از ظرفیت تسلیحاتی کشور رونمایی شده است. موشکهایی در زرادخانه ایران وجود دارد که به نقل از شهید حاجیزاده، توان بازدارندگی آنها بهگونهای است که نه در دو سال آینده، بلکه شاید تا یک دهه بعد هم قابل مقابله نباشد.در چنین وضعیتی، هرگونه ماجراجویی از سوی دشمن، بیشتر شبیه دستوپا زدن در لحظه غرق شدن است. اگر آنها بخواهند وارد جنگی تمامعیار شوند، بهوضوح به مرحله استیصال رسیدهاند و در آن صورت، پاسخ ایران، نهتنها سختتر، بلکه غیرقابل بازگشت خواهد بود.