مهرداد خوشبخت از اهمیت رسانه بر اساس تجربه ساخت فیلم «آبادان یازده ۶۰» گفت
صدای رسانه، ضربان زندگی شهر بود
روزنامهنگار
مهرداد خوشبخت، کارگردان فیلمهای مرتبط با دفاع مقدس، در «آبادان یازده ۶۰» روایتی مستند-درام از نقش حیاتی رسانه در روزهای آغازین جنگ ارائه داده است.
او در گفتوگویی کوتاه با «ایران» از اهمیت بیبدیل رسانه در دوران بحران، قدرت اعتماد و شباهت دیروز و امروز گفته است.
آقای خوشبخت، چه چیزی در روایت مقاومت رادیو نفت آبادان شما را مجاب کرد که درباره آن فیلم بسازید؟ در آن شرایط بحرانی، رسانه چه نقشی ایفا کرد؟
من مشغول تحقیق درباره آبادان بودم که به چند موضوع بسیار جذاب برخوردم؛ یکی مربوط به رادیو نفت آبادان بود که شد فیلم «آبادان یازده ۶۰»، دیگری مربوط به پالایشگاه بود که منجر به ساخت فیلم «پالایشگاه» شد و سومی موضوع مقاومت در منطقه ذوالفقاری بود که باعث جلوگیری از سقوط آبادان شد.
این سهگانه برای من هم ارزش مستند دارد و هم بار دراماتیک، چون مابهازای همین روزهاست.
همچون امروز که در ایام تجاوز رژیم صهیونیستی به خاک کشورمان مردم در شهر ماندند و به مشکلات رسیدگی کردند و هوای هم را داشتند.
در شرایط بحرانی آن سالها، زندگی در آبادان ادامه داشت؛ مردم در شهر ماندند، نانواییها و بقالیها فعال بودند، حتی حمام عمومی شهر کار میکرد. این حضور هم برای مردم دلگرمکننده بود و هم رزمندگانی که از خط مقدم بازمیگشتند، شهر را زنده میدیدند. رادیو نفت آبادان با فرکانس یازده شصت هم در همین بستر معنا پیدا میکرد. این رادیو با وجود برد محدود تأثیری بسیار عمیق داشت. مردم مدام گوششان به رادیو بود. شنیدن صدای رادیو، معادل زنده بودن شهر و امنیت بود. حتی اگر خبری را ابتدا از رادیو تهران میشنیدند، ترجیح میدادند همان را از رادیو آبادان بشنوند و باور کنند، چون برایشان واقعیتر بود.
فکر میکنید اگر رادیو نفت آبادان در آن روزها خاموش میشد، سرنوشت مقاومت چگونه تغییر میکرد؟
قطعاً خاموشی رادیو ضربهای روحی به رزمندگان و مردم داخل شهر وارد میکرد. کارمندان رادیو در بطن ماجرا و در دل میدان بودند، بنابراین اخبارشان موثق، سریع و صادقانه بود و مردم با آن احساس نزدیکی میکردند و باورش داشتند.
مردم حس میکردند این صدا از دل خودشان میآید، نه از بیرون. باورشان به رادیو ناشی از ملموس بودن روایتها بود. وقتی میشنیدند، آن را حس میکردند چون خودشان آن را تجربه کرده و در لحظه با آن زندگی میکردند.
چه شباهتهایی میان رسانههای آن دوران با رسانههای امروز در موقعیتهای بحرانی میبینید؟ آیا این کارکرد را میتوان به رسانههای امروز هم تعمیم داد؟
فیلم «آبادان یازده ۶۰» درباره نقش رسانه در بحرانهاست. یک رادیوی کوچک با ۱۴ یا ۱۵ کارمند، با برد کوتاه، توانست روحیه یک شهر را حفظ کند و آن را به مقاومت فراخواند.
نمونهاش همان زمان بود که نیروهای بعثی از بهمنشیر گذشتند، به سمت ذوالفقاری آمدند و دریاقلی سورانی با دوچرخهاش خبر را به موقع رساند.
رادیو با همان امکانات محدود، اعلام خطر کرد و مردم، سپاه، ارتش و نیروهای مردمی برای دفاع بسیج شدند. این همان قدرت رسانه است، حتی وقتی ابزارش محدود است. امروز همه ما یک رسانه در جیبمان داریم؛ اما فکر میکنم رسانههای آن زمان، با همه محدودیتهایشان، تأثیرگذارتر بودند؛ چون به آدمها متکی بودند، نه به تکنولوژی. مدل تبلیغاتی رسانه امروز ما شبیه همان دهه شصت است. رسانه ملی ما امروز هم میتواند کارکرد رادیو آبادان را داشته باشد اگر با نگاه باز از نیروهای باتجربه، خلاق و مردمی که سالهاست جایشان در تلویزیون خالی است، بهره بگیرند. کاش این روزها یک فراخوان برای دعوت از همه این استعدادها انجام میشد. متأسفانه گاهی فقط به صرف «متعهد بودن»، از نیروهای کمتجربه استفاده میشود.
در حالیکه نیروهای باتجربه رسانه، سالهاست تعهدشان را ثابت کردهاند. در همان دوران مقدس علاقهشان به ایران را ثابت کردند. خیلی از آن چهرهها ضمن داشتن تجربه، خلاق و بهروز هستند.
در شرایط امروز لازم است با مناعت طبع بیشتری رفتار و از همه سرمایه رسانه دعوت به همکاری کنیم تا از تمامیت توان رسانه برای مردم استفاده شود. تکنولوژی در درجه دوم اهمیت است؛ این انسانها هستند که به رسانه جان میدهند و به آن برد واقعی میبخشند.