سید جلال دهقانی فیروزآبادی استاد روابط بین‌الملل:

سنگر دیپلماتیک را رها نکنیم

در پی تشدید تنش‌ها در منطقه به دنبال تجاوز رژیم صهیونیستی علیه ایران، ضرورت بهره‌گیری هوشمندانه از ابزارهای دیپلماتیک، به‌ویژه در حوزه دیپلماسی جنگ، بیش از پیش خود را نمایان ساخته است. در همین راستا سید جلال دهقانی فیروزآبادی استاد برجسته روابط بین‌الملل و صاحب‌نظر سیاست خارجی، در گفت‌وگو با «ایران»، بر اهمیت ایجاد موازنه میان میدان و دیپلماسی تأکید می‌کند. او ضمن تشریح کارکردهای دیپلماسی جنگ، فعال‌سازی ظرفیت‌های دیپلماسی سازمانی و منطقه‌ای را ضرورتی راهبردی می‌داند و معتقد است نهادهای بین‌المللی و منطقه‌ای باید با ایفای نقشی فعال‌تر، ماهیت سیاست‌های جنگ‌طلبانه و ناقض حقوق بین‌الملل رژیم صهیونیستی را آشکار ساخته و در مهار بحران نقش‌آفرینی مؤثرتری داشته باشند.
 

با آغاز تجاوز رژیم اسرائیل علیه ایران، تهران به موازات میدان نبرد، رایزنی‌های گسترده‌ای را در دستور کار قرار داده است. با توجه به تحولاتی که در صحنه نبرد جریان دارد، اهمیت دیپلماسی و نقشی که می‌تواند در کاهش و کنترل بحران ایفا کند را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
 یک گزاره معروف وجود دارد که می‌گوید جنگ ادامه سیاست است. جنگ، ابزاری سیاسی است با ابزار متفاوت. در زمان جنگ، اهمیت دیپلماسی دوچندان می‌شود. به طور کلی دیپلماسی یکی از عناصر قدرت ملی است و استفاده به‌موقع از آن می‌تواند توان ملی را تقویت کند. این دیپلماسی در زمان جنگ به دو صورت نمایان می‌شود: نخست، دیپلماسی خود جنگ است که هدف آن تأمین اهداف سیاست خارجی کشور است که در رأس آن امنیت ملی قرار دارد. کارکرد دیگر دیپلماسی جنگ، دیپلماسی عمومی دفاعی است؛ یعنی تبیین عملیات نظامی برای افکار عمومی داخل و خارج کشور و موجه‌سازی عملیات نظامی. درباره ایران هم، تبیین عملیات نظامی ایران تحت عنوان دفاع از امنیت خود ذیل ماده ۵۱ منشور ملل متحد اتفاق افتاده است. کارکرد دیگر دیپلماسی جنگ، محکومیت تجاوزگری است و نیز ائتلاف‌سازی دیپلماتیک و سیاسی برای حمایت و پشتیبانی از مواضع دفاعی کشور. نوع دیگر دیپلماسی، دیپلماسی بحران است که به معنای مدیریت بحران جنگ است، یعنی دیپلماسی‌ای که اجازه ندهد جنگ گسترش یابد یا از کنترل خارج شود. کارکرد دیگر آن، جلوگیری از تصاعد بحران و گسترش دامنه جنگ است تا به حوزه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی در داخل کشور تسری نیابد و از کشیده‌شدن دامنه بحران به مناطق دیگر جلوگیری شود. در واقع، مهم‌ترین هدف دیپلماسی در میانه جنگ و بحران، نشان‌دادن بهترین راه برون‌رفت از جنگ است؛ اتفاقی که می‌تواند با رایزنی‌های دوجانبه و چندجانبه دیپلماتیک رقم بخورد.

دیپلماسی جنگ و بحران، در شرایط فعلی از چه طریقی باید در دستورکار قرار گیرد؟
 درباره ایران، به طور کلی یک عرصه میدان و یک عرصه دیپلماسی داریم. در زمان جنگ، میدان ابتکار عمل را در دست می‌گیرد و با توجه به ضرورت هم‌افزایی میدان و دیپلماسی، تقویت دیپلماسی دوچندان اهمیت پیدا می‌کند و باید موازنه میدان و دیپلماسی حفظ شود. بنابراین، نیاز به یک دیپلماسی فعال و همه‌جانبه است. در این حالت، دیپلماسی باید به تناسب آنچه در صحنه نبرد اتفاق می‌افتد، همه ظرفیت‌های خود را چه از طریق راهکارهای دوجانبه و چه از طریق سازمان‌ها و نهادهای منطقه‌ای و بین‌المللی فعال کند.
 
 با توجه به اینکه تهران سعی کرده است از طریق مجامع بین‌المللی مانند آژانس یا شورای امنیت، اعتراض خود را در رابطه با تجاوزهای روشن اخیر  مطرح و از نوع مدافعه و پاسخ خود به تجاوز اسرائیل دفاع کند، رویکرد کشورهای مقابل، منطقه‌ای، آسیایی و غربی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
 رویکرد کشورهای جهان درباره تجاوز اسرائیل به ایران به سه دسته تقسیم می‌شود: اول، کشورهای متحد اسرائیل از جمله کشورهای منظومه غرب، یعنی آمریکا، اروپا و متحدانشان. این کشورها، هم از منظر دیپلماتیک و هم از منظر نظامی و تسلیحاتی به‌صورت همه‌جانبه از اسرائیل حمایت می‌کنند. دوم، کشورهایی هستند که متحد ایران محسوب می‌شوند یا از مواضع ایران حمایت می‌کنند که حمایت‌هایشان عمدتاً در قالب حمایت دیپلماتیک و محکومیت تجاوز است و نه حمایت نظامی. سوم، کشورهایی هستند که رویکرد بی‌طرفانه دارند. طبیعتاً کشورهای متحد اسرائیل به‌طور تمام‌عیار از تجاوز اسرائیل حمایت می‌کنند و به‌‌رغم تجاوز و نقض آشکار قواعد منشور ملل متحد و قوانین حقوق بین‌الملل، حتی اسرائیل را محکوم هم نکرده‌اند. آنها ادعا می‌کنند که اسرائیل صرفاً اقدام پیشگیرانه کرده است، آن هم تحت ادعاهای واهی درباره برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران. نکته مهم‌تر اینکه کشورهای متحد اسرائیل نه‌تنها خودشان محکوم نکرده‌اند، بلکه از محکومیت اسرائیل در مجامع بین‌المللی هم جلوگیری کرده‌اند؛ چه در شورای امنیت و چه در آژانس. بنابراین، شاید مهم‌تر از حمایت دیپلماتیک آنها از اسرائیل، جلوگیری از اقدام سازمان‌های بین‌المللی برای محکومیت اسرائیل بوده است. اما کشورهایی که از دیپلماسی ایران حمایت کرده‌اند، عمدتاً شماری از کشورهای عربی، اسلامی و برخی کشورهای آسیایی بوده‌اند که تجاوز را آشکارا محکوم کرده‌اند. این اقدام مثبت است، اما باید گفت که این دیپلماسی، در برابر دیپلماسی همه‌جانبه و حداکثری متحدان اسرائیل، کافی به نظر نمی‌رسد.

رویکرد روسیه و چین را به‌ عنوان دو کشوری که به ایران نزدیک‌تر هستند، چگونه ارزیابی می‌کنید؟
روسیه موضع صریح‌تری گرفت. چینی‌ها ابتدا ابراز نگرانی کردند، اما بعد وزارت خارجه‌شان تجاوز را محکوم کرد. با این حال تا اینجا اقدام دیپلماتیک عملی برای توقف تجاوز اسرائیل صورت نگرفته است. در حالی‌که به نظر می‌رسد باید دیپلماسی سازمانی و منطقه‌ای فعال‌تری در پیش گرفته شود. روسیه و چین به‌ عنوان دو عضو شورای امنیت، و نه فقط به‌عنوان دو متحد ایران، می‌توانند مواضع نظامی اسرائیل علیه ایران را از منظر نقض قواعد حقوق بین‌الملل و نقض صلح و امنیت بین‌المللی محکوم کنند. حتی اگر پیشنهاد قطعنامه بدهند و آن قطعنامه با وتوی اعضای غربی رد شود، باز هم می‌توانند جنگ‌طلبی اسرائیل را منعکس کنند و در افکار عمومی جهانی برجسته سازند.
 
چگونه هماهنگی و هم‌افزایی دیپلماسی چندجانبه با اقدامات دفاعی میدانی می‌تواند از گسترش بحران و تصاعد تنش‌ها در منطقه جلوگیری کند؟
در شرایطی که تجاوز اسرائیل نقض صریح قواعد بنیادین حقوق بین‌الملل و منشور ملل متحد است، انتظار می‌رود کشورهایی که از مواضع دفاعی ایران حمایت کرده و تجاوز را محکوم می‌کنند، از سطح حمایت‌های صرفاً بیانی و دیپلماتیک فراتر رفته و به یک دیپلماسی سازمانی و منطقه‌ای فعال و هدفمند روی آورند. در این چهارچوب، نهادهای منطقه‌ای و بین‌المللی همچون سازمان همکاری اسلامی (OIC)، جنبش عدم تعهد (NAM)، سازمان همکاری شانگهای (SCO) و بریکس نقشی تعیین‌کننده دارند. این سازمان‌ها که بخش قابل توجهی از جهان را از منظر جغرافیایی، جمعیتی و اقتصادی نمایندگی می‌کنند، دارای ظرفیت‌های کم‌نظیری برای ایجاد اجماع، بازتاب افکار عمومی جهانی و اعمال فشار سیاسی و حقوقی بر متجاوزان هستند. تا کنون حمایت کشورهای همراه ایران در قالب محکومیت‌های دیپلماتیک و صدور بیانیه‌های سیاسی ابراز شده است. اما واقعیت این است که چنین اقداماتی در برابر دیپلماسی همه‌جانبه و منسجم متحدان غربی اسرائیل کافی نبوده و نتوانسته مانع از تداوم تجاوزگری‌های رژیم صهیونیستی شود. اسرائیل نه‌تنها اصول منشور ملل متحد درباره منع توسل به زور و احترام به تمامیت ارضی دولت‌ها را زیرپا گذاشته است، بلکه با حملات به زیرساخت‌های حیاتی و تأسیسات هسته‌ای صلح‌آمیز ایران، امنیت منطقه‌ای و بین‌المللی را به مخاطره انداخته است. سازمان‌های منطقه‌ای و بین‌المللی مذکور باید فراتر از صدور بیانیه‌های کلی، اقدامات عملی و فوری را در دستورکار قرار دهند. تشکیل جلسات اضطراری، تدوین قطعنامه‌های محکم در محکومیت اقدامات اسرائیل، فعال‌سازی سازوکارهای حقوقی و سیاسی برای ارجاع پرونده تجاوز به مراجع ذی‌صلاح بین‌المللی و بازتاب دادن پیامدهای خطرناک چنین تجاوزی برای صلح و امنیت جهانی، بخشی از مسئولیت‌های بدیهی این نهادهاست. به‌ویژه، سازمان همکاری اسلامی به ‌عنوان بزرگ‌ترین نهاد بین‌الدولی جهان اسلام و جنبش عدم تعهد، به ‌عنوان نماینده بخش بزرگی از کشورهای جنوب جهانی، وظیفه دارند به صدای رسای جهان در محکومیت تجاوز و حمایت از حقوق مشروع ایران بدل شوند. از سوی دیگر، بریکس و سازمان همکاری شانگهای، با توجه به جایگاه خود در نظم نوظهور جهانی و حضور قدرت‌هایی چون روسیه، چین و هند، می‌توانند به مدیریت پیامدهای بحران و جلوگیری از گسترش آن به سطوح جدیدی از بی‌ثباتی جهانی کمک کنند. این سازمان‌ها باید پیام روشنی به رژیم صهیونیستی و حامیان آن ارسال کنند مبنی بر اینکه استمرار تجاوز، هزینه‌های سیاسی و دیپلماتیک فزاینده‌ای در پی خواهد داشت.